احسان به والدین تا چه حد لازم است؟ عاق والدین کیست؟
احسان به پدر و مادر امرى است که عقل و شرع بر ضرورت آن تصریح نموده است. از نظر عقل شکر منعم یعنى قدردانى و تشکر از کسى که نعمتى به انسان رسانده، لازم است. با توجه به این که پدر و مادر سمبل نیکى و احسان به فرزند هستند و از جان و مال خود براى پرورش او مایه گذارده اند، سزاوارترین انسانها براى احترام و قدردانى اند و بهترین احترام و قدرشناسى، محبت و اطاعت از آنها است.
نقشی که پدر و مادر در به وجود آمدن فرزند خود دارند، به هیچ وجه براى فرزند نسبت به پدر و مادر جبرانپذیر نیست. کدام حق بالاتر از حق حیات؟
امام زین العابدین(علیه السلام) مى فرماید: «حق مادرت آن است که بدانى او به گونه اى تو را حمل کرد که هیچ کس فردى را چنین حمل نکرده و چنان ثمره اى از قلبش را به تو داده است که هیچ کس به کسى نمى دهد. او با وجود گرسنگى تو را سیر نمود و با وجود تشنگى تو را سیراب کرد و تو را پوشاند، در حالى که خود برهنه بود...: تو نمى توانى سپاس را به جاى آرى، مگر به یارى و توفیق الهى».(۱)
اما دلیل شرع، آیات و روایات فراوانى است که بر ضرورت نیکى به پدر و مادر تأکید دارد. اهمیت احترام به پدر و مادر و نیکی کردن به آنها در سطحی است که قرآن کریم در ۹ مورد از آن سخن آورده است. در سه جا، احسان به پدر و مادر را در کنار توحید و یکتاپرستی ذکر می کند(۲) مثلا در آیه ۳۶ سوره نساء می فرماید: «واعبدوالله ولا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا؛ و خدا را بپرستید، و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید»
علامه طباطبایى در تفسیر آیه می گوید: «معلوم مىشود مسئله احسان به پدر و مادر بعد از مسئله توحید، واجبترین واجبات است، هم چنان که مسئله عقوق (نفرین) بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره است، به همین جهت این مسئله را بعد از توحید و قبل از سایر احکام اسم برده، نه تنها در این آیات چنین کرده، بلکه در موارد متعددى از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته است». (۳)
هم چنین خداوند در سه آیه دیگر، احسان به پدر و مادر را به عنوان وصیت الهی مطرح می کند(۴) مانند آیه ۸ سوره عنکبوت که می فرماید: «و وصینا الانسان بوالدیه حسنا؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند».
نیز در سه مورد ، تکریم و نیکی به پدر و مادر را از زبان پیامبران الهی(علیهم السلام) نقل می کند . (۵) که از آن جمله آیه ۴۱ سوره ابراهیم است : «ربنا اغفرلی ولوالدی و للمؤمنان یوم یقوم الحساب؛پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در آن روزی که حساب برپا می شود بیامرز»
وظایف و مسؤولیتهای فرزندان: (۶)
۱. اطاعت و فرمانبرداری از پدر و مادر.
۲. نیکی و احسان و خدمت به پدر و مادر.
۳. سخن رنجش آور به پدر و مادر نگفتن .
۴. بر سر والدین داد و فریاد نکردن (بلکه با آنها با سخن نیکو صحبت نمودن).
۵. بال تواضع و فروتنی را برای والدین ، فرو آوردن .
۶. حتی المقدور نیازهای والدین را برآوردن .
۷. احترام والدین را نگه داشتن که در زیر به مواردی از آن اشاره می شود:
أ) جلو والدین ، پاهایش را دراز نکند.
ب) در مناسبتهای مختلف مثل روز مادر یا روز پدر، هدیه به آنها بدهد.
ج) از شوخیهای نابجا و زدن حرفهای زشت پیش آنها پرهیز کند.
د) در حق آنها و برای سلامتی آنها دعا کند.
ه) در کارهای خانه به آنها کمک کند.
رسول خدا(صلی الله علیه و اله) درباره حق پدر بر فرزند فرمود: ۱- پدر را با اسم صدا نزند. ۲- پیش رویش راه نرود. ۳- قبل از او ننشیند. ۴- به پدر ناسزا نگوید. (۷)
حضرت زهرا (سلام الله علیها ) در مورد فلسفه احسان به والدین مى فرماید: «خدا نیکى به پدر و مادر را لازم کرد براى این که شما را از غضب خود مصون بدارد». (۸)
هر چند پدر و مادر رفتار صحیحی با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گرامیداشت والدین و کسب رضایت آنان است و نمی تواند مقابله به مثل نماید. فردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله) آمد و گفت : پدر و مادری دارم که با آنها رابطه خوبی دارم، ولی آنها مرا با حرف و طرز برخوردشان می آزارند. پاسخ آنان را نمی دهم، ولی می خواهم آنان را ترک کنم و مدتی نزدشان نروم. حضرت فرمود : در این صورت خداوند تو را فراموش خواهد کرد. مرد عرض کرد: پس چه کنم؟ حضرت فرمود: به کسی که تو را محروم ساخت، ببخشای و با کسی که با تو قطع رابطه کرد، پیوند برقرار کن و از کسی که به تو ستم کرد، درگذر. اگر چنین کنی، خداوند سبحان پشتیبان تو خواهد بود. (۹)
اگر پدر و مادر در حق فرزند کوتاهی کنند و ظلمی انجام دهند، سبب نمی شود که فرزند هم درباره آنان به وظیفه اش عمل نکند. امام باقر(علیه السلام) میفرماید: «سه چیز است که خداوند دربارة آنها برای مخالفت رخصت نفرموده است: رد امانت به نیکوکار و بد کردار، وفا به پیمان نسبت به نیکوکار و بدکردار، خوش رفتاری با پدر و مادر، نیکوکار باشند یا بد کردار».(۱۰)
از این روایت و روایات دیگر استفاده میشود که والدین چه مؤمن باشند و چه کافر، چه نیکوکار و چه معصیتکار باید مورد احترام قرار گیرند. امامرضا(علیه السلام) میفرماید: «نیکی به والدین واجب است گرچه مشرک باشند، ولی در معصیت خدا نباید آنان را اطاعت کرد». (۱۱)
بنابراین، نیکی و احسان به پدر و مادر و فراهم کردن خشنودی آنان حتی اگر کافر باشند لازم است و سعادت دنیا و آخرت را به همراه می آورد ، چنان که امام صادق(علیه السلام) به جوان نومسلمان، در حق مادر مسیحی اش توصیه فرمود. (۱۲)
قرآن مجید تنها در یک مورد مخالفت با پدر و مادر را جایز دانسته و آن صورتی است که پدر و مادر فرزند را به شرک فرا خوانند، ولی در سایر موارد به رفتار پسندیده توصیه نموده است. (۱۳)
مهر و مودت به والدین به دوران حیات آنها اختصاصى ندارد بلکه باید پس از فوت آنها نیز ادامه داشته باشد. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «بنده اى د رحال حیات پدر و مادرش به آنها نیکوکار است، ولى پس از مرگ آنها را فراموش مى کند و بدهى ایشان را نمى پردازد و براى آنها طلب رحمت نمى کند. خداوند او را جزء عاق والدین ثبت مى نماید اما بنده دیگرى در حال حیات عاق والدین است ولى پس از مرگ با دعا و استغفار آنها را یاد مى کند، خداوند او را نیکى کننده به والدین ثبت خواهد فرمود». (۱۴)
بى توجهى به این امر مهم و بى احترامى به پدر و مادر و نافرمانى از آنان، که از آن به عاق والدین تعبیر میشود از گناهان کبیره محسوب مىشود، تا جایى که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) آن را در ردیف شرک به خدا از بزرگ ترین گناهان قرار داده است.(۱۵)
قرآن مجید در مورد نافرمانی از والدین مى فرماید: «پروردگارت فرمان داده که تنها او را بپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه یکى از این دو یا هر دو نزد تو به سن پیرى برسند، بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو و بالهاى تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر» (۱۶)
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «اگر چیزى کم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع مى فرمود و این کلمه از پست ترین عقوق و نافرمانى است، حتى نگاه تند به پدر و مادر کردن از اقسام عاق شدن است». (۱۷)
در روایت دیگر یکى از مصادیق عاق والدین، اندوهگین کردن آنها ذکر شده است؛ امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «کسى که پدر و مادرش را محزون کند، نافرمانى آنها را کرده است». (۱۸)
علامه مجلسى مى گوید: «عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آنها را رعایت نکند و بى ادبى نماید و آنها را با گفتار یا رفتارى برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایى که عقلاً و شرعاً مانعى ندارد، از آنها نافرمانى نماید و این عقوق گناه کبیره است». (۱۹)
از روایات استفاده می شود که قطع ارتباط یا برخورد خشم آلود با ارحام و خویشان به خصوص پدر و مادر کم ترین اثرش در دنیا این است که باعث فقر شدید و گرفتار شدن به اذیت اشرار، کوتاه شدن عمر و بروز مرگ ناگهانی و نابهنگام می شود. در آخرت چنان از رحمت الهی دور می گردد که بوی بهشت (که از مسافت هزار سال راه به مشام می رسد) به مشام چند گروه از جمله عاق والدین یا کسی که با ارحام قطع رابطه کند، نخواهد رسید (۲۰)
اما این گناه مانند گناهان دیگر قابل بخشش است. اگر والدین زنده هستند، مىتوان با عذرخواهى و احسان، گناه گذشته را جبران کرد و اگر از دنیا رفتهاند، با طلب مغفرت و دادن خیرات و صدقات مىتوان رضایت آنها را جلب کرد. در این صورت اثر وضعی گناه از بین خواهد رفت.
فرزندان نیز بر پدر و مادر حق دارند. والدین و فرزندان دارای حقوقی متقابل می باشند که بخشی از آن در بیان مبارک امام علی(علیه السلام) آمده است: «ان للولد علی الوالد حقا و ان للوالد علی الولد حقا فحق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شیء الا فی معصیة الله سبحانه و حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه، و یحسن ادبه و یعلمه القرآن؛ فرزند را بر پدر و پدر را بر فرزند حقی است؛ پس حق پدر بر فرزند آن است که پدر را در هر کاری جز معصیت خدا اطاعت کند اما حق فرزند بر پدر سه چیز است: ۱- برای او نام نیک انتخاب کند. ۲- خوب تربیتش کند. ۳- و قرآن تعلیم دهد». (۲۱)
پی نوشتها :
۱- وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۷۵
۲- نسا(۴) آیه ۳۶؛ بقره(۲) آیه ۸۳ ؛ انعام(۶) آیه ۱۵۱
۳ - ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۳، ص ۱۳۵.
۴-عنکبوت(۲۹) آیه ۸ ؛ لقمان(۳۱) آیه ۱۴ ؛ احقاف(۴۶) آیه ۱۱۵
۵-ابراهیم(۱۴) آیه ۴۱ ؛مریم(۱۹) آیه ۳۲ ؛ نوح(۷۱) آیه ۲۸
۶-برگرفته از سوره اسراء(۱۷) آیه ۲۳ و ۲۴
۷- کافی ج۲، ص ۱۲۷، ح۵
۸- بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۰۷
۹ - همان، ج۷۱، ص ۱۰۰.
۱۰-اصول کافی، ج ۳، ص ۲۳۶.
۱۱-عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۲۴.
۱۲- همان، ص ۱۲۸، ح ۱۱
۱۳- لقمان(۳۱) آیه ۱۵.
۱۴- اصول کافی، ج ۳، ص ۲۳۸.
۱۵- همان، ج۲، ص۲۷۸
۱۶- اسراء، آیه ۲۳ و ۲۴.
۱۷- مرآت العقول، ج ۱۰، ص ۳۷۵.
۱۸- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۰۴.
۱۹- گناهان کبیره، ج ۱، ص ۱۲۰.
۲۰ - کافی، ج۲، ص ۳۵۰ - ۳۴۶.
۲۱- نهج البلاغه، حکمت ۳۹۹ .