عقاید ، خداشناسی
عقاید
این که شریعت عقل را به عنوان میزان برای گزاره های شهودی در نظر گرفته اند به چه معناست؟
گزاره های شهودی، حقایقی هستند که انسان آنها را به علم حضوری درک می کند، و طبیعتا خطا و اشتباه در آن راه ندارد؛ منتهی انسان ممکن است در تفسیر، تبیین، و انتقال آن به دیگران خطا کند.
چرا از زمان دستیابی بشر به تکنولوژی معجزه ای رخ نداده و خدا به ما معجزه ای نشان نمی دهد؟ و معجزات و شفاهایی که گزارش می شود از کجا معلوم که تاثیر تدریجی درمان ها نباشد؟
برای پاسخ به این سوال باید دو نکته عرض کنم:
آیا حسابرسی خداوند بر پایه مقایسه است!؟ مثلا مردها با مردها مقایسه می شوند و زن ها با زن ها، یا انسان ها با انسان ها و اجنه با اجنه!؟ چون گاهی در باب تقوا مقایسه هم شده، مثلا فردی زیبا که به گناه آلوده شده و فردی که رعایت کرده، با هم مقایسه می شوند، هر چند درجات آن ها متفاوت است.
جایگاه و منزلت انسان در بین موجودات دیگر چگونه است؟ آیا از همه موجودات برتر است یا از برخی؟ آیا حتی از فرشتگان نیز برتر است؟ اگر برتر هست این برتری ذاتی است یا اکتسابی؟
آیا خدا فقط به آدم های خوب کمک می کند؟ یعنی خدا هیچ وقت دعای یک گناهکار و خطاکار را مستجاب نمی کند؟
من جایی خواندم بعضی از دانشمندان مثل «تسلا» خدا را همان قوانین فیزیک می دانند. آیا این ایده هم می تواند درست باشد؟ چون بالاخره ما هیچ یک شناخت کاملی از خدا نداریم.
در دین اسلام اگر یک مسلمان به هر دلیل یا حتی بی دلیل یک غیر مسلمان را عمدا به قتل برساند، قاتل قصاص نمی شود، و حتی اگر محکوم به پرداخت دیه هم بشود، رقم آن در مقایسه با دیه کامل یک مسلمان بسیار ناچیز است. علت این نابرابری چیست؟ اگر غیر مسلمانان چنین می کردند به آن ها اعتراض نمی کردید؟ آیا این حکم موجب بالا رفتن آمار کشته شدن غیر مسلمانان نمی شود؟
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
چرا اسلام به تربیت دینی فرزندان توصیه کرده است؟ چرا توصیه نکرده که فرزندتان را به لحاظ اعتقادی آزاد بگذارید تا خودش هر دین و آیینی که می پسندد انتخاب کند و از کودکی چیزی به وی القا نکنید؟
برای پاسخ به این سؤال به چند نکته توجه بفرمایید:
بعضی ها معجزه را فعل پیامبر می دانند. آن وقت سوالی که به ذهن می آید این هست که قرآن را هم فعل نبی می دانند؟
برخی از متفکرانی که معجزه را فعل نبی می دانند، در باب اعجاز قرآن، نفس قوی نبی را عامل دریافت و ترجمه وحی به زبان متعارف می دانند؛ البته نه به این معنا که نفس نبی خودش سازنده قرآن باشد بلکه به این معنا است که اگر نفس نبی نبود قرآنی دریافت و ابلاغ نمی شد چرا که قرآن محصول مشارکت خدا-انسان است.
چطور می شود قبول کرد که موجودات نامتناهی نباشند و حتما باید به موجودی به نام خدا خاتمه یابند؟ آیا واقعا نمی شود فرض کرد موجودی عقبتر از خدا باشد که خدا معلولش باشد و همین طور ادامه دار باشد؟ چیزی شبیه اعداد که هر عددی را فرض کنیم می شود بالاتر از آن را نیز فرض کرد و n+1 گفت. در مورد تعداد موجودات نمی شود همین طور گفت که هر موجودی را فرض کنیم (حتی خدا) می شود باز هم یکی بیشتر از آن را فرض کرد که قبل از آن بوده و بزرگتر از آن هست؟!