مذمت نمامی و سعایت در احادیث
نمّامی و سخنچینی، به «اعتماد» که سرمایه اصلی جامعه بوده و سبب تعاون و پیشرفت در تمام زمینهها میگردد، آسیب میرساند که روایات بسیاری در مذمت آن بیان شده است.
پرسش:
آیا سعایت و نمامی در روایات به یک معنا بیان شده است؟ لطفاً برخی از روایات که این دو عمل را نکوهش کردهاند بیان کنید.
پاسخ:
مقدمه
یکی از محرّمات الهی، «نمّامی و سخنچینی» است. (1) «اعتماد» سرمایه اصلی جامعه بوده و سبب تعاون و پیشرفت در تمام زمینهها میگردد و سخنچینی سبب تفرقه و بدبینی میشود. اسلام که اهمیت فوقالعادهای به حفظ اعتماد عمومی و وحدت صفوف میدهد، هر چیزی را که بر آن لطمه وارد سازد حرام شمرده است. در این نوشتار فرق معنایی سعایت و نمّامی بررسی میشود و برخی از روایاتی که در نکوهش این دو نقلشده، ذکر میشود.
1. مفهوم شناسی سعایت و نمّامی
واژه «نمّامی» در لغت برگرفته از نمَّ (ن م م) به معنی سخنچینی کردن و سخن گفتن برای اختلاف است، «نمیمه» همان سخنچینی و «دو به هم زنی» است. (2) حقیقت سخنچینی همان افشای سرّ و پرده دری است چه از طریق گفتار، چه نوشتار، چه رمز و اشاره. (3)
یکی از واژههایی که در تعریف نمیمه بیان کردهاند، «سعایت» است. برخی «سعایت» را همان سخنچینی میدانند با این تفاوت، از کسی که نزد او سخنچینی میشود بیم ضرر و اذیت داشته باشد، مانند سخن چینی از کسی نزد سلاطین و امرا و حکّام. این بدترین نوع سخنچینی است و گناه آن بیشتر است و از دشمنی و از مال دوستی ناشی میشود که از پستی و خباثت شهوت و غضب (به معنی عام آن) است. (4) در مقابل سخنچینی، صفت پسندیده «اصلاح ذات البین» است یعنی آشتی دادن میان دو نفر که خصومت بینشان ایجاد شده است.
2. مذمت سعایت و نمّامی در روایات
شخص نمّام و سخنچین، از شرورترین افراد جامعه شمرده شده است. پیامبر خدا صلیالله علیه و آله به اصحابشان فرمودند: «أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَهِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ»؛ آیا شما را از بدترین افرادتان آگاه نکنم؟ عرض کردند: چرا اى رسول خدا، فرمود: کسانى که سخنچینى مىکنند، آنان که میان دوستان جدایى مىافکنند، کسانى که براى افراد پاک و بىگناه عیب مىتراشند. (5)
امام باقر علیهالسلام فرمود: «مُحَرَّمَهٌ الْجَنَّهُ عَلَى الْقَتَّاتِینَ الْمَشَّاءِینَ بِالنَّمِیمَهِ»؛ بهشت بردروغپردازان سخنچین حرام است.(6)
ابوذر گوید: پیامبر صلیالله علیه و آله در نصیحتى به من فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ، لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ قَتَّاتٌ. قُلْتُ: مَا الْقَتَّاتُ قَالَ: النَّمَّامُ، یَا أَبَا ذَرٍّ، صَاحِبُ النَّمِیمَهِ لَا یَسْتَرِیحُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِی الْآخِرَهِ، یَا أَبَا ذَرٍّ، مَنْ کَانَ ذُو وَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ فِی الدُّنْیَا، فَهُوَ ذُو لِسَانَیْنِ فِی النَّارِ، یَا أَبَا ذَرٍّ، الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَهِ، وَ إِفْشَاؤُکَ سِرَّ أَخِیکَ خِیَانَهٌ فَاجْتَنِبْ ذَلِکَ، وَ اجْتَنِبْ مَجْلِسَ الْعَشِیر»؛ اى اباذر، «قتّات» به بهشت نمىرود، عرض کردم: یا رسولالله، قتّات کیست؟ فرمود: سخنچین. اى اباذر، سخنچین در آخرت از عذاب الهى آسوده نخواهد بود. اى اباذر، هر که در دنیا، دو رو و دو زبان باشد، در آتش دوزخ داراى دو زبان خواهد بود اى اباذر، گفتار در مجالس امانت است، انتشار دادن راز برادرت خیانت است پس از این کار دوریکن و از حضور در مجلسى که سبب لغزش گردد نیز بپرهیز. (7)
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند: «مَنْ مَشَى فِی نَمِیمَهٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ نَاراً تُحْرِقُهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ شُجَاعاً تِنِّیناً أَسْوَدَ یَنْهَشُ لَحْمَهُ حَتَّى یَدْخُلَ النَّار»؛ هر که بین دو نفر دست به سخنچینی بزند، خداوند در قبر آتشى بر او مسلط گرداند که تا قیامت او را بسوزاند و چون از قبر بیرون آید، خدا اژدهای سیاهى را بر او مسلط کند که وى را نیش زند تا اینکه داخل آتش دوزخ گردد. (8)
امام صادق علیهالسلام سخنچین را به ساحر تشبیه کرده که با سحرش در میان دوستان، جدایی میافکند، آن حضرت در حدیثی گویا میفرماید: «إِنَّ مِنْ أَکْبَرِ السِّحْرِ النَّمِیمَهَ یُفَرَّقُ بِهَا بَیْنَ الْمُتَحَابَّیْنِ وَ یُجْلَبُ الْعَدَاوَهُ عَلَى الْمُتَصَافِیَیْنِ وَ یُسْفَکُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ یُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ یُکْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَطِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ»؛ یکی از بزرگترین سِحرها سخنچینی است که در میان دو دوست جدایی میافکند و تخم عداوت را میان علاقهمندان میپاشد و سبب ریختن خونها و ویران شدن خانهها و دریدن پردهها میگردد و سخنچین بدترین کسی است که بر زمین قدم نهاده است. (9)
روایت از نبی اکرم صلیالله علیه و آله با لفظ سعایت نیز نقلشده: «مَنْ سَعَى بِأَخِیهِ إِلَى سُلْطَانٍ لَمْ یَبْدُ لَهُ مِنْهُ سُوءٌ وَ لاَ مَکْرُوهٌ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ فَإِنْ وَصَلَ إِلَیْهِ مِنْهُ سُوءٌ أَوْ مَکْرُوهٌ أَوْ أَذىً جَعَلَهُ اللَّهُ فِی طَبَقَهٍ مَعَ هَامَانَ فِی جَهَنَّم»؛ کسی که بدگویی برادرش را به سلطان کند، درحالیکه از او چیز بد یا زشتی ندیده، خداوند عملش را حبط میکند. اگر براثر این کار به آن فرد از طرف سلطان بدی یا آزاری برسد، خداوند سعایت کننده را در جهنّم همردیف هامان قرار میدهد. (10)
همچنین امام صادق علیهالسلام در حدیثی میفرمایند: «السَّاعِی قَاتِلُ ثَلَاثَهٍ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى بِهِ وَ قَاتِلُ مَنْ یَسْعَى إِلَیْهِ»؛ سعایت کننده هم قاتل خویشتن است و هم قاتل کسی است که بر ضد او سعایت میکند و هم قاتل کسی است که در نزد وی از دیگری سعایت کرده است. (11)
نتیجه:
نمّامی و سخنچینی «اعتماد» را که سرمایه اصلی جامعه بوده و سبب تعاون و پیشرفت در تمام زمینهها میگردد، آسیب میرساند و روایات زیادی در نکوهش و پیامدهای سخنچینی از معصومان علیهمالسلام رسیده است که به برخی از آنها اشاره شد. سعایت و نمّامی قرابت معنایی دارند؛ سعایت سخنچینی نزد حکّام و امیران را گویند.
پینوشتها:
1. النمیمه محرمه بالأدله الأربعه نمیمه به دلیل قرآن، سنّت، اجماع و عقل حرام است؛ دزفولى، مرتضى بن محمدامین انصارى، کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمه)، ج1، ص 217، منشورات دارالذخائر، قم، ایران، اول، 1411 ه ق.
2. ﴿ قوله تعالى مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ﴾؛ سوره قلم، آیه 11؛ أی قتّات نقّال للحدیث من قوم إلى قوم على وجه السعایه و الإفساد. یقال نَمَّ الحدیث یَنِمُّهُ و یَنُمُّهُ من بابی ضرب و قتل: سعى به لیوقع فتنه أو وحشه. فالرجل: نَمٌ بالمصدر و نَمَّام مبالغه و الاسم النَّمِیمَه و النَّمِیم، طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج6، ص 180، مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375 ش؛ النَّمُّ: إِظْهَارُ الحَدِیثِ بِالوِشَایَهِ و النَّمِیمَهُ الوِشَایَهُ، اصفهانى، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، دارالعلم - الدار الشامیه، لبنان - سوریه، اول، 1412 ه ق.
3. دزفولى، مرتضى بن محمد امین انصارى، کتاب المکاسب (للشیخ الأنصاری، ط - القدیمه)، ج1، ص 217، منشورات دار الذخائر، قم، ایران، اول، 1411 ه ق.
4. نراقی، مولی محمدمهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 79، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ هشتم، 1428 ق.
5. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج2، ص 369، دارالکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
6. همان.
7. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، ص 537، دارالثقافه، قم، چاپ اول، 1414 ق.
8. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 284، دارالشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406 ق.
9. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص 340، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403 ق.
10. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 285، دارالشریف الرضی للنشر - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.
11. ابنبابویه، محمد بن على، الخصال، ج1، ص 108، جامعه مدرسین - قم، چاپ: اول، 1362 ش.