دخالت نظرهای شخصی در تفسیر
مفسر تا چه حد مجاز است استدلال های خودش را در تفسیر آیات قرآن دخالت دهد؟ و با توجه به آیه 4 سوره نور، آیا مفسر می تواند بگوید غیبت و یا تهمت کافر مجاز است؟
ابتدا مطلبی به عنوان مقدمه عرض می کنم: راغب اصفهانی در مقدمه تفسیرش، می گوید مجموعه علومى كه براى مفسّر، به منزله ابزار هستند و بدون آن ها كار تفسير انجام نمى پذيرد، عبارتند از ده علم: لغت، اشتقاق، نحو، قراءات، سيره، حديث، اصول فقه، فقه، كلام، موهبت. علم لغت؛ شناخت يكايک واژه ها و الفاظ. علم اشتقاق؛ شناخت مناسبت الفاظ با يکديگر. علم نحو؛ شناخت امورى كه بر لفظ عارض مى شود؛ مانند ساختار كلمات، تصريف در صيغه هاى مختلف و حالات اعراب. علم قرائت؛ شناخت قرائات مختلف كه با كيفيت نزول قرآن ارتباط دارد. علم آثار و اخبار؛ شناخت امورى كه قرآن درباره آن ها نازل شده. علم سنن؛ ذكر سنن منقول از پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و كسانى كه شاهد نزول وحى بوده اند و آن چه مورد اتفاق يا اختلاف آن ها است. علم اصول؛ شناخت ناسخ و منسوخ، عموم و خصوص، اجماع و اختلاف، مجمل و مبيّن، انواع قياس شرعى و مواردى كه قياس در آن ها جايز است. علم فقه و زهد؛ احكام شرعى، مستحبات و آداب مربوط به سياست هاى سه گانه (فرد، خانواده و جامعه) همراه با رعايت عدالت در هر سه مورد. علم كلام؛ شناخت ادله عقل، استدلال هاى واقعى، تقسيم، تعريف، بيان فرق ميان معقولات و مظنونات. علم موهبت؛ دانشى را كه خداوند از رهگذر عمل شخص به دانسته هايش نصيب او مى سازد. كسى كه اين ده علم در او به سر حد كمال برسد و توان به كار بردن آن را دارا باشد، ديگر قرآن را به رأى خود تفسير نخواهد كرد.(1) اما در مورد غیبت کافر؛ قرآن می فرماید غیبت کردن حرام است: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوه»؛ و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد.(2) در جای دیگر آیه ای از قرآن داریم که مؤمنان و کسانی که در زمره ایمان به خدا و نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هستند را برادر یکدیگر معرفی می کند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»؛ مؤمنان برادر يكديگرند.(3) از طرفی در روایات معصومین علیهم ـ که مفسران حقیقی قرآن هستند ـ نیز در مورد حرام بودن غیبت، می بینیم ایشان به برادر دینی و برادر ایمانی بودن، تکیه دارند: «قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْغِيبَةُ قَالَ ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ»؛ سؤال کردم از رسول خدا صلی الله علیه وآله، غیبت چیست؟ حضرت فرمودند: آن است كه ياد كنی برادر خود را به چيزی كه او ناخوش آيد.(4) «الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْه»، غیبت آن است که در غیاب برادرت (برادر دینی) چیزی را بگویی که خداوند آن را پوشانده است.(5) بنابر این یک مفسر و مجتهد، با توجه به اخوت و برادری که هم در آیات قرآن و هم در روایات، مطرح شده است می تواند نتیجه بگیرد که قید ایمان، در حرام بودن غیبت، لحاظ است و این انسان مؤمن است که غیبتش حرام و ممنوع است؛ لذا غیر مؤمن، حرمت غیبت ندارد. نکته: حرمت غیبت نداشتن و یا به عبارتی جواز غیبت، اصلا به معنای توصیه به غیبت کردن نیست، بلکه صرف بیان حکم فقهی است. یعنی چه بسا از لحاظ اخلاقی، هر نوع غیبتی ـ غیر از استثنائات ـ مذموم و ناپسند است ولو غیبت کافر. و یک مؤمن و مسلمان بهتر است علاوه بر رعایت مسائل فقهی، اخلاقیات را هم رعایت کند؛ رعایت اخلاقیات موجب تعالی و کمال بیشتر است. اما در مورد تهمت باید گفت تهمت از غیبت، سنگین تر است و تهمت یعنی به دروغ به کسی نسبت دادن؛ و در اسلام چنین اجازه ای داده نشده حتی نسبت به کافران. البته در روایات مربوط به تهمت، قید برادر دینی داریم ولی اصلا این به معنای حلال بودن تهمت بر غیر مسلمان نیست. آیه شریفه(6) اطلاق دارد و قید مسلمان بودن ندارد: «وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛ و كسانى كه آنان پاكدامن را متّهم مىكنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعاى خود) نمىآورند، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد و آنها همان فاسقانند!(7) البته در همین سوره، آیه ای مشابه داریم که همراه قید مؤمن بودن آمده است، ولی کسی این آیه را تخصیص برای آیه قبل قرار نداده است: «إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ»؛ كسانى كه زنان پاكدامن و بى خبر (از هر گونه آلودگى) و مؤمن را متهم مى سازند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست.(8) بنابر این، این که بگوییم کفار حرمت ندارند پس غیبت و تهمت آن ها جایز است، غلط و ناصحیح است. تهمت به کافر ـ بما هو هو ـ حرام نیست؛ ولی این معنایش جواز و حلال بودن نیست، چرا که به عناوین دیگر می تواند حرام باشد. مطلب دیگر؛ با مراجعه به قرآن کریم، به وضوح روشن می شود ایمان بر کفر و مؤمن بر کافر، برتری و فضیلت دارد.(9) باید پذیرفت که این خداوند است که قانون گذار است، و خداوند ایمان را ملاک فضیلت قرار داده و مؤمن و غیر مؤمن را یکسان و مساوی نمی داند.(10) بنابر این، انسان مؤمن، حرمت و احترام مضاعفی نسبت به دیگران دارد، و به جهت این ایمان، غیبت او و تهمت به او حرام است. کافر، به جهت نداشتن ایمان، این درجه از احترام و حرمت را ندارد، لذا این تحریم غیبت و تهمت را هم ندارد؛ ولی می تواند از جهات دیگر، تهمت به او حرام باشد. البته تهمت زدن ـ به دروغ نسبت دادن ـ از نظر اخلاقی نیز ناپسند و مذموم است؛ و این در سیره معصومین علیهم السلام و بزرگان دین، اصلا نبوده و حتی در روایات معصومین علیهم السلام، نهی شده از تهمت زدن به غیرمسلمان. امام صادق علیه السلام، نهی فرمودند از این که مسلمان، غیر مسلمان را قذف نماید؛ مگر این که مطلع و آگاه باشد از آن ها. ایشان سپس فرمودند: چرا که کمترین آن، این است که او دروغ گفته است.(11) چند نکته: 1. دین مجموعه ای از اعتقادات، فقهیات و اخلاقیات است لذا نمی توان یک یا دو بُعد آن را دید و دیگری را نادیده گرفت. 2. حرمت انسان تا وقتی است که به فطرت انسانی اش عمل کند و به خدا ایمان بیاورد. کافری که بر خلاف فطرت الهی و انسانی (خداپرستی و حس پرستش)، عمل می کند، از این جهت، حرمت ندارد. توجه: فطرت الهی در نهاد هر انسانی وجود دارد(12) و راهنمای انسان است(13)؛ مگر این که توسط خود انسان نادیده گرفته و مستور و پوشانده شود. 3. بما هو هو، حرام نبودن تهمت کافر، به معنای این نیست که جایز است تهمت زدن به او، بلکه می تواند حرام باشد ولی از جهات و حیثیات دیگر. 4. تهمت زدن به غیرمسلمان، کار اخلاقی که نیست هیچ، بلکه از جهاتی حرمت فقهی هم می تواند داشته باشد. 5. سیره و روش پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و نیز امامان معصوم علیهم السلام، بهترین الگو برای پیروان ایشان است. 6. مسلمان و مؤمن، حرمت مضاعف و بیشتری نسبت به کافر دارد.
_______________
ر.ک: مقدمه تفسير راغب، ص 97- 93؛ نقل از کتاب "التفسير و المفسرون"، معرفت، نرم افزار علوم قرآنی نور (مشکات)، ج 1، ص 52. حجرات، 12. حجرات، 10. مكارم الأخلاق، طبرسی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ص 470. كافی، کلینی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج 2، ص 358، ح 7. نور، 4. نور، 4. نور، 23. بقره، 221؛ حجرات، 7؛ حجرات، 11؛ شوری، 52؛ فتح، 13. زمر، 29؛ غافر، 58. کافی، کلینی، تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1367 ش، ج 7، ص 240، ح 1؛ وسائل الشیعه، آل البیت، ج 28، ص 173، ابواب حد القذف، چاپ دوم، 1414 ق.. روم، 30. شمس، 8.