عقاید ، خداشناسی
عقاید
در جواب اجمالی باید چند نکته را مد نظر قرار داد. اولا همه زندگی و برای همگان امتحان الهی است. ثانیا تنها نکته مورد توجه در امتحان الهی صبر نیست. ثالثا با دیده دیگری نیز می توان به بلا نگریست و آن را مثبت دید.
اما در توضیح سه نکته فوق باید گفت:
مطابق متون دینی، قطعا شرک و کفر، متاخر از توحید می باشد. و بیراهه ها تنها به دلیل سوء اختیار انسان و روی گردانی او از حق موجود، رونق گرفته اند.
اولین انسانی که بر روی کره خاکی ساکن شده است، خود پیامبر بوده و مخاطب وحی الهی بوده است. و پس از او نیز انتخاب باطل، بعد از شناخت حق و به دلیل سرکشی از آن محقق شده است.
تصور جهانی بدون زمان برای ما که موجودی زمانمند هستیم؛ امری سخت و شاید نشدنی باشد. اما اگر از سطح حواس و خیال فراتر رویم و از ابزار عقل استفاده کنیم، می توانیم مساله را به نحوی بهتر در یابیم.
این سوال یادآور جمله مشهور است که "سوال از علم خیزد" بر خلاف آنچه امروزه بدون دلیل محکم به بشر القاء می شود، بشر موجودی مشرک نبوده که کم کم به توحید نزدیک شود! بلکه بشر موجودی موحد بوده که عواملی سبب انحراف او از توخید شده است. و باور ما بر این عقیده راسخ است که اولین فرد بشر، خود پیامبری بوده که از امهات تعالیم آنها، یکتاپرستی می باشد.
با توجه به این مقدمه باید گفت عواملی که سبب دور افتادن از توحید می شود به دو دسته کلی قابل تقسیم هستند. عوامل بیرونی و عوامل درونی که هر کدام از این ها را به اختصار بیان می کنیم:
عوامل بیرونی:
در نگاه صحیح دینی، دنیا به منزله یک گذرگاه برای انسان است و محل زندگی و آسایش او نیست. بلکه جایی است که باید در آن امتحان شده، و خود را مهیای زندگی ابدی کند. کما اینکه در قرآن زندگی حقیقی را زندگی بعد از مرگ معرفی می کند:
«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ[عنکبوت/۶۴] این زندگى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى دانستند!»
و حضرت علی (ع) می فرمایند: دنیا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن[۱]
آنچه روشن است اینکه عذاب اخروی از نظر زمانی معادل سالهای زندگی یک فرد گناهکار نیست و خدای متعال وعده خلود و جاودانگی عده ای را در جهنم داده است.
«وَ الَّذینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ[بقره/۳۹] و كسانى كه كافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.»
افعال در دو دسته جای می گیرند. یک دسته از افعال هیچ نتیجه و ثمره منطقی ندارند و یک دسته از آنها نتیجه بخش و مفید هستند. که دسته اول را افعال عبث می گوییم و دسته دوم را کارهای حکیمانه می شماریم.
خدای متعال کار حکیمانه به شکلی که انجام می دهیم، ندارد. چون تمام کارهای حکیمانه ما، در جهت برطرف کردن نقص یا به دست آوردن فایده ای برای خودمان است. در حالی که نقص در خدای متعال راه ندارد و هیچ کمالی نیست که او نداشته باشد و بخواهد به دست بیاورد. پس حکمت الهی، در رساندن نفع به دیگران و واصل کردن آن ها به غرض از خلقتشان است.
تجلی به معنای ظاهر شدن و آشکار گشتن است. پس قبل از هر چیز باید دقت کنیم که معنای تجلی خدای متعال، در یک انسان، حلول خدا در انسان نیست. چون یک موجود بی نهایت نمی تواند در یک موجود محدود، حلول کند و حلول خدا در هر چیزی، یک اندیشه واضح البطلان است.
اما اگر معنای صحیح تجلی خدای متعال را در نظر بگیریم، امری کاملا ممکن، بلکه محقق شده است! و تمام عالم، تجلی خدای متعال است. چون هر امری، آیت و نشانه ای از خدای متعال است که او و صفاتش را ظاهر می کند.
خدا یعنی موجودی که تمام موجودات ضعیف و محتاج، از او وجود گرفته اند و در خود او هیچ نوع نقص و نیازی وجود ندارد. باید توجه کرد که موجودی نیازمند، هرگز خدا نخواهد بود. چون دلایلی که برای اثبات وجود خدا مطرح شده، وجود واجب الوجود را اثبات می کند و در واجب الوجود، هیچ نقص و نیازی راه ندارد. این مسائل در جای خود مطرح شده. اما اینکه دعوت خدا به عبادت با بی نیازی او چگونه ممکن است، مساله ای است که در این جا باید به آن بپردازیم.
آیا تفاوت امتحان الهی برای ما و مردم زمان امام حسین (ع)، با عدالت الهی سازگار است؟
شناخت خدای متعال حداقلی دارد که بسیار واضح و روشن است و هیچ کس نمی تواند در آن سطح، ادعای نفهمیدن کند. و حداکثری دارد که فهم و درک هیچ مخلوقی بدان مرتبه نمی رسد. همانند اینکه در روز، هیچ کس نمی تواند منکر وجود خورشید باشد، اما از سویی نیز کسی توانایی نگاه کردن مستقیم به خورشید را ندارد.
حضرت علی (ع) می فرمایند: «لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه؛[۱] خردها را به چگونگى صفات خویش آگاه نساخته ، و نیز از شناخت خود محروم نگردانیده است.»