عارف واقعی

image: 
ویژگی عارفان از نظر اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟

ویژگی عارفان از نظر اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟

عرفان در نگاه اهل بیت(علیهم السلام) جدا از اسلام و عمل به آموزه های آن قابل تعریف و تایید نیست. عارف واقعی کسی غیر از یک مسلمان کامل نیست چرا که اسلام از توصیه و تبیین چیزی که به رشد و صلاح انسان منتهی شود فروگذار نکرده است. از اینرو عرفان ناب را باید در سایه مفاهیمی همچون ایمان و تقوا جستجو نمود.

اهل بیت(علیهم السلام) عارف را به عنوان تافته ای جدا بافته از معارف اسلامی و بریده از جامعه اسلامی به تصویر نمی کشند. عارف کسی است که شناخت عمیق او از خداوند متعال تنها به خلوت گزینی او با خدا سوقش نداده بلکه در ایفای مسئولیت های اجتماعی نیز فعال و ثمر بخش بوده است. همانطوری که معصومین(علیهم السلام) در همه عرصه های فردی، اجتماعی و الهی حضور داشتند.

امیرالمومنین(علیه السلام) در حکمت 289 نهج البلاغه به توصیف یکی از یاران خود می پردازند و ویژگی های مثبت او را بر می شمرند. حضرت در این حکمت نامی از او نمی برند اما یکی از احتمالات مطرح در مورد او این است که عثمان بن مظعون باشد. ایشان از صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بوده است و به خاطر زهد و عبادتش مورد عنایت امیرالمومنین(علیه السلام) قرار داشته است.
«کانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ، وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ، وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ، فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ، وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً، فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ، وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً، فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ، لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً، وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ، وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ، وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ، وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ، وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ، وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى، [فَخَالَفَهُ] فَيُخَالِفُهُ. فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا، فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِير؛ مرا در گذشته برادرى خدايى بود، كوچكى دنيا در نظرش او را در نظرم بزرگ مى نمود. از سلطه شكمش آزاد بود، آنچه نمى يافت آرزو نمى كرد، و هرگاه مى يافت زياده روى نداشت. اكثر روزگارش را خاموش بود، و اگر مى گفت بر گويندگان غالب مى شد، و تشنگى پرسندگان را به زلال معرفت فرو مى نشاند. افتاده بود و او را ناتوان مى شمردند، ولى به وقت جدّ و جهاد شير خشمگين و مار زهرآگين بود. تا نزد قاضى نمى آمد اقامه حجّت نمى كرد. احدى را به كارى كه در مثل آن عذر مى يافت ملامت نمى نمود تا عذرش را بشنود. دردى را جز به وقت بهبوديش شكايت نمى كرد. چيزى را كه مى گفت انجام مى داد، و آنچه را عمل نمى كرد نمى گفت. اگر در سخن بر او غالب مى شدند در سكوت مغلوب نمى شد، و بر شنيدن حريص تر از گفتن بود. هرگاه دو برنامه پيش مى آمد دقت مى كرد كه كدام به هواى نفس نزديك تر است پس آن را مخالفت مى نمود. بر شما باد به اين اوصاف و ملازمت و رغبت به آنها، پس اگر همه آنها را قدرت نداريد بدانيد كه به دست آوردن اندك بهتر از ترك بسيار است.»(1)

پی نوشت:
1. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، هجرت، قم، ص526.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: