عذاب بابت کار نکرده
در سوره مبارکه قلم به داستان افرادی اشاره می کند که به خاطر اینکه به مستمندان کمک نکردند، باغشان سوخت و ویران شد. با توجه به متن این آیات، بفرمایید آیا ما اختیار مالمان را داریم یا نه؟
دقت در متن آیات سوره مبارکه قلم، نشان می دهد که فکر محروم نمودن مستمندان از میوه های باغ، تنها در دایره اندیشه آن ها نبوده بلکه عزمشان را جزم نموده و بر انجام این کار سوگند یاد نمودند: «...إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ»؛ ... هنگامى كه سوگند ياد كردند كه ميوه هاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند و هيچ از آن استثنا نكنند.(1) به خاطر همین عزم راسخ و سوگند محکم بود که صبحگاهان، بی سر و صدا و به دور از چشم نیازمندان، برای چیدن میوه های باغ رفتند: «فَتَنادَوْا مُصْبِحينَ أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمينَ فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكينٌ وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرينَ»؛ صبحگاهان يكديگر را صدا زدند كه بسوى كشتزار و باغ خود حركت كنيد اگر قصد چيدن ميوه ها را داريد! آن ها حركت كردند در حالى كه آهسته با هم مى گفتند: «مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود!» (آرى) آن ها صبحگاهان تصميم داشتند كه با قدرت از مستمندان جلوگيرى كنند.(2) وقتی با باغ سوخته و تلی از خاکستر مواجه شدند، سرانجام به اشتباه و طغیان خود پی برده و صریحا بدان اعتراف نمودند: «قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمينَ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغينَ»؛ گفتند: «منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بوديم!» سپس رو به يكديگر كرده به ملامت هم پرداختند، (و فريادشان بلند شد) گفتند: واى بر ما كه طغيانگر بوديم!(3) مطابق برخی روایات، همین عذاب و بلا، آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و متوجه خدای سبحان نمود. این آسیب دنیوی این کار بود! دنیا دار مکافات است و برخی نتیجه عمل و نیتشان را در همین دنیا می بینند. با این توضیح معلوم شد که کار آن ها تنها در دایره اندیشه و فکر نبود بلکه به وادی عمل هم وارد شد، گر چه به سرانجام نرسید و ناکام ماندند. مطابق روایات، فکر بد می تواند تبعات وضعی داشته باشد یعنی آثار نامناسبی با خود به همراه داشته باشد. در روایتی صحیح السند از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: مؤمن [گاهی] به جدّ نیت گناه می کند، پس روزی اش از او سلب می شود! "عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَنْوِي الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ رِزْقَهُ"(4) این از متن آیه کریمه، اما درباره اختیار داشتن یا نداشتن مال، عرض می کنم که: ما اختیار مالمان را داریم اما این اختیارات، حد و حدود مشخصی دارد. توضیح این که: بخشی از این حدود، واجبات شرعی است مثل خمس و زکات، اما بخشی دیگر به گونه ای است که اگر چه ممکن است به صورت واجب شرعی نباشد، اما انجام دادن یا ندادنش، ثمرات یا عوارض دنیوی و اخروی دارد؛ مثلا فرموده اند با صدقه بلا را از خود دور کنید. این بدین معناست که اگر صدقه ندهد و نسبت به نیازمندان جامعه بی تفاوت باشد، ممکن است به بلاهایی که به طور طبیعی یا تقدیری در سر راه زندگی اش وجود دارد، گرفتار آید که اگر صدقه می داد و به حال مستمندان و ایتام می رسید، به برکت آن رسیدگی، آن بلاها از او دور می شد. از منظر اخلاقی و انسانی، اطعام فقیر و توجه به مساکین و ایتامی که پیرامونمان هستند و به ما امید بسته اند، یک تکلیف و وظیفه است. یکی از صفات دوزخیان، عدم توجه به اقشار نیازمند جامعه است: «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ»؛ و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمى نمود(5) یکی از پرسش های قیامت پرسش از مال است که از چه راهی بدست آورده ایم و در چه راهی خرج نموده ایم! "قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ كَسَبَهُ وَ فِيمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ"(6) مورد دیگر از حدود اختیار مال، اسراف است. اگر اموالی ـ و لو از راه حلال کسب و جمع شده باشد ـ در هنگام خرج و مصرف، حیف و میل و اسراف شود، عقاب دارد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً»؛ و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را [دستگيرى كن] و ولخرجى و اسراف مكن چرا كه اسرافكاران برادران شيطان هايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.(7)
_________________
(1) قلم/17و18.
(2) قلم/21تا25.
(3) قلم/29تا31.
(4) وسائل الشيعه، ج 1، ص 58، ش 121.
(5) حاقه/34.
(6) بحارالأنوار، ج 7، ص 258.
(7) اسراء/26و27.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید