لطیفه سرّ

image: 
در نزد بزرگان و ارباب سلوک و شهود «لطیفه سرّ» با چه معانی ای شناخته می شود و از آن با چه تعابیری یاد می کنند؟

پرسش:
در نزد بزرگان و ارباب سلوک و شهود «لطیفه سرّ» با چه معانی ای شناخته می شود و از آن با چه تعابیری یاد می کنند؟

پاسخ:
«لطیفه سرّ» یکی از قوا و قابلیت هایی است که در وجود آدمی به ودیعه گذاشته شده است. لطیفه سرّ معمولا در کنار موجودات لطیف دیگری همچون نفس، عقل، قلب، روح، خفی و اخفی قرار داده می شود که به لطائف سبعة شهرت دارد.(1)
روح انسان به خاطر برخورداری از سعه وجودی دارای مراتب و درجاتی است که به حسب کارکرد روح و منزلتی که بدان نائل می شود متفاوت می شود.
مرحوم امام(ره) لطائف سبعه را حجب نفس می داند که سالک یکی پس از دیگری آن ها را کنار زده و به حقیقت مقصود نائل می شود.
«بدان كه از براى سالك إلى اللّه و مهاجر از بيت مظلمه نفس به سوى كعبه حقيقى يك سفر روحانى و سلوك عرفانى است كه مبدأ آن مسافت بيت نفس و أنانيّت است، و منازل آن، مراتب تعينات آفاقى و انفسى و ملكى و ملكوتى است كه از آنها به حجب نورانيه و ظلمانيه تعبير شده: إن للّه سبعين ألف حجاب من نور و ظلمة. يعنى انوار وجود و ظلمات تعين، يا انوار ملكوت و ظلمات ملك، يا ادناس ظلمانيه تعلقات نفسانيه و انوار طاهره تعلقات قلبيه. و از اين هفتاد هزار حجب نوريه و ظلمانيه گاهى به طريق جمع تعبير به هفت حجاب شده، چنانچه در خصوص تكبيرات افتتاحيه از ائمه اطهار وارد است كه در خرق هر حجابى تكبيرى فرموده. و در موضوع سجده به تربت حسينيه، روحى له الفداء، است كه سجده بر آن خرق حجب سبع كند ...و در انسان صغير به "لطايف‏ سبعه‏" تعبير شده‏.»(2)

انسان با رسیدن به مرحله سرّ به مقام مشاهده اسرار می رسد. وجه نام گذاری این لطیفه به سرّ، این است که توسط آن مشاهده غیوب و اسرار امکان پذیر می شود. هم چنین ممکن است به این دلیل سرّ نامیده شده است که هیچ یک از لطائف و قوای دیگر به مقام آن اشراف و ورود ندارند. «قشیری» هنگامی که لطائف را بر اساس منزلت و لطافت چینش می کند در صدر همه آن ها لطیفه سرّ را قرار می دهد.(3)

پی نوشت ها:
1. آیت الله محمد علی شاه آبادی، رشحات البحار، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص 177.
2. روح الله خمینی، شرح چهل حدیث، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، بیست و چهارم، 1380، ص 590.
3. ابوالقاسم عبد الكريم القشيرى‏(465 ه ق)، رساله قشيريه، قم، انتشارات بيدار، ص 45- 44.

برای مشاهه مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

موضوع: