چگونه با اعتقاد به معلوم بودن سرنوشت انسان در نزد خدا، جبر نداریم؟

image: 

چگونه با اعتقاد به معلوم بودن سرنوشت انسان در نزد خدا، جبر نداریم؟

مساله جبر و اختیار که با قضا و قدر الهی گره می خورد، دو جنبه دارد. از یک نظر مساله بسیار ساده است. به گونه ای که طفل خردسال نیز اختیار خود را می فهمد و از یک نظر مساله دشوار است و تحلیل آن کار ساده ای نیست. تا آن جا که اهل بیت عده ای را از تحقیق در این باره منع می کردند:

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوه‏[۱] از حضرت علی (ع) قدر را پرسیدند، حضرت فرمودند: راه تاریکی است در آن نروید. دریای عمیقی است واردش نشوید. و سری از اسرار خداست، خود را برای کسب آن به زحمت نیندازید.

البته دینی که انسان را به فهم هر چه بیشتر تشویق می کند، این گونه نهی هایش، برای رعایت کردن حد و مرزها و عدم افراط و تفریط است. کما اینکه اهل بیت معارف بسیاری درباره این مساله فرموده اند. اما ذکر این حدیث در ابتدای جواب مناسب بود. تا متوجه شویم که در این مساله، عمق مساله برایمان بسیار دشوار است. و بعضی از فلاسفه ای که وارد این بحث شده اند و در آخر سخنان کودکانه ای گفته اند، خود شاهد دشواری مساله است.

در یک کلام می توان گفت که اصل اختیار غیر قابل انکار و جبر غیر قابل پذیرش است. اما از سویی تحلیل همه جانبه مساله، ممکن است انسان را به وادی نفی بدیهی مبتلا کند.

و برای کمک به هضم مساله چند سخن می توان گفت:

۱- گرچه خداوند بر سرنوشت انسانها آگاه است، اما متعلق آگاهی خداوند سبحان اختیار انسان است نه فعل او؛ به عبارتی دیگر خداوند می داند که فلان شخص به اختیار خود شراب خواهد خورد و این شخص در خوردن شراب مختار است و جبری وجود ندارد، او می توانست بخورد و می توانست نخورد ، اما با سوء اختیار خورد شراب را خورد. پس شخص در این امر مختار است و جبری وجود ندارد.

خداوند بر سرنوشت انسانها آگاه است اما این آگاهی موجب جبر نمی شود ، زیرا خداوند بر اختیار انسان آگاهی است و می داند که هر کسی با اختیار خود فعلی را انجام می دهد و این نوع آگاهی موجب جبر نمی شود.

شهید مطهری در باره این موضوع می فرمایند:

علم ازلی به افعال انسان با تمام خصوصیات و ویژگیهای خاص خودش تعلق گرفته است; به این معنا که او از ازل میداند که انسان با همین ویژگی قدرت و اختیار خود فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام میدهد و میداند که چه کسی به موجب آزادی و اختیار خود اطاعت میکند و چه کسی معصیت; و مقتضای علم الهی این است که کسی که اطاعت میکند، به اراده و اختیار خود اطاعت میکند و آن که معصیت میکند به اراده و قدرت خود معصیت میکند و آن واقعه خوب یا بدی هم که برای انسان پیش میآید طبق آن قاعده علّی و معلولی نظام طبیعت است که قدرت و اراده و اختیار انسان هم در آن دخیل است که خداوند به همگی آنها با تمام ویژگیهایش علم و آگاهی تام دارد. این است معنای سخن برخی که گفتهاند «انسان مختار بالاجبار است»; یعنی نمیتواند مختار نباشد; پس علم ازلی خدا در سلب آزادی و اختیار انسان هیچ دخالتی ندارد.[۲]

۲- خدواند دو لوح (علم) دارد. طبق یک لوح محو و اثبات وجود دارد. یعنی ممکن است سرنوشت فرد به گونه ای باشد، اما بعد تغییراتی در آن داده شود و اختیار انسان در تغییر لوح محو و اثبات موثر است:

« یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ[رعد/۳۹] خدا هر چه را بخواهد محو یا اثبات مى ‏كند، و اصل همه كتابها نزد خداست. »

[۱]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏۱، ص۲۱۰.
[۲]. ر.ک: مرتضی مطهری، انسان و سرنوشت.

موضوع: