محدث نوری و عدم تحریف

image: 
محدث نوری و عدم تحریف

در باره تحریف لفظی قرآن، خواستم کتاب «فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب» مطالعه کنم که متوجه شدم محدث نوری، رساله فارسی به نام «الجواب عن شبهات کشف الارتیاب» را تألیف کرده و گویا از برخی نظرات خویش در کتاب اصلی بازگشت و یا نظر خود را تشریح کرده و کوشیده تا سوء تفاهم‌ های پیش آمده را برطرف سازد. او درباره این رساله گفته است: رضایت ندارد کسی پیش از خواندن رساله، کتاب فصل الخطاب را بخواند، و این رساله به منزله تکمله کتاب فصل الخطاب است.
هرچه گشتم رساله فارسی را پیدا نکردم آیا آن را دارید؟

در چندین مطلب، به پرسش شما پرداخته می شود:

مطلب اول: نسخه رساله فارسی
کتاب «كشف الارتياب عن تحريف كتاب رب الارباب» از شيخ محمود معرب تهرانى ـ اولین کتابی است که به صورت مستدل و مفصل، به رد کتاب «فصل الخطاب» پرداخته ـ و نیز رساله ‏اى كه خود حاجى نورى پس از انتشار «كشف الارتياب» نوشته است، هیچ کدام چاپ نشده اند.
آیت الله استادی که در نسخه شناسی و کتب خطی، متبحر و سرشناس هستند می نویسند:
سال ‏هاست كه در صدد تهيه جزوه مذكور [رساله حاجی نوری] بوده‏ ام؛ اما با وجود جستجوى بسيار در كتابخانه ‏هاى معتبر، هنوز به آن دسترس پيدا نكرده ‏ام‏.
شنيده بودم كه نسخه‏ اى از آن در كتاب خانه شخصى مرحوم آيت الله مرعشى نجفى هست كه مراجعه كردم و نتيجه نگرفتم.
سپس شنيدم نسخه ‏اى از آن در كتابخانه آيت الله شيخ مسلم ملكوتى‏ در قم موجود است كه به ايشان هم مراجعه كردم و متأسفانه نسخه را پيدا نكردند.
و اين اواخر معلوم شد كه نسخه ‏اى از آن در كتابخانه تخصصى تاريخ، به مديريت فاضل محترم، جناب آقاى رسول جعفريان هست كه ايشان هم گفتند در ميان كتاب ‏هاست و بايد پيدا كنم.(1)

مطلب دوم: انگیزه حاجی نوری از تالیف کتاب «فصل الخطاب»
در باره انگیزه ایشان برای تالیف کتاب «فصل الخطاب» آمده است:
برخی از سرزمین هند خدمت حاجى نورى رسيده و گفته ‏اند: در هند، در بحث‏ هاى ميان شيعه و سنى، روى اين مطلب، تأكيد فراوان مى ‏شود كه اگر على(علیه السلام) جانشين بلافصل رسول خداست؛ پس چرا نام او در قرآن در آياتى كه گفته مى ‏شود در باره امامت است، ياد نشده است؟
مرحوم نورى براى پاسخ گفتن به اهل تسنن، به فكر مى ‏افتد كه با نقل و جمع ‏آورى روايات، اثبات كند كه مثلا نام على(علیه السلام) در اصل آيات نازل شده، بوده و هنگام گردآورى آيات، آن را انداخته ‏اند و نبايد اهل تسنن بگويند كه نام على(علیه السلام) در قرآن نازل شده به رسول خدا نبوده است.
بنابراين، انگيزه حاجى نورى، اثبات تحريف قرآن نبوده؛ بلكه مطلب ديگرى را دنبال مى ‏كرده؛ اما از پيامد بسيار خطرناک اين كار، غافل بوده است و اين خود، بايد درس عبرتى براى محققان و نويسندگان و گويندگان باشد كه همواره به همه جوانب مطلبى كه طرح مى ‏كنند، توجه داشته باشند؛ زيرا گاهى مصداق همان مثل معروف مى‏ شوند كه «مى‏ خواست ابروانش را درست كند، چشمانش را هم كور كرد».(2)

مطلب سوم: نظر واقعی حاجی نوری، از زبان شاگردان
«علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى» كه خود شاگرد حاجى نورى بوده است مى ‏گويد:
استاد ما حاجى نورى در اواخر عمر خويش مى ‏گفت: من در نامگذارى كتابم اشتباه نمودم و سزاوار بود نام آن را «فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب» بگذارم؛ چرا كه در آن ثابت مى ‏كنم، قرآن شريف موجود بين دو جلد كه در همه عالم منتشر شده است با تمامى سور و آيات و جملاتش وحى الهى است كه هيچ گونه تغيير يا تبديل و زياده و نقصانى از هنگام جمع آن تا به امروز در آن واقع نشده است... من در مواضع متعددى از كتاب به جهت جلوگيرى از تيرهاى سرزنش و ملامت ديگران در تصريح به عقيده خودم، اهمال نمودم، بلكه از روى غفلت برخلاف عقيده خود سخن گفتم.(3)

هم چنین از ایشان نقل شده، نظرش این بوده که قرآن کریم (همین قرآن کنونی بین دو جلد) از جمع دوم به بعد یعنی از یکسان سازی مصاحف در زمان عثمان تاکنون، هیچ تغییری نکرده و محفوظ مانده و اصلا اضافه و کم نشده است، منتهی در جمع اول، مقداری از آن حذف شده و آن هم از احکام قرآنی نبوده است. ایشان تحریف به زیاده را هم رد می کند و می گوید به اتفاق شیعه و سنی باطل و مردود است.(4)
لذا آن چه منظور ایشان بوده این است که در جمع اول (در زمان خلیفه دوم) مقداری از قرآن حذف شده و آن هم قسمت هایی بوده که مربوط به نقل اسم اهلبیت در قرآن بوده؛ و ایشان بطور کلی اضافه شدن چیزی بر قرآن را در همه دوران های جمع آوری قرآن، مردود دانسته و باطل می داند.

علامه تهرانی از قول استاد خود، حاجی نوری می گویند که ایشان می گفت بهتر بود اسم این کتاب را «فصل الخطاب في عدم تحريف الكتاب» می گذاشتم. پس نامگذاری به این اسم، که مردم بر خلاف منظور من حمل می کنند، اشتباه در نامگذاری است و من نمی خواستم چنین برداشتی از آن شود.
منظور من این بود که قسمتی از وحی الهی، افتاده و جزو این قرآن ثبت نشده است؛ لذا اگر می خواهی اسمش را بگذار «القول الفاصل في إسقاط بعض الوحي النازل».(5)

بنابر این:
نظر حاجی نوری این بوده که این قرآن موجود، همان قرآن اصلی است و هیچ تحریفی در آن صورت نگرفته است. نظر ایشان این است که مقداری از قرآن را در جمع آوری، جزو قرآن قرار نداده اند.
لذا ایشان نمی گوید این قرآن تحریف شده است بلکه می گوید قرآن بیشتر از این بوده و مقداری از قرآن را که باید به این قرآن ضمیمه می کردند نکردند. پس ایشان نسبت به این مقدار موجود، ادعای تحریف ندارد و می گوید او مصون از تحریف است.

پی نوشت ها:
1. رضا استادى، آشنايى با تفاسير ـ عدم تحريف قرآن و چند بحث قرآنى‏، ناشر: نشر قدس‏ ـ تهران، 1383، چاپ دوم‏، ص 13.
2. همان، ص 11 و 12.
3. نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏ ـ قم، 1408 ق‏، چاپ اول‏، ج 1، ص 50، پاورقی؛ آقابزرگ طهراني، الذريعه الي تصانيف الشيعه، ناشر: دار الاضواء ـ بیروت، چاپ سوم، ج 16، ص 231 و 232.
4. ر.ک: معرفت، صيانة القرآن من التحريف‏، ناشر: وزارت امور خارجه‏ ـ تهران‏، 1379ش، چاپ اوّل‏، ص 103.
5. الذریعه الی تصانیف الشیعه، پیشین، ج 16، ص 231 و 232؛ صيانة القرآن من التحريف، پیشین، ص 104.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید