مباحث اخلاقی،اخلاق در قران
اخلاقی
(سعه صدر) چیست؟ دقیقا چه عمل یا اعمالی مصداق سعه صدر هستند؟
سعه صدر، در قرآن با لفظ «شرح صدر» آمده و در روایات با لفظ «ضیق صدر» یا «سعه صدر» ذکر شده است که همه به یک معناست. سعه صدر از جمله الطاف خداوند است كه شخص را قوى، صبور و توانا می كند تا در خواسته هاى خود موفق شود خداوند در مقام امتنان به حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) فرمايد «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكْ»(1) شرح و سعه به معنی وسیع شدن و گشاده شدن و سعه صدر، یعنی انسان صبور و توانایی که تحمل شداید و سختی ها را داشته باشد.
سوء ظن دقیقا چیست؟ آیا تعریف مشخصی دارد؟ چند نوع است و حكم هر کدام آن (از نظر اخلاقی) چيست؟
سوء ظن یا بدگمانی، نقطه مقابل خوش گمانی است، که اسلام به حسن ظن و خوش گمان بودن نسبت به مسلمان ها سفارش فراوانی کرده است. برای این که بهتر با این دو اصطلاح آشنا شویم این گونه شروع می کنیم: خوش بینی ای که در اسلام، این همه بدان سفارش شده، به این است که در برخوردهایمان، دیگران را متهم نسازیم و اصل را بر این نگذاریم که همه مردم خطا کار و مشکل دارند. در غیر این صورت فضای بی اعتمادی و بی میلی در اجتماع غالب خواهد شد و دیگر قادر به ادامه زندگی مسالمت آمیز نخواهیم بود.
برای کسب فضایل اخلاقی چه راهی وجود دارد؟
راه کسب فضائل اخلاقی را از بیان عارف و فیلسوف الهی، امام خمینی (رحمه الله علیه) پی می گیریم. از دیدگاه امام خمینى (رحمه الله علیه) اولین قدم براى تهذیب نفس، تفکر است، و تفکر عبارت است از آن که انسان لااقل در هر شبانه روز مقدارى ـ حتى اگر کم باشد ـ فکر کند.(1) می توان از این برنامه به یقظه یا بیداری تعبیر کرد که اولین گام برای کسب فضائل اخلاقی است. دومین قدم براى خود سازى ـ از دیدگاه امام (رحمه الله علیه) ـ عزم و تصمیم انجام واجبات و ترک محرمات و جبران آن چه در گذشته از واجبات ترک شده است، مى باشد.(2)
حد و مرز خوش بینی تا کجاست و چه ارتباطی با باور و اعتماد دارد؟ با شرایط فعلی جامعه، خوش بین باشیم یا بدبین؟ آیا لازم نیست کمی محتاط تر یا به قولی دیگر کمی بدبین باشیم تا کمتر آسیب ببینیم؟
خوش بینی با محتاط بودن منافاتی ندارد. محتاط بودن هم به معنی بدبین بودن نیست. خوش بینی ای که در اسلام این همه سفارش شده، به این است که در برخوردهایمان، دیگران را متهم نسازیم و اصل را بر این نگذاریم که همه مردم خطاکار و مشکل دارند. در غیر این صورت فضای بی اعتمادی و بی میلی در اجتماع غالب خواهد شد و دیگر قادر به ادامه زندگی مسالمت آمیز نخواهیم بود.
درباره فضيلت اخلاقي «قناعت» توضيح دهيد؟ آیا قناعت به مرور تبدیل به خست نمی شود؟ چگونه می توان حد فاصل بین قناعت و خست را تشخیص داد و رعایت کرد؟
اگر به معنای قناعت و خساست خوب توجه شود، می توان بین او دو خصیصه فاصله انداخت و آن ها را از هم به طور صحیح شناخت. شاید علت این که این دو صفت در کنار هم ذکر می شود و مورد سوال واقع می گردد، شباهتی باشد که در این دو است. شباهت آن ها در عدم بهره مندی از نعمت های دنیاست.
برای بهتر شدن خلق و خوی انسان و رفتاری بهتر با دیگران، ابتدا باید به اهمیت اخلاق پی برد. رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) فرمودند: «أَقْرَبُكُمْ مِنِّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ- أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ»؛ نزدیک ترین شما از جهت جایگاه و منزلت در روز قیامت نسبت به من، خوش اخلاق ترین شماست. و بهترین شما، کسی است که برای اهل و عیالش بهترین باشد.(1)
چطور می توانیم اصول اخلاقی و زیستن اخلاقی را از همان دوران کودکی به فرزندان مان بیاموزیم به طوری که برای کودک ما قابل درک و فهم باشد؟
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام) می فرماید: «دل کودک، چون زمینی خالی است که هر بذری در آن پاشیده شود، می پذیرد، پس من پیش از آن که قلبت سخت و فکرت به امور دیگر مشغول شود، به ادب و تربیت تو مبادرت ورزیدم.»(1) از حکیمی پرسیدند: از چه زمانی باید تربیت را آغاز کرد؟ حکیم گفت: از بیست سال قبل از تولد.(2)
من فکر می کنم برای تفکر باید شناخت داشت. اما چگونه خدا، پیامبر، امامان و معصومین را بشناسم؟ و در نهایت چگونه به خودباوری برسم و درجات رشد خودم را ترمیم و بارگذاری کنم؟
سخن شما در مورد اهمیت تفکر تا حدی درست است. در روایات آمده است: «الا لا خَيْرَ فى عِلمٍ لَيْسَ فيهِ تَفَهُّمٌ أَلا لا خَيْرَ فى قَرَائةٍ لَيْسَ فيْها تَدَبُرٌ أَلا لا خَيْرَ فى عِبادَةٍ لَيْسَ فيْها تَفَكُّرٌ»؛ آگاه باشيد: دانشى كه در آن انديشه نيست سودى ندارد. آگاه باشيد: تلاوت قرآن كه در آن تدبّر نباشد نفعى ندارد. آگاه باشيد: عبادتى كه در آن تفكّر نيست بى اثر است.(1)
چرا قرآن، غيبتِ ديگران را به خوردن گوشت برادر مرده تشبيه كرده است؟
«وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»؛ و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد.(1) چند نکته در این زمینه قابل توجه است: 1. براى اين كه قبح و زشتى عمل غیبت كاملا مجسم شود، قرآن آن را در ضمن يک مثال گويا و ملموس، چنین بیان کرده است.
حالات و خلسه های روحی عارفان به عشق تعبیر شده و عارفان را عاشقان واقعی حضرت حق می دانند. اما بین این عشق با تعریفی که ما در عرف از عشق و عاشقی داریم زمین تا آسمان فاصله است. می خواهم بدانم عشق و ماهیت آن چیست؟ و عاشق واقعی کیست؟
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر * یادگاری که در این گنبد دوار بماند.(1) واژه «عشق» مشتق از «عشقه» به معناى ميل مفرط است. «عشقه» گياهى است كه هرگاه به دور درخت مى پيچد، آب آن را مى خورد در نتيجه درخت زرد شده، كم كم مى خشكد.(2) امّا در اصطلاح، عشق عبارت است از: «محبت شديد و قوى». به عبارت ديگر، عشق مرتبه عالى محبت است.(3)