عقاید ، خداشناسی
عقاید
در مورد تناسخ روح توضيح دهيد؟ چرا و بر چه اساسی اسلام تناسخ روح را رد می کند؟
عقيده مندان به تناسخ چنين مى پندارند كه انسان بعد از مرگ، بار ديگر به همين زندگى باز مى گردد، منتها روح او در جسم ديگر (و نطفه ديگر) حلول كرده و زندگى مجددى را در همين دنيا آغاز مى كند، و اين مساله ممكن است بارها تكرار شود؛ اين زندگى تكرارى در اين جهان را "تناسخ" يا "عود ارواح" مى نامند.(1) اما در باره این که این نظریه چه جایگاهی و چه مستنداتی دارد؟ و آیا حدس و گمان در این زمینه درست است؟ باید گفت:
اگر انسان بخواهد کاری را از طریق اسبابی که خدا معین فرموده با اختیار خود انجام دهد و خدا نخواهد (مثلا یک انسان متوکل و نیک را بکشد)، آن کار انجام نمی شود؛ درست است؟ پس اختیار کجا می رود؟
از منظر قرآن کریم، راه اطاعت و معصیت کاملا باز و اسباب و امکانات آن توسط خداوند مهیا گشته است، دنیاپرستان و مؤمنان به آخرت، هر دو از خداوند کمک می گیرند: «كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورا»؛ هر يک از اين دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و كمک مى دهيم و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.(1)
چه فرقی بین برادر و خواهر ایمانی و و برادر و خواهر دینی وجود دارد؟ در مجلسی واعظ می گفت اهل سنت برادر دینی هستند با ما، اما برادر ایمانی نیستند. من متوجه نشدم یعنی چه؟ آیا اصلا این درست هست؟
"سکرات مرگ"چیست؟ آیا اولیاء خدا از آن در امانند؟
مرگ، لحظه گسسته شدن روح از پیکری مادی است، روح و جسمی که ده ها سال عجین یکدیگر بوده، جدا شدنشان بی اضطراب و دغدغه نیست. قرآن کریم از این لحظه، تعبیر به مستی می کند: «وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحيدُ»؛ و سرانجام، سكرات (و بی خودى در آستانه) مرگ به حق فرا مى رسد (و به انسان گفته مى شود) اين همان چيزى است كه تو از آن مى گريختى.(1) سکرات جمع سکره، به معنای حالتی شبیه مستی که به خاطر عظمت حادثه انسان را مضطرب و نا آرام می سازد.
چرا مواد مخدر، حرام یا نجس اعلام نمی شوند؟
حرمت مواد مخدر، بر پایه آیات و روایات و قواعد عقلی، هم چنین قوانین فقهی و مطابق نظرات فقهاء، امری مسلّم است. ـ آیات: «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة»؛ خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد!(1). ناگفته پیداست که مصرف مواد مخدر موجب هلاکت جان و مال و آبروست. به آیات دیگری نیز می توان استناد نمود که در بخش قواعد فقهی خواهد آمد. ـ روایات:
در اسلام حقوق مردم مقدّم است يا حقوق حاكم؟
توحید محوری دین مبین اسلام باعث شده حق و حقیقت نیز در قلمرو توحید تبیین شود، قرآن کریم حق را از آنِ خدا و خود خدا معرفی می نماید: «وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُون»؛ (در آن روز) از هر امتى گواهى بر مى گزينيم و (به مشركان) مى گوييم: «دليل خود را بياوريد!» اما آن ها مى دانند كه حق از آن خداست، و تمام آن چه را افترا مى بستند از (نظر) آن ها گم خواهد شد!.(1)
انديشه ها و ديدگاه های اسلام در مقايسه با ديدگاه های فمنسيتی چگونه است؟
این سؤال به ظاهر کوتاه پاسخ بسیار مفصّلی می طلبد، زیرا بحث فمنیسم لایه های متعدد و گوناگونی دارد و اسلام نیز، عمل به برنامه و دستورات خود را در تمامی این لایه ها بصورت جدی مطالبه می کند، لذا بهتر این بود که مسائل قدری بیشتر خُرد شده تا پاسخ دقیق تری ارائه گردد، در این مقوله به نکات مهم اشاره می شود.
تسلسل چیست؟ شروط تسلسل محال چه مواردی هست؟
تسلسل، در لغت به معنای اتصال شئ به شئ است، به همین جهت به زنجیر آهنی سلسلة الحدید گویند.(1) تسلسل در اصطلاح یعنی زنجيره شدن علل غير متناهيه. فلاسفه، نظام و ترتيب علل و معلولات را به حلقات زنجير كه به ترتيب پشت سر يكديگر قرار گرفته اند، تشبيه كرده اند.
چرا ابلیس به خدا میگوید که تو مرا فریب دادی، و خدا هم سکوتی که نشانه تائید حرف ابلیس است را اختیار می نماید؟
در جهان بینی توحیدی، همه چیز در دست پر قدرت خداست، فریفتن، گمراهی، ذلیل شدن و ... همگی منتسب به خداست، یعنی هیچ فرقی نمی کند که هدایت به خدا منتسب شود یا ضلالت و فریفته شدن، به دو آیه زیر دقت کنید: «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»؛ هر كس را بخواهى، عزت مى دهى و هر كه را بخواهى خوار مى كنى.(1) «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاء»؛ خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و لايق بداند) هدايت مى كند.(2)
با توجه به این که فرشتگان معصومند و عذاب نمی شوند چگونه می شود داستان فطرس ملک را توجیه کرد؟ آیا این داستان ساختگی است یا واقعیت دارد ؟
روايت فطرس ملک را شيخ صدوق(1) و شيخ طوسی(2) نقل كرده اند. حديثى كه درباره فطرس نقل شده است، اولاً سند معتبرى درباره آن به نظر نرسيده است. ثانیاً بعضی علما در صحّت اين حديث اختلاف كرده اند و آن را معتبر نمی دانند. دليلشان اين است كه فرشتگان نافرمانی و تقصير نمی كنند.