آداب؛ واجبات و مستحبات

image: 
هر عملی آدابی دارد. اعمال واجب، آدابی واجب دارد. اما آیا اعمال مستحب، اعمال و آدابی که واجب باشد دارند؟

هر عملی آدابی دارد. اعمال واجب، آدابی واجب دارد. اما آیا اعمال مستحب، اعمال و آدابی که واجب باشد دارند؟

باید وضعی و باید تکلیفی(1):
هر عمل عبادی، چه واجب باشد و چه مستحب، شامل مجموعه ای از نیت، اعمال و اذکار است. در این میان، برخی از این اعمال و اذکار، نقش اساسی در تحقق عمل دارد و بدون آن، عمل محقق نمی شود، اما برخی، تنها فضیلت آن را بیشتر می کند و در تحقق عنوان خاص آن عمل نقشی ندارد که معمولا از آن به عنوان "آداب" آن عمل نام برده می شود. مثلا نماز، چه مستحب و چه واجب، بدون نیت، تکبیره الاحرام، رکوع و سجود محقق نمی شود و "باید" این اعمال و ذکر آنها بجا آورده شود تا عنوان نماز صدق کند، اما ذکر صلوات پس از ذکر رکوع یا سجده، تنها فضیلت نماز را فزونی می بخشد و نقشی در تحقق عنوان نماز ندارد.
در مستحبات، مثلا در نوافل نمازهای واجب یومیه "باید" ارکان اصلی عمل -که در بالا گفتیم- محقق شود تا بتوان کار انجام شده را "نماز" نامید. "باید"، در این حالت به معنی "وجوب تکلیفی" نیست تا در صورت تخلف از آن، حرام و گناهی صورت گرفته باشد، بلکه "باید وضعی" است، یعنی به تحقق عمل خاص و صدق عنوان نماز بر آن مربوط است، نه ثواب و عقاب داشتن.
با بیان بالا، مشخص شد که:
1. معمولا "آداب" عمل، جزو واجبات آن نیست، بلکه فضیلت عمل را بیشتر می کند. مثلا آداب نماز واجب، فضیلت آن را فزونی می بخشد.
2. آنچه گاهی عرف، با مسامحه، بدان "آداب واجب" می گوید، یا همان ارکان عمل است که تحقق اصل عمل به آن بستگی دارد (مانند رکوع) یا چیزی است که وجود آن در عمل، ضرورت دارد (مانند تشهد و سلام).
3. عمل یا ذکر مستحب، "آداب واجب" ندارد.
4. برای تحقق عمل یا ذکر مستحب، "باید" برخی اجزا و شرایط انجام داده شود و بدون آن، عمل خاص محقق نشده و ثواب و نتیجه ای بر آن مترتب نمی شود.
5. "باید" بر دو نوع تکلیفی و وضعی است. "باید" تکلیفی به معنی وجوبی است که تخلف از آن، عقاب و مواخذه الهی به دنبال دارد، اما "باید" وضعی مربوط به تحقق عمل و صدق عنوان خاص بر آن می باشد.
6. "باید" وضعی، هم برای مستحبات و هم واجبات، بکار می رود و نباید آن را با "باید تکلیفی" اشتباه گرفت.

پی نوشت:
1. حکم تکلیفی، احکام خمسه واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح است. هر حکم دیگر غیر از آن را مانند ملکیت، جزء بودن، رکن بودن و ...، حکم وضعی گویند، چون موضوع حکم تکلیفی قرار می گیرد. «الأحكام الخمسة التكليفية، و هي الوجوب و الاستحباب و الحرمة و الكراهة و الإباحة ... الحكم الوضعي كل حكم مجعول منشأ لم يكن بحكم تكليفي كالملكية والزوجية ونحوهما مما يأتي مفصلا وتسميته بالحكم الوضعي لكونه غالبا موضوعا للحكم التكليفي». مشكينى اردبيلى، على، اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها - قم، چاپ: ششم، 1374 ش.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: