قرآن و منجی آخرالزمان

image: 
منظور آیاتی از قرآن که ظهور حضرت مسیح (ع) را نشانه ای از آخرالزمان یا منجی آخر الزمان می داند، چیست؟

منظور آیاتی از قرآن که ظهور حضرت مسیح (ع) را نشانه ای از آخرالزمان یا منجی آخر الزمان می داند، چیست؟ مثل آیات: زخرف/61، آل عمران/55، نساء/159.
در این آیات از حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان منجی آخرالزمان ـ همان گونه که اعتقاد مسلمانان بر آمدن حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان منجی آخرالزمان است ـ چیزی نیامده است؛ بلکه حضرت عیسی به عنوان نشانه ای برای قیامت و نزدیک بودن آن یاد شده است. این که حضرت عیسی سبب آگاهی بر روز قیامت باشد می تواند به همان زمان حضور ایشان در بنی اسرائیل اشاره داشته که مردگان را به اذن الهی زنده می کرده است. البته ما در روایات آخرالزمان داریم که هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) عیسی (علیه السلام) نیز نزول می کند و در رکاب آن حضرت بوده و پشت سر ایشان نماز می خواند. لذا اگر هم آین آیات ناظر به آخرالزمان باشند نمی فرمایند ایشان منجی است بلکه نزول ایشان را از نشانه های نزدیک بودن قیامت می دانند. در ادامه با مطالعه برخی تفاسیر، مطلب روشنتر می شود: «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْترنَّ بها وَ اتَّبِعُونِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»؛ و او [مسيح‏] سبب آگاهى بر روز قيامت است. (زيرا نزول عيسى گواه نزديكى رستاخيز است) هرگز در آن ترديد نكنيد و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است!(1) این آیه که عيسى را سبب آگاهى بر روز قيامت می داند: يا از اين جهت كه تولد او بدون پدر دليلى است بر قدرت بى پايان خداوند كه مساله زندگى بعد از مرگ در پرتو آن حل مى ‏شود. و يا از اين نظر كه نزول حضرت مسيح از آسمان، طبق روايات متعدد اسلامى در آخر زمان صورت مى ‏گيرد و دليل بر نزديک شدن قيام قيامت است.(2) در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است: «... فَيَنْزِلُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (ع) فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ بِنَا فَيَقُولُ أَلَا إِنَّ بَعْضَكُمْ ‏عَلَى بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَكْرِمَةَ اللَّهِ لِهَذِهِ الْأُمَّة»"؛ یعنی حضرت عيسى نازل مى‏ شود و امير مسلمانان (منظور از اين امير حضرت مهدى (علیه السلام) است به طورى كه از احاديث ديگر استفاده مى‏ شود) مى‏ گويد: بيا تا با تو نماز بگذاريم، مى‏ گويد: نه بعضى از شما امام و امير بعض ديگريد و اين احترامى است كه خدا براى اين امت قائل شده (سپس مسيح به مهدى اقتدا مى ‏كند).(3) و در حديث ديگرى از آن حضرت آمده: «كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ وَ إِمَامُكُمْ مِنْكُم»؛ یعنی چگونه خواهيد بود هنگامى كه فرزند مريم در ميان شما نازل شود در حالى كه امام شما از خود شما است.(4) در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده: «الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ ... وَ يَنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع فَيُصَلِّي خَلْفَه‏»؛ یعنی قائم از ما است که با رعب (که در قلوب مردم می افتد) یاری خواهد شد ... و روح الله عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود آمده و پشت سر او به نماز خواهد ایستاد.(5) آیه ای دیگر: «إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسىَ إِنىّ‏ِ مُتَوَفِّيكَ ... وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِلىَ‏ يَوْمِ الْقِيَمَةِ»؛ (به ياد آوريد) هنگامى را كه خدا به عيسى فرمود: «من تو را برمى‏گيرم و به سوى خود، ... و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كسانى كه كافر شدند، قرار مى ‏دهم.(6) اين آیه بشارتى است كه خداوند به حضرت مسيح (علیه السلام) و پيروان او داد تا مايه دلگرمى آنان در مسيرى كه انتخاب كرده بودند گردد. اين آيه يكى از آيات اعجاز آميز و از پيشگويی ها و اخبار غيبى قرآن است كه مى ‏گويد پيروان مسيح همواره بر يهود كه مخالف مسيح بودند برترى خواهند داشت. در دنياى كنونى، نیز مى‏بينيم كه يهود و صهيونيست ها بدون وابستگى و اتكاء به مسيحيان، نمى‏ توانند به حيات سياسى و اجتماعى خود ادامه دهند.(7) آیه ای دیگر: «وَ إِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِننَ‏َّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيهمْ شهيدًا»؛ و هيچ يک از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او [حضرت مسيح‏] ايمان مى‏آورد و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود.(8) در تفسير آيه فوق دو احتمال است كه هر يک به جهاتى قابل ملاحظه است: 1- ایمان آوردن اهل كتاب به مسيح (علیه السلام) پيش از "مرگ خود"، هنگامى است كه انسان در آستانه مرگ قرار مي گيرد و ارتباط او با اين جهان ضعيف، و با جهان بعد از مرگ قوى مى ‏گردد، پرده‏ ها از برابر چشم او كنار مى ‏رود، و بسيارى از حقايق را مى ‏بيند، نسبت به آن آگاهى مى ‏يابد، در اين موقع است كه چشم حقيقت بين او مقام مسيح را مشاهده می كند و در برابر او تسليم می گردد، آن ها كه منكر او شدند به او مؤمن مى ‏شوند و آن ها كه او را خدا دانستند به اشتباه خود پى مى ‏برند. طبق اين تفسير، ضمير «قبل موته» به "اهل کتاب" بر مى ‏گردد. البته چنین ایمانی در آن وقت، هيچ گونه سودى براى انسان ندارد. 2- منظور اين است كه تمام اهل كتاب به حضرت مسيح (علیه السلام) پيش از "مرگ او" ايمان مى ‏آورند، يهوديان او را به نبوت مى ‏پذيرند و مسيحيان دست از الوهيت او می كشند. اين هنگامى است كه مسيح (علیه السلام) طبق روايات اسلامى در موقع ظهور مهدى (علیه السلام) از آسمان فرود می آيد، و پشت سر او نماز مى ‏گزارد، و يهود و نصارا نيز او را مى ‏بينند و به او و مهدى (علیه السلام) ايمان مى ‏آورند. روشن است كه مسيح به حكم اين كه آئينش مربوط به گذشته بوده وظيفه دارد در اين زمان از آئين موجود يعنى آئين اسلام كه مهدى (علیه السلام) مجرى آن است پيروى كند. طبق اين تفسير ضمير «قبل موته» به "مسيح" بر مى ‏گردد، نه به اهل كتاب.(9) ممکن است کسی بگوید عیسی زنده است و روزی به زمین می آید او معصوم است و می تواند کارهایی را که شیعه انتظار دارد را بدهد؛ پس چه نیازی به مهدی (علیه السلام) است؟ در جواب باید گفت بله،حضرت عیسی زنده اند ولی صرف زنده بودن که دلیل بر منجی آخرالزمان بودن نیست. این روشن است که با آمدن دین خاتم و دین کاملتر، ادیان گذشته نسخ می شوند و لذا مأموریت حضرت عیسی به عنوان پیامبر الهی در آن برهه زمانی به پایان رسیده و پس از آن، زمان رسالت و پیامبری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و باید همه از ایشان پیروی نمایند. پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هم اوصیای ایشان مسئولیت رهبری و راهنمای مردم را بر عهده دارند. لذا با آمدن دین خاتم و خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله)، زمان آئین حضرت مسیح (علیه السلام) گذشته است و حضرت مسيح (علیه السلام) به حكم اين كه آئين ایشان مربوط به گذشته بوده وظيفه دارد در اين زمان از آئين موجود يعنى آئين اسلام كه مهدى (علیه السلام) مجرى آن است پيروى كند. ضمنا با استدلال شما نیازی به آمدن دین اسلام و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) و ... نبوده زیرا آن زمان هم حضرت عیسی زنده بوده اند. با توجه به روایات وارده از معصومین علیهم السلام، حضرن عیسی در آخرالزمان و هنگام ظهور امام عصر (علیه السلام)، نزول می کنند؛ ولی این به معنای این نیست که ایشان منجی آخرالزمان هستند. اگر هم گفته شود چرا در قرآن به آمدن حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان منجی اشاره نشده و فقط در روایات آمده است؟ باید گفت قرار نیست قرآن برای هر مسأله ای آیه ای صریح داشته باشد؛ اصل ولایت در قرآن هست و تفسیر و تبیین آن و تطبیق آن بر موردش بر عهده اهلبیت (علیهم السلام) است. اهلبیت، مفسران حقیقی قرآن هستند و بیش از هر کس از مراد خداوند آگاهی دارند. در باره روایات نیز باید گفت نمی توان با صرف ادعای اطمینان نداشتن، چیزی را رد و انکار کرد؛ کما این که قرار نیست با هر روایتی اطمینان حاصل شود، بلکه با توجه به ضابطه تحدیث و نقل روایت، و دقت خاصی که در این زمینه اعمال شده، و با بررسی رجالی و سندی روایات، روایات صحیح را از غیر آن ها جدا ساخت و به اطمینان رسید. لذا وقتی صحبت از روایات می شود، اولا با توجه به جایگاه مفسر قرآن بودن اهلبیت (علیهم السلام) است، و در ثانی راجع به روایاتی است که اعتبار و حجیت آن ها ثابت و اطمینان آور هستند.

___________

(1) زخرف/ 61.

(2) مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏21، ص 100.

(3) مجلسی، بحار الأنوار ، ج ‏51، ص 89؛ عروسی حویزی، تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 611.

(4) بحار الأنوار ، ج ‏51، ص 88؛ تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 611.

(5) كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏1، ص 331.

(6) آل عمران/ 55.

(7) تفسير نمونه، ج ‏2، ص 570.

(8) نساء/ 159.

(9) تفسير نمونه، ج ‏4، ص 203.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید