علوم قرآن و حدیث

قرانی ، علوم قران، حدیث

اين که خدا مي فرمايد: قل الروح من امر ربي (روح از امر خداست) يعني چه؟

«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» و از تو درباره «روح» سؤال مى‏كنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!» (1) مفسران بزرگ در گذشته و حال درباره معنی روح و تفسیر این آیه شریفه سخن بسیار گفته‏اند. یکی از تفسیرها این است که پرسش کنندگان از حقیقت روح آدمی سؤال کردند؛ روح عظیمی که ما را از حیوانات جدا می‏سازد و برترین شرف ما است و تمام قدرت و فعالیت ما از آن سرچشمه می‏گیرد.

 

با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست بزرگوار در این که قرآن کتابی قابل فهم است و به زبان عربی روشن بیان شده و یادآور به فطریات و عقلیات است و با بیان موعظه گونه و نصیحت وار و با وعده و وعید به هدایت آدمیان همت گمارده، هیچ شکی نیست. قرآن کتاب معما نیست که فقط معما شناسان بتوانند آن را بفهمند و کتاب تخصصی علمی هم نیست که عموم مردم و غیر متخصصان با مراجعه مستقیم به او هیچ بهره ای نگیرند و جز مراجعه به اهل تخصص برای فهم آن راهی نداشته باشند.

آيا حكم زندان در قرآن آمده است؟

با عرض سلام و ادب فحص‌ در آيات‌ قرآن‌ و تفاسير و همچنين‌ كتب‌ فقهي‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ از جانب‌ برخي‌ مفسران‌ و فقيهان‌ حداكثر از چهار آيه‌ مجازات‌ شرعي‌ زندان‌ استظهار شده‌ است‌ . اول ‌: جـزاي‌ محارب‌

 

پیامبر اسلام آخرین فرستاده خداوند و خاتم پیامبران است. دین و آیین پیامبر ، دین و آیینی جاودانه است و مختص به گروه و ملت خاصی و یا زمان خاصی نیست. آیین جاودانه ، نیاز به معجزه هایی جاودانه دارد تا در هر زمانی برهان قاطع نبوت باشد. قرآن ، معجزه جاویدان پیامبر است که پس از نزولش از ساحت قدس الهی تا انقراض عالم اعجاز آن باقی خواهد ماند. رسول خدا قرآن را معجزه ‏ای جاودانی و برهانی قاطع بر پیامبری خویش، به همه جهانیان و برای همیشه، عرضه داشته است.

 

اولا : دين از ديدگاه قران كريم فطري است و هر انساني فطرتا دين دار است منتهي برخي فطرت خويش را دفن مي كنند و برخي بر همان فطرت خود باقي مي مانند . « فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون» (1) پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است که آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند» .

هدف از خلقت انسان از ديدگاه قرآن و عقل چه مي‌باشد؟

هدف از خلقت از ديدگاه قرآن : بين انسان و خدايى كه داراى اسماى حسنى است، رابطة وجودى برقرار است و اين رابطة وجودى هم با شعور و آگاهى او همراه است يعنى انسان فطرتاً خدابين و خداطلب است، به طورى كه اگر او را آزاد بگذارند دينى غير از اسلام را نمى‏پذيرد و هر چه غير از اسلام باشد تحميل شيطان مى‏داند.

خداوند در آیه 46 سوره نور می فرماید که : خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند منظور چیست؟

چند نکته: 1. مساله هدايت و ضلالت، مستند به خداوند سبحان است. او هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مى‏كند. 2. سنت الهی بر این تعلق گرفته که كسانى را هدايت می نمايد كه بسوى او بازگشت كنند: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ»؛ هدايت مى‏كند به سوى خود هر كه را كه به سوى او بازگشت نمايد.(1)

 

«وَ أَنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا»(1) و اينكه آنها كه به قيامت ايمان نمى‏آورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساخته‏ايم. اين كه در صفات دوزخيان تنها روى "عدم ايمان به آخرت" انگشت گذارده و سخن از اعمالشان نيست، ممكن است از اين جهت باشد كه اعتقاد به آن دادگاه بزرگ بيش از هر چيز انسان را در مقابل گناهان كنترل مى‏كند.

چرا در بسيارى از آياتى كه از سمع و بصر و قلب سخن گفته شده، كلمه‏ى سمع، مفرد و بصر و قلب به صورت جمع آمده است؟

مفسرين و صاحب‌نظران در ادبيات، در مورد اين مطلب احتمالات متعددي داده‌اند از جمله گفته شده است: 1. "سمع" چون "اسم جنس" است بر قليل و كثير دلالت مي‌كند بنابراين لازم نبود كه ديگر، جمع آورده شود. 2. برخي گفته‌اند: "سمع" مصدر است و مصدر چون جمع بسته نمي‌شود، بر جمع و مفرد هر دو دلالت مي‌كند. 3. بعضي نيز گفته‌اند: در اينجا مضافي در تقدير است مثل "مواضع سمع" يعني جايگاه‌هاي شنوايي.

چرا خداوند تعالی در آیه 30 سوره یوسف فرموده "وقال نسوة" و نگفته "و قالت نسوة"؟ همچنین چرا در آیه "او من ینشؤا فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین" ضمیر مذکر (هو) آورده است؟

"وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ": تعبير به نسوه فرمود و نفرمود نساء المدينة، براى اين كه جميع زنهاى مدينه نگفته بودند، بلكه اطلاعى نداشتند. زنهاى اعيان كشورى و لشگرى كه با زليخا رفت و آمد داشتند و معاشرت مي كردند و آشنا بودند خبر پيدا كردند.