كافر از نگاه قران كیست ؟

image: 
كافر از نگاه قران كیست ؟

كافر از نگاه قران كیست ؟ : در قران به چه کسی کافر میگویند؟ بارها در قران آمده کافران عذابی سخت خواهد شد؟ میخواهم بدانم افراد بیسواد که کافر به دنیا آمده اند و طبق سنت پدران خود کافر مانده ایا آن هم طبق قران عذاب خواهد شد؟ و کسی که با تحقیق و بنابر عقل خود کافر شده، قران ان را هم کافر میخواند و عذاب خواهد شد یا اینکه جریان به شکل دیگری است؟ لطفا جوابهای قرانی دهید

وجوه كفر كفر یك مفهوم نسبی است كه ممكن است بر انكار یك مسأله اعتقادی صدق كند. در حدیثی از امام صادق (ع) در این‌‌باره به تفصیل سخن رفته است. از آن حضرت درباره‌ی وجوه گوناگون كفر در قرآن كریم سؤال شد. آن حضرت در پاسخ فرمود: «در كتاب خدا برای كفر پنج وجه ذكر شده است كه از آن جمله انكار است و انكار بر دو وجه است و كفر به ترك دستور خداوند و كفر برائت و كفر نعمت. امّا كفر انكار، همان انكار ربوبیت است. و او كسی است كه می‌گوید: پروردگار و بهشت و دوزخ وجود ندارد و این گفتار دو گروه از زندیقان است كه به ایشان دهریه گفته می‌شود و ایشان می‌گویند: جز زمانه ما را هلاك نمی‌سازد و این دینی است كه ایشان با زیبا شمردن چیزهای ثابت نشده برای خودشان توصیف كرده‌اند. اینان برای چیزهایی كه می‌گویند هیچ تحقیقی نكرده‌اند. خداوند می‌فرماید: «إن هم إلّا یظنون» (جاثیه/24) این همان است كه ایشان می‌گویند و فرموده است: «إن الذین كفروا سواء علیهم أأنذرتهم أم لم تنذرهم أم لم تنذرهم لایؤمنون» (بقره/6). این یعنی كفر نسبت به توحید خداوند متعال كه یكی از وجوه كفر است. امّا وجه دیگر از انكار، انكار معرفت است و آن انكاری است كه انكاركننده می‌داند چیزی كه برای او ثابت شده است, حق است. خداوند فرموده است: «وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظلماً وعلوّاً» (نمل/14) و خداوند عزوجل فرموده است: «وكانوا من قبل یستفتحون علی الذین كفروا فلمّا جاءهم ماعرفوا كفروا به فلعنة الله علی الكافرین» (بقره/89) و این تفسیر دو وجه انكار است.» كفر، برتری‌جویی است امّا گروه دوّم كه تبلور وجه دو‌ّم از انكار است، گروهی است كه از حقیقت آگاهی دارند، امّا به خاطر برتری‌جویی نسبت به حق و حق‌ محوران و ظلم به عقیده‌ای كه انسان بدان ایمان دارد، التزام به آن را رد كرده است. اینان با اینكه به عقیده خود باور دارند, وقتی در وضعیت‌های ناگوار قرار می‌گیرند و با گروه ایمان درگیر می‌شوند، عقیده خود را زیر پا می‌گذارند. زیرا نمی‌خواهند كه موضع‌گیری درست اهل ایمان را تصدیق كنند. یهودیان مدینه چنین بودند. اینان در دیدارهایی كه پیش از این با مشركان مدینه داشتند، از آمدن پیامبر خدا به مدینه خبر داده بودند و مشركان مدینه را تهدید كرده بودند كه در آن روز این پیامبر در كنار آنان موضع خواهد گرفت. ولی وقتی كه پیامبر به مدینه آمد و مردم گروه گروه به اسلام گرویدند، به آن حضرت كفر ورزیدند. مثال دیگر این مسأله انسانی است كه به دور از باورهای خود تعصب می‌ورزد؛ زیرا نسبت به خدا و پیامبران الهی كه قرآن كریم بر آن تأكید نموده است وفادار نیست. كفران نعمت حدیث از امام صادق (ع) را پی می‌گیریم: «وجه سوم از كفر، كفران نعمت است و آن گفتار خداوند متعال است كه گفته سلیمان (ع) را حكایت می‌كند: «هذا من فضل ربّی لیبلونی أأشكر أم أكفر و من شكر فإنما یشكر لنفسه ومن كفر فإن ربّی غنّی كریم» (نمل/40) و فرمود:« وإذا تأذّن ربكم لئن شكرتم لأزیدنّكم ولئن كفرتم إن عذابی شدید» (ابراهیم/7) و فرمود: «فاذكرونی أذكركم واشكروا لی ولا تكفرون» (بقره/152).» این وجه از وجوه كفر، انسانی را به نمایش می‌گذارد كه خداوند نعمت‌هایش را به سوی او سرازیر كرده و نعمت‌های الهی سراسر زندگی او را فرا گرفته است، به نحوی كه سراسر زندگی او سرشار از نعمت‌های الهی است، خداوند می‌فرماید: «وما بكم من نعمة فمن الله» (نحل/53) «وإن تعدّوا نعمة الله لاتحصوها» (نحل/18) ولی این فرد نعمت‌های الهی را انكار می‌كند و با ابزارهای زبانی و عملی كه خداوند در اختیار او قرار داده است, شكر نمی‌گذارد. این شكر انسان را متوجه لطف و كرم و رحمت الهی می‌كند. او با انكار نعمت‌ها به خودش ستم می‌كند و با عدم شكرگزاری به پروردگار خود نیز ظلم می‌كند. خصوصاً كه كفران نعمت ممكن است در بعضی حالات از نظر عملی به كفر به خداوند منجر شود و حالتی از انكار را به وجود آورد. حدیث امام صادق (ع) را پی می‌گیریم: «و وجه چهارم از كفر، ترك دستور خداوند عزوجل به اوست و آن فرمایش خداوند عزوجل است كه می‌فرماید: «وإذا أخذنا میثاقكم لاتسفكون دماءكم ولاتخرجون انفسكم من دیاركم ثم إقررتم وانتم تشهدون ٭ ثم انتم هؤلاء تقتلون انفسكم وتخرجون فریقاً منكم من دیارهم تظاهرون علیهم بالإثم والعدوان وإن یأتوكم أساری تفادوهم وهو محرّم علیكم إخراجهم أفتؤمنون ببعض الكتاب وتكفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلك منكم» (بقره/ 84-85). پس كفر ایشان به خاطر ترك دستور خداوند عزوجل و نسبت دادن ایشان به ایمان است. خداوند از ایشان نمی‌پذیرد و نزد خداوند هیچ سودی نبرند. پس فرمود: «فما جزاء من یفعل ذلك منكم إلّا خزی فی الحیاة الدنیا ویوم القیامة یردون إلی یردون إلی إشدّ العذاب وما الله بغافل عمّا تعملون» (بقره/85).» التزام همه جانبه اطلاق كفر بر این نوع از ترك دستور خداوند عزوجل، مبتنی بر قاعده اسلامی فراگیری است كه ایمان به همه‌ی حلالها و حرامها و مفاهیم گوناگون در عقیده و زندگی موجود در كتاب خدا را واجب می‌دارد. پس هر كسی كه به بعضی از كتاب كفر بورزد و به بعضی دیگر ایمان بیاورد، از اسلام اصیل منحرف شده است. چرا كه اسلام موجودیت متكاملی است كه بدون نیاز به عاریت گرفتن هر نو حكم یا مفهوم یا عقیده از دیگران، تمام قضایای انسان را دربرمی‌گیرد. از این رو مسأله حكم به كفر كردن كسانی كه در این راستا روانند، ناشی از رد كردن بخشی از همین اسلام است كه ممكن است به رد كردن كل اسلام بینجامد. زیرا اسلام یك مجموعه به‌هم پیوسته‌ای است كه هیچ جزئش از دیگری قابل جدایی نیست. دعوتگران به اسلام باید به این نكته توجه داشته باشند و یكپارچگی ایمان به عقیده و شریعت و مفاهیم اسلام را مورد تأكید قرار دهند. زیرا این مسأله باعث آن خواهد شد كه اسلام بتواند اهداف خود را در زندگی تحقق ببخشد. برائت از كفر امام صادق (ع) در ادامه می‌فرماید: «و وجه پنجم از كفر، كفر برائت است و آن گفتار خداوند عزوجل است كه قول ابراهیم (ع) را حكایت می‌كند: «كفرنابكم و بدا بیننا وبینكم العداوة والبعضاء أبداً حتی تؤمنوا بالله وحده» (ممتحنه/4) یعنی از شما برائت می‌جوئیم و ابلیس و برائت جستن او از اولیائش را در روز قیامت ذكر می‌كند فرمود: «إنّما اتخذتم من دون الله أوثاناً مودة بینكم فی ‌الحیاة الدنیا ثم یوم القیامة یكفر بعضكم ببعض ویلعن بعضكم بعضاً» (عنكبوت/25)، یعنی بعضی شما از بعضی دیگر برائت می‌جوید.» ملاحظه می‌كنیم كه قرآن كریم واژه كفر را در برائت مؤمنان از كافران بكار می‌برد. ابلیس هم از اولیای خود برائت می‌جوید. كفار نیز از یكدیگر برائت می‌جویند. پس برائت از جمله مسائلی است كه التزام به اصل ایمان را در مقابل خط كفر مورد تأكید قرار می‌دهد. كافران و گمراهان نیز به خاطر پیامدهای ناگواری كه به خاطر مسؤولیت‌شان در دنیا و آخرت با آن مواجه می‌شوند، از یكدیگر تبّری می‌جویند. خاستگاه این مسأله عقیده است كه در جنبه مثبت، التزام به محتوای آن و در جنبه منفی برائت جستن از همه‌ی مفاهیم مخالف با خط ایمان است. همین باعث می‌گردد كه در برائت در خط ایمان یك امر حیاتی و اساسی است و حاكی از خلوص در التزام و ایمان است. در انتها می‌بینیم كه قرآن كریم واژه كفر را از مسأله عقیدتی به مسأله عملی تسرّی می‌دهد ولی در كاربرد عمومی كفر انكار ایمان به خداوند بكار رفته است. از این رو می‌بینیم كه بعضی از اهل كتاب از اینكه به كفر توصیف شوند ناراحت می‌شوند. زیرا كه معتقدند ایشان به خداوند ایمان دارند. خداوند در قرآن كریم همین مسأله را مورد تأكید قرار می‌دهد: «قل یا أهل الكتاب تعالوا إلی كلمة سواء بیننا و بینكم ألّا نعبد إلّا الله ولا نشرك به شیئاً» (آل عمران/64) و می‌فرماید: «ولاتجادلوا أهل الكتاب إلّا بالتی هی احسن إلّا الذین ظلموا منهم وقولوا آمنّا بالذی أنزل إلینا وأنزل إلیكم وإلهنا وإلهكم واحد ونحن له مسلمون» (عنكبوت/46). ملاحظه می‌كنیم كه ویژگی كفر كه خداوند برای اهل كتاب اطلاق بكار برده است، كفر به پیامبر و رسالت است. چرا كه واژه كفر یك واژه نسبی است كه با تفاوت متعلقات خود، گوناگونی حاصل می‌كند. این مسأله در این آیه شریفه آمده است: «لم یكن الذین كفروا من أهل الكتاب والمشركین» (بینة/1) پس آیه شریفه، اهل كتاب را مشرك به حساب نمی‌آورد، زیرا ایشان به خدای واحد – با اختلافاتی كه در شخصیت خداوند دارند – ایمان دارند بلكه ایشان را كافر محسوب كرده است، زیرا ایشان به پیامبر و رسالت او كافر هستند. از این رو واژه كافر بر كسی كه به طاغوت كفر ورزیده است نیز اطلاق می‌شود. بنابراین در اطلاق كلمه كفر باید احتیاط كرد. همان‌گونه كه در آیه كریمه آمده است: «فمن یكفر بالطاغوت ویؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقی» (بقره/256). چرا كه اطلاق این ویژگی و روشن نكردن جزئیان آن، ممكن است پیامدهای منفی چندی برای گفت‌وگوی بین ادیان و تمدنها یا تقریب ملتهای دارای التزامات دینی گوناگون به وجود آید و این خیلی مهم است. پس هر گونه تعبیر باید بسیار دقیق باشد و حساسیت‌های مذهبی را دامن نزند و پیرامون مدلول كلمات، سوء تفاهم ایجاد نكند.1 فرهاد981: وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّیطَانُ یدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ«21» و چون به آنان گویند: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید، می گویند: [پیروی نمی کنیم] بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته ایم، پیروی می کنیم. آیا [کورکورانه از گذشتگان پیروی می کنند] و هرچند که شیطان آنان را با این پیروی به عذاب فروزان دعوت کند؟! کافر به معنی پوشاننده است لذا اینکه بگوئیم کسی کافر زاده شده صحیح نیست چون کودک اختیاری ندارد تا پوشاننده باشد اما زمانی که دارای اختیار شد وقتی او را بسوی حق بخوانند و راه پدران خود را ادامه دهد با وجود اینکه میفهمد که این راه شیطان است کفر او محرز میشود . پاسخگوی قرآنی: 1. كفر در لغت به معنى پوشاندن شى‏ء است. كافر در عرف دین به كسى گفته می شود كه وحدانیّت یا نبوت یا شریعت یا هر سه را انكار كند. 2. در دادگاه عدل الهی هرگز از شخص عملی نمی خواهند، مگر آن که حجت بر آن تکلیف بر او تمام شده باشد. آیات زیادی بر این مطلب دلالت دارد؛ مثل "لیس للإنسان إلا ما سعی"؛ "وما کنا معذبین حتی نبعث رسولا"؛ "لایکلف الله نفسا إلا ما آتاها" و ... . 3. همگان از حجت عقل برخوردارند، و عقل، خود تا حدود زیادی راهنمای عمل انسان است. لذا چنین نیست که خداوند در مورد کسانی که أحیانا دسترسی به پیامبران نداشته اند، هیچ حجت تامی نداشته باشد. 4. قسمت بزرگی از بایدها و نبایدهای شرعی دلیل عقلی دارند و بدون وحی هم انسان به لزوم انجام آن پی می برد. 5. در روایات است که کسی که به حجت عقل خود به خوبی عمل کرده، و از این جهت مورد رضایت الهی است، در دوران برزخ با حقایقی که بر او مخفی مانده، آگاه می شود و به خاطر روح و شخصیت سالمی که دارد، آنها را می پذیرد. 6-با این بیان، موحد، در آخرت کسی است که اگر حقیقت توحید را می شناخت آن را می پذیرفت. این شخص سلامت شخصیت خود را با تواضعی که نسبت به حق داشته ـ تا آنجا که عقل او می رسیده و آن را شناخته بوده ـ اثبات کرده است. 7. مجازات دائر مدار تمام بودن حجت است. كسی کافر است یعنی معتقد به هیچ دین الهی نیست، ادعایش تنها در صورتی پذیرفته است كه حجت بر حقانیت دین الهی بر او تمام نباشد. 8. البته باید گفت هیچ کس نمی تواند در باره این که حجت بر شخصی تمام شده یا نه، در همه موراد قضاوت قاطع کند. مثلا از بعضی مدارک به دست می آید که توحید و معاد بر همگان به حجت عقلی ثابت شده است و هیچ کس نمی تواند در باره آنها ادعای جهل و قصور کند. ابن عربی: کفر یعنی پوشانیدن. هر کسی که حق را بپوشاند و مستور سازد ، کافر است و هر که لباس حق را بر خود بپوشد ( در صورتی که در باطن باطل باشد) ، منافق است ، اگر چه بظاهر مسلمان باشد. از این روست که مولی علی (ع) می فرمایند: نه حق بر من پوشیده است و نه حق را می پوشانم و نه لباس حق را بر خود پوشانیده ام ! پس مقصود حقیقی از کافر آن اصطلاح فقهی خاص که مورد نظر و تایید عوام هم می باشد نیست ، بلکه کافر واقعی کسی است که حق را کتمان کند ( به هر شکلی که باشد و تحت هرعنوانی و در مورد هر موضوعی ). و لذا ممکن است غیر مسلمانی در موردی خاص، منکر حقیقتی نباشد و آن را کتمان نکند و با شهامت به حقانیت آن معترف بوده و در برابر آن کاملا تسلیم باشد و لذا در این حالت ، مسلمان واقعی به حقیقت اوست! چرا که اسلام یعنی تسلیم در برابر حقیقت ؛ و بر عکس مسلمانی که بظاهر مسلمان است ، ولی در بسیاری مواضع ، حق را کتمان نموده و می پوشاند ، پس کافر حقیقی در حقیقت اوست! پاسخگوی قرآنی: جناب ابن عربی ـ کفر با ایمان قابل جمع شدن نیست. لذا کسی که ایمان به توحید دارد کافر محسوب نمی شود. ـ کتمان حق و بطور کلی نافرمانی الهی گناه و معصیت محسوب می شود و مرتکب آن اگر مؤمن است ایمانش باقی است ولی مؤمن گنهکار است. ـ به راحتی و با ارتکاب هر گناهی نمی توان کسی را از دائره ایمان خارج نمود و او را کافر دانست. در ادامه پاسخ عرض می شود كه : مجازات دائر مدار تمام بودن حجت است. ـ «لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» (بقره، 286) خداوند هیچ كس را، جز به اندازه تواناییش، تكلیف نمى‏كند. ـ «لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها» (طلاق، 7) خداوند هیچ كس را جز به مقدار توانایى كه به او داده تكلیف نمى‏كند. ـ «وَ ما كُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» (اسراء ، 15) و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم كرد، مگر آنكه پیامبرى مبعوث كرده باشیم (تا وظایفشان را بیان كند.) ـ «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»‏ (نجم ، 39) و اینكه براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نیست. کافران لجوج و معاند: ـ «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمانِ فَتَكْفُرُونَ (غافر، 10) كسانى را كه كافر شدند روز قیامت صدا مى‏زنند كه عداوت و خشم خداوند نسبت به شما از عداوت و خشم خودتان نسبت به خودتان بیشتر است، چرا كه بسوى ایمان دعوت مى‏شدید، ولى انكار مى‏كردید! ـ «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» (محمد، 34) كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند سپس در حال كفر از دنیا رفتند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید. کافری که حجت بر او تمام بوده ولی از روی عناد و لجاجت ایمان نیاورده مشمول عذاب الهی می شود. ـ «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ» (بقره ، 161) كسانى كه كافر شدند، و در حالِ كفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود. ـ «إِنَّ الَّذینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى‏ بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ» (آل عمران ، 91) كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنیا رفتند، اگر چه روى زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و كفّاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچ یك آنها قبول نخواهد شد و براى آنان، مجازاتِ دردناك است و یاورانى ندارند. ـ «هُوَ الَّذی جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَیْهِ كُفْرُهُ وَ لا یَزیدُ الْكافِرینَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزیدُ الْكافِرینَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً» (فاطر ، 39) اوست كه شما را جانشینانى در زمین قرار داد هر كس كافر شود، كفر او به زیان خودش خواهد بود، و كافران را كفرشان جز خشم و غضب در نزد پروردگار چیزى نمى‏افزاید، و (نیز) كفرشان جز زیان و خسران چیزى بر آنها اضافه نمى‏كند! چنین نیست که خداوند در مورد کسانی که أحیانا دسترسی به پیامبران نداشته اند، هیچ حجت تامی نداشته باشد. ـ « أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ» (انبیاء ، 30) آیا كافران ندیدند كه آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم و هر چیز زنده‏اى را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمى‏آورند؟! مستضعف: (كم عقل، نادان، كسیكه در رأى و تصمیم گیرى ناتوان باشد) مستضعفانی که به کافران اعتماد نموده و از آنها پیروی کرده اند: ـ «وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصیباً مِنَ النَّارِ» (غافر،47) به خاطر بیاور هنگامى را كه در آتش دوزخ با هم محاجّه مى‏كنند ضعیفان به مستكبران مى‏گویند: «ما پیرو شما بودیم، آیا شما (امروز) سهمى از آتش را بجاى ما پذیرا مى‏شوید؟!» ـ «وَ قالَ الَّذینَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَكْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنینَ» (سبأ، 31) كافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و كتابهاى دیگرى كه پیش از آن بوده ایمان نخواهیم آورد!» اگر ببینى هنگامى كه این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (براى حساب و جزا) نگه داشته شده‏اند در حالى كه هر كدام گناه خود را به گردن دیگرى مى‏اندازد (از وضع آنها تعجّب مى‏كنى)! مستضعفان به مستكبران مى‏گویند: «اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم!» ـ «قالَ الَّذینَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناكُمْ عَنِ الْهُدى‏ بَعْدَ إِذْ جاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمینَ» (سبأ، 32) (امّا) مستكبران به مستضعفان پاسخ مى‏دهند: «آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آنكه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبى دریافتید)؟! بلكه شما خود مجرم بودید!» ـ «وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فی‏ أَعْناقِ الَّذینَ كَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا یَعْمَلُونَ» (سبأ، 33) و مستضعفان به مستكبران مى‏گویند: «وسوسه‏هاى فریبكارانه شما در شب و روز (مایه گمراهى ما شد)، هنگامى كه به ما دستور مى‏دادید كه به خداوند كافر شویم و همتایانى براى او قرار دهیم!» و آنان هنگامى كه عذاب (الهى) را مى‏بینند پشیمانى خود را پنهان مى‏كنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجیرها در گردن كافران مى نهیم آیا جز آنچه عمل مى‏كردند به آنها جزا داده مى‏شود؟! مستضعف: (كم عقل، نادان، كسیكه در رأى و تصمیم گیرى ناتوان باشد) مستضعفانی که هیچ چاره ای نداشته و مجبور بودند در میان کفار بمانند: ـ «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً» (نساء، 98) مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه براستى تحت فشار قرار گرفته‏اند (و حقیقتاً مستضعفند) نه چاره‏اى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مى‏یابند. ابن عربی : تعریف ایشان- پاسخگوی قرانی - از کفر تعریفی فقهی است که همانطور که در پاسخ قبلیم عنوان نمودم و ایشان توجهی نکردند ، معنایی محدود را شامل می شود. منظور بنده از کفر شامل هر موردی می شود که حق کتمان گردد ، ولی چه بسا کتمان حق در همان مورد خاص ، منتهی به کفری واضح و عیان هم گردد! اگر چه از منظر شرع و اجتماع آن را کفر بحساب نیاوریم و مصداق آن را هم کافر ندانیم! دید و برداشت یک عارف نسبت به کفر و ایمان ، با دید یک اصولی و فقهی و عالم ظاهر بین ، از زمین تا آسمان متفاوت است! از همین روست که می بینیم محیی الدین عربی قائل به ایمان فرعون در واپسین لحظات زندگیش می باشد! در صور تی که فقها ، قائل به چنین چیزی نیستند! مراجعه به کتب ذیل در این مورد و برای اطمینان از صدق عرایضم، مفید خواهد بود 1- ترجمه استاد محمد خواجوی از فتوحات مکیه ( جلد اول) 2- احیا گرعرفان 3- شروح فصوص الحکم 4- در جستجوی کبریت احمر اثر کلود عداس 5- عوالم خیال از ویلیام چیتیک 6- محیی الدین عربی اثر دکتر جهانگیری 7- الجانب الغربی 8- آثار صدرالدین قونوی و... پاسخگوی قرآنی: 1. عرفان واقعی و مقام عرفای صاحب دل و حق بین، در جای خود محفوظ و احترامشان لازم و واجب است. 2. البته باید حساب عرفان حقیقی و صحیح، از عرفان ذوقی و سلیقه ای جدا شود. 3. معیار اصلی برای صحت و سقم هر چیز، قرآن و کلام الهی است؛ حتی اگر روایتی از امام معصوم نقل شود ولی با صریح قرآن در تعارض باشد، آن روایت معتبر نیست و یقینا از امام معصوم صادر نشده است.4. این کلام عرفا نیز با صریح قرآن و کلام الهی در تعارض است. قرآن در مورد فرعون و رد توبه او چنین می فرماید: «ءَالْآن‏ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ كُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِین‏»(یونس، 91) (امّا به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالى كه قبلًا عصیان كردى، و از مفسدان بودى! 5. شما که خود را مرید محی الدین عربی می دانید، او که فرعون را با آن همه جنایت، مؤمن بداند؛ پس چرا شما مؤمن و مسلمان گنهکار را بر اثر انجام گناه، کافر می دانید؟؟؟!!!!!! مؤمن با توبه پاک می شود. 6. کلام آخر: در هر مورد و موضوعی باید به اهل فن و کارشناسان آن رجوع کرد. برای احکام و موضوعات فقهی نیز باید به فقها و علمای دین مراجعه نمود؛ نه اینکه از خود و با معیار و فهم شخصی اظهار نظر کرده و بر آن پافشاری نمود.  آیا این درسته که کسی کافر محسوب می شه که بداند دین اسلام خوب است اما به آن عمل نکند؟ کافر کیست؟ لطفا واضح پاسخ دهید پاسخگوی قرآنی: كافر یعنى كسى كه منكر خدا است، یا براى خدا شریك قرار مى‏دهد، یا پیغمبرى حضرت خاتم الانبیا محمد ابن عبدالله صلى الله علیه و آله و سلم را قبول ندارد. و هم چنین است اگر در یكى از اینها شك داشته باشد. و نیز كسى كه ضرورى دین یعنى چیزى را كه مثل نماز و روزه، مسلمانان جزو دین اسلام مى‏دانند منكر شود، چنان چه بداند آن چیز ضرورى دین است و انكار آن چیز برگردد به انكار خدا یا توحید یا نبوت. البته کسی که مسلمان است ولی نسبت به انجام برخی وظایف شرعی اش مثل خواندن نماز یا ... اهمال و سستی می کند، مسلمان است ولی مسلمان بی مبالات و مسلمان گنهکار؛ لذا به آن کافر گفته نمی شود. ابن عربی : شما متون اصلی عرفان نظری از قبیل تمهید القواعد ( وتحریر آن توسط استاد جوادی آملی که با عنوان جدید عین نضاخ چاپ گردیده ) - مصباح الانس ابن فناری - مقدمه استاد خواجوی بر ترجمه فتوحات مکیه ابن عربی ( جلد اول) یا حتی همین کتاب محیی الدین ابن عربی اثر دکتر محسن جهانگیری را با تامل و صرف وقت و تدبر کافی بخوانید و بررسی نمایید و بعد قضاوت کنید که مطالبی که بنده تا کنون عنوان نموده ام ، بقول حضرت عالی عرفان سلیقه ای و از نزد خودم بوده یا همگی آنها بلا استثناء ، مورد تایید بزرگانی چون امام (ره) - علامه طباطبایی- آیه الله جوادی آملی- آیه الله حسن زاده آملی- آیه الله حاج میرزا علی آقا قاضی (ره) - آیه الله سید احمد کربلایی -علامه سید محمد حسین تهرانی- آقا محمد رضا قمشه ای و ... تا مرحوم صدر الدین شیرازی- صدر الدین قونوی - ابن فناری- موید الدین جندی- عفیف الدین تلمسانی - علامه قیصری و عرفای بزرگ دیگر می باشند! دوست عزیز! برای فهم دقیق و عمیق این آیه- «ءَالْآن‏ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ كُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِین‏»(یونس، 91) - و همچنین برداشت بخصوص محیی الدین عربی از آن ( که در نگاه سطحی واولیه خلاف صریح آیات قرآن بنظر می آید) ، باید اول شناختی ولو اجمالی با اصول عرفان نظری و همچنین علوم قرآنی داشته باشید و سپس به منابعی که معرفی نمودم مراجعه نموده وبعد اگر قانع نشدید ، حق با شما است! نه اینکه بصرف تعصب و بدون هیچگونه شناختی ولو اجمالی، از مبانی عرفان نظری و بالاخص تعالیم و سخنان پر مغز ابن عربی و بطن آیات قرآن کریم و بدون مراجعه عمیق و دقیق به سخن بزرگانی که نام بردم ، براحتی نظر محیی الدین را انکار نمایید! لطفا یک بار دیگر به پاسخ قبلیم با صرف وقت و دقت کافی مراجعه فرمایید تا در یابید که مقصود بنده از عبارت کفر و معنای دقیق آن چه بود ؛ تا با سوء برداشت از آن ، مرتکب چنین مغلطه ای نشوید! پاسخگوی قرآنی: این بیان ابن عربی با آیه شریفه مخالف است. البته درست است که هر آیه دارای ظهر و بطنی است ولی باید برای نسبت دادن این تفسیر (ظهور و بطون) به کلام الهی، دلیلی قابل قبول اقامه نمود. با توجه به سیاق آیات مربوط به موضوع، و نیز با توجه به روایات وارده از اهلبیت علیهم السلام ـ که مفسران حقیقی کلام خدا هستند ـ و نیز با توجه به دیگر روایاتی که در مورد عدم پذیرش توبه در این حالت، وارد شده؛ این ادعا سازگاری ندارد. یکی از عمده اشکالاتی که به تفاسیر عرفانی وارد می شود، بیان همین مطالبی است که برای آن از طریق عقل، آیات قرآن، و روایات معصومین و ... نمی توان مستندی پیدا کرد. لذا چگونه می توان آن را به عنوان مراد الهی پذیرفت؟! تازه این در مورد آن تفاسیر عرفانی است که مخالفتی با ظاهر آیات و کلام الهی ندارند. جناب ابن عربی، بیان شما چگونه با این آیات الهی سازگار است؟! * «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِینَ فَلَمْ یَكُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» (غافر، 84و85) هنگامى كه عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند: هم اكنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایى كه همتاى او مى‏شمردیم كافر شدیم‏. امّا هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ایمانشان براى آنها سودى نداشت! این سنّت خداوند است كه همواره در میان بندگانش اجرا شده، و آنجا كافران زیانكار شدند. * «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً»(انعام، 158) آیا جز این انتظار دارند كه فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند، یا خداوند (خودش) به سوى آنها بیاید، یا بعضى از آیات پروردگارت (و نشانه‏هاى رستاخیز)؟! اما آن روز كه بعضى از آیات پروردگارت تحقّق پذیرد، ایمان‏آوردن افرادى كه قبلًا ایمان نیاورده‏اند، یا در ایمانشان عمل نیكى انجام نداده‏اند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: « (اكنون كه شما چنین انتظارات نادرستى دارید،) انتظار بكشید ما هم انتظار (كیفر شما را) مى‏كشیم!

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید