امام رضا (ع)
در روایتی داریم: علی بن مهزیار، از امام جواد(علیه السلام) می پرسد که: فضیلت زیارت امام رضا(علیه السلام) بیشتر است یا زیارت امام حسین(علیه السلام)؟
ایشان در پاسخ می فرماید: «زِیارَةُ أبی أفضَلُ، و ذاک أنَّ أبا عَبدِاللّهِ(علیه السلام) یزورُهُ کلُّ النّاسِ، وأبی لا یزورُهُ إلّا الخَواصُّ مِنَ الشّیعَةِ» زیارت پدرم برتر است؛ چون حسین(علیه السلام) را همه مردمان زیارت می کنند، ولی پدرم را جز خواص از شیعه، زیارت نمی کنند.
چرا امام حسین(علیه السلام) که جد امام رضا(علیه السلام) و افضل از اوست زیارت امام رضا(علیه السلام) از او افضل است؟!
پذيرفتن ولايت عهدى به وسيله حضرت رضا (علیه السلام) از طرف مأمون با توجه به آيه 113 سوره هود چگونه تعبير مى شود؟ «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولی و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمیشوید.
اگر امام رضا (عليه السلام) مطلّع از غيب بودند، پس چرا از خوردن انگور سمّى پرهيز نكردند؟
استفاده امامان (عليهم السّلام) از علم غيب، بستگى به اراده آنان دارد؛ پيامبر و امامان (عليهم السّلام) بنا نداشتند در مسائل شخصى از علم غيب و نيز قدرت الهى خود، استفاده نمايند و در مواردى با وجود علم كامل به نتيجه و پايان كار، به آن اقدام مى كردند؛ زيرا محو در اراده ذات بارى تعالى بوده اند و اراده و خواست خداوند را بر اراده خود مقدّم مى داشتند.
چرا به علی بن موسی ـ امام هشتم شیعیان ـ «رضا» می گویند؟
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرزندش «علی» را «رضا» لقب داده بود و گاهی می فرمود: «پسرم رضا را بگویید پیش من بیاید ... به فرزندم رضا گفتم ... فرزندم رضا گفت ...»؛ امّا وقتی حضرت را مورد خطاب قرار می داد، می فرمود: «یا أباالحسن».(1) از این روایت استفاده می شود كه امام كاظم (علیه السلام) عنایت خاصی به لقب «رضا» برای فرزندشان داشتند و به نحوی به دیگران گوشزد می كردند حضرت را «رضا» صدا بزنند.
سلام تأثير حضور امام رضا ـ عليه السّلام ـ در گسترش تشيّع در ايران را بيان كنيد؟
با عرض سلام و ادب در بحث تاريخ تشيع در ايران يكي از نكات غير قابل انكار آمدن امام رضا _ عليه السلام _، به ايران است. بی شک باید حضور امام رضا (علیه السلام) را در نیشابور نقطه عطفی در تاریخ تشیّع این منطقه (و به دنبال آن در ایران) به شمار آورد.