بحث تفسیری درباره سوره فیل

image: 
پرنده ی ابابیل در سوره فيل چه نوع پرنده ای هست؟

پرنده ی ابابیل در سوره فيل چه نوع پرنده ای هست؟
در اين كه اين پرنده به چه شكلى بوده و چگونه مأموريّت خود را در نابودى اصحاب فيل انجام داده، آراى گوناگونى وجود دارد: عايشه مى گويد: ابابيل شبيه خطاطيف (پرستوها) هستند[روح البيان، ج 10، ص 515 .] و نيز گفته شده: آن ها شبيه وطاويط (خفّاش هاى سرخ و سياه)بودند.[روح المعانى، مج 16، ج 30، ص 423] ابوسعيد خدرى، كبوتران حرم (مكّه) را از نسل ابابيل مى داند؛ ولى بُروسَوى در درستى كلام او ترديد مى كند؛ چرا كه به گفته برخى، ابابيل، شبيه زرازير (سارها) هستند كه در اطراف باب ابراهيم مسجدالحرام وجود دارند.[روح البيان، ج 10، ص 515 .] عكرمه مى نويسد: آن ها سرهايى چون درندگان داشتند كه پيش از آن ديده نشده بود و پس از آن نيز ديده نشد.[قرطبى، ج 20، ص 134.] طبرى به نقل از ابن عبّاس مى گويد: آن ها پرندگانى بودند كه از دريا خارج شده يا از سوى دريا آمده بودند. سفيد يا سياه و يا سبز رنگ بودند و منقارى چون پرندگان و چنگال هايى همانند سگان داشتند.[جامع البيان، مج 15، ج 30، ص 383] ابوالجوزا عقيده دارد كه خداوند در همان وقت، آن ها را در آسمان پديد آورد.[عرائس المجالس، ص 400] و ابن مسعود آن ها را پرندگانى مى داند كه صيحه مى كشيدند و بر اصحاب فيل، سنگ مى افكندند. خداوند طوفانى فرستاد كه آن سنگ ها را با شدّت بر آنان مى كوبيد.[جامع البيان، مج 15، ج 30، ص 383] ابوالفتوح از ابومسعود نقل مى كند: آن مرغان به شكل منج انگبينند (زنبورعسل) و در منقار هر يكى، سنگى است. هر گروهى را يكى مرغ، در پيش ايستاده، سياه سر، دراز گردن، سرخ منقار. بيامدند اين مرغان و گرد لشكرگاه ابرهه در آمدند. چون ايشان صف بر كشيدند و آهنگ كعبه كردند، هر مرغى از ايشان، آن چه در منقار داشت، بينداخت. بر هر سنگى نام صاحب او نوشته شده بود. بر هر يكى كه سنگ او، بر او زدند، بر سرش آمد و از زيرش بيرون آمد و اگر بر پشتش افتاد، به سينه اش بيرون آمد و اگر بر سينه اش آمد، بر پشتش بيرون رفت تا همه بر جاى بمردند.[روض الجنان، ج 20، ص 410] به گفته ابن هشام، خداوند پرندگانى همانند پرستو را از دريا بر آن ها فرستاد كه هر يك سه سنگ با خود حمل مى كردند: يك سنگ در منقار و دو سنگ در پاهايشان بود. سنگ ها به اندازه نخود و عدس بود و به محض برخورد به اصحاب فيل، آن ها را نابود مى كرد.[سيره ابن هشام، ج 1، ص 53] فخر رازى پس از نقل صفات متعدّدى كه براى پرندگان بيان شده، مى گويد: از آن جا كه اين پرندگان دسته دسته بودند، شايد هر دسته شكلى داشته و هر كسى آن چه را كه ديده وصف كرده است.[التفسير الكبير، ج 32، ص 100] از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در وصف اين پرنده روايت شده: مرغى بين آسمان و زمين است كه لانه دارد و تخم مى گذارد.[ماوردى، ج 6 ، ص 342]

مقصود از «سجيل» در سوره فيل چيست؟ آيا مي‌توانیم ادعا كنیم كه «سجيل در آيه؛ همان اورانيوم يا انرژي هسته‌اي بوده كه منجر به هلاكت اصحاب فيل شده ست!؟
 

پاسخ: با نگاهي گذرا به سوره‌ي فيل و داستان تاريخي آن در مي‌يابيم كه هلاكت اصحاب فيل از طرق عادي و طبيعي نبوده بلكه قدرت مافوق قدرت طبيعت در آن دخالت داشته است چرا كه: الف. برخاستن پرندگان كوچك و همراه آوردن سنگريزه‌ها و هدف قراردادن افرادي خاص، و متلاشي كردن لشكر عظيم و... نشان از آن دارد كه كسي آن‌ها را هدايت كرده است و خود به تنهايي و از طرق عادي قادر به چنين كاري نبودند. ب. اين ماجرا نشان مي‌دهد كه معجزات و خوارق عادات، لزومي ندارد كه به دست پيامبر و امام ظاهر شود بلكه در هر شرائطي كه خدا بخواهد و لازم بداند، انجام مي‌گيرد.( تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 27، ص 343.) ج. نقل داستان اصحاب فيل از طريق وحي الهي و بيان اين نكته كه هلاكت اصحاب فيل معجزه بوده، دليل ديگري بر مدعاي ماست. د. بعد از آنكه سوره‌ي فيل نازل شد به علت مشهور بودن آن و مشهود بودن معجزه‌ي الهي در هلاكت آن‌ها، قريش هيچ گونه اعتراضي در مورد نزول اين سوره نكرده‌اند. اما اينكه آيا سنگريزه‌ها مي‌تواند غير از سنگ‌هاي معمولي و داراي مواد هسته‌اي باشد، بايد گفت: اولاً: خداوند داراي قدرت بي‌منتهاست و قادر است از يك سنگريزه يا گل معمولي، شخصي يا گروهي را به هلاكت برساند. «و كان الله علي كل شي قدير.»(نساء / 133.) ثانياً: همچنين خداوند قادر است پرندگان را به مكاني بفرستد تا سنگريزه‌هايي بردارند كه قدرت اتمي داشته باشد كه اگر آزاد شود، انفجارعظميي توليد كند.(برخي نيز احتمال داده‌اند كه آن پرندگان، امراض آبله و حصبه را شيوع دادند و اصحاب فيل كشته شدند. ر.ك: تفسير جزء عم، شيخ محمد عبده، دار و مكتبه الهلال، بيروت، 1985، چ 1، ص 160.) ولي اينها در حد يك احتمال است و هلاكت اصحاب فيل نشان از معجزه الهي دارد.

اگر شان نزول آیات سوره فيل، حمله ی عده ای به خانه ی کعبه میباشد، چرا اینگونه اقدامی هنگام حمله ی امویان به خانه ی کعبه نگردیده است؟

پاسخ: جواب شما رو دو نکته عرض میکنم: 1- همانگونه كه گفته شده داستان اصحاب فيل جنبه اعجاز داشته،و آنها به اتفاقات‏خارق العاده و معجزاتى اطلاق مى‏شود كه معمولا مقارن با ظهور و ياولادت پيغمبرى اتفاق مى‏افتد مانند اتفاقات شگفت انگيز وخارق العاده ديگرى كه در شب ولادت رسول خدا«ص‏»در جهان‏ واقع شده و در روايات زيادى از روايات ما مفصل ذکر شده است. 2- سپاه ابرهه به قصد خراب کردن کعبه رفت اما یزید به قصد دستگیری عبدالله بن زبیر حرمت کعبه را نگه نداشت و اقدام به تخریب کعبه نمود اما و لو به ظاهر ادعا می کرد که خانه خدا حرمت دارد و باید فردی همچون عبدالله بن زبیر که به کعبه پناهنده شده دستگیر گردد تا کعبه حرمتش محفوظ بماند، و همینطور است حال حجاج ، البته مقصود این نیست که جنایت اینها در این قضیه کوچک بوده است بلکه مقصود آن است که حساب شخصی که همه جا اعلام می کند که می خواهد خانه ی خدا را خراب کند و در این امر هتاکی و جسارت هم می کند با حساب شخصی که اینگونه عمل نمی کند، فرق می کند، تازه فرستاده شدن عذاب هم ممکن بود به حساب حق بودن ابن زبیر گذاشته شود که او خود ظالمی دیگر بود و او از آن بهره برداری می کرد و خدا چنین چیزی را نمی خواست. البته خدا به یزید هم مهلتی نداد و بعد از این جنایت عمرش کوتاه گردید و.... علت حمله ابرهه، مجموعه اى از انگیزه هاى سیاسى و اقتصادى و دینى بود ، ابرهه ابتدا عبادتگاهى پرشكوه در محل فرمانروایى خود در یمن ساخت تا توجه مردم را از كعبه به آن جا معطوف كند.و با خدا پرستی و توحید مخالفت می کرد. اما در حمله قرامطه به کعبه هدف اصلی از بین بردن پایه های توحید و توهین به شعائر یکتا پرستی نبود. تاکید خداوند در مورد این داستان این است که نقشه ی کفار در ظلالت و تباهی است و نه اصل قضیه نجات خانه ی کعبه و اینکه دشمنان طبق آیه شریفه می خواهند با فوت کردن توسط دهان هایشان نور الهی را خاموش کنند ولی خداوند اراده کرده است که این نور را در سراسر عالم هستی فراگیر کند و دشمنی افراد و گرو هها و ملت ها نمی تواند مانع فراگیری این نور شود.

چطور مي توانیم داستان اصحاب فيل را باور كنیم كه پرنده‏اي كوچك با سنگريزه انسان‏هايي را از پا در بیاورد؟مگر اصلا چنین چیزی امکان دارد؟
 

پاسخ: معجزات و وقايعي كه در قرآن ذكر شده است، نمي‏تواند مسئله‏اي عادي باشد كه در فهم آن دچار مشكل شويم. فهم اين مسئله در ظاهر مشكل است كه چگونه خداوند انسان را با سنگ ريزه‏اي كه توسط پرنده‏اي كوچك حمل مي شود، از پا در مي آورد. يا چگونه شتر صالح پيامبر از ميان كوه بيرون آيد و يا چگونه عصاي موسي اژدها شود و از اين قبيل معجزات كه نامش خود معرّف اصل آن است. وقتي حادثه‏اي معجزه نام مي گيرد، بايد اسباب و علل و تمام اجزاي آن غير عادي باشد. ايجاد چنين مقوله‏اي، از خداي عالم و توانا جايز است. او كه تمام هستي در نزدش چون ذره‏اي ناچيز است و هر وقت اراده كند، آن خواهد شد كه اراده كرده است: "فرمان او چنين است كه هرگاه چيزي را اراده كند، تنها به آن مي گويد: موجود باش! آن نيز بي درنگ موجود مي شود".( يس آيه 82.) مفسران در اين باره مي نويسند: داستان نابودي لشگر ابرهه به وسيله سنگ ريزه هايي كه از منقار و پاهاي آن پرندگان كوچك فرو مي افتاد. چيزي نيست كه شبيه حوادث طبيعي باشد. برخاستن آن پرندگان كوچك و آمدن سوي آن لشكر مخصوص و همراه آوردن سنگ ريزه‏ها و نشانه‏ گيري خاص آن‏ها و متلاشي شدن بدن‏هاي افراد يك لشگر عظيم با آن سنگ‏هاي كوچك همه اموري خارق عادت هستند، ولي مي دانيم اين‏ها در برابر قدرت خداوند بسيار ناچيز است. خداوندي كه در درون همين سنگ ريزه‏ها قدرت اتمي آفريده كه اگر آزاد شود، انفجار عظيمي توليد مي كند. براي او آسان است كه در آن‏ها خاصيتي بيافريند كه اندام لشگر ابرهه را همانند "عصف مأكول" (كاه در هم كوبيده و خورد شده) قرار دهد.(2). وقتي بدن انسان در مقابل ميكروب يا ويروسي كه با چشم ظاهر ديده نمي‏شود، مقاومت خود را از دست مي دهد، چگونه مي تواند در مقابل سنگ ريزه هايي كه از غيب آمده و خاصيتي آتشين و خورد كننده دارند، مقاومت كند؟ اين‏ها درس عبرت است و چنين حوادثي دروازه‏هاي عبرت و هدايت را به روي چشم ما باز مي كند.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید