قرآن وجریان غدیر
سش :
آیا در قرآن به جریان غدیر خم اشاره شده است؟
پاسخ:
منبع عقاید اسلامی تنها قران کریم نیست بلکه سنت رسول الله (صلی الله علیه واله ) نیز به عنوان عِدل قرآن معتبر و مبین آیات قران کریم است.
چه اینکه از شما سوال می شود آیا در قران آمده که در شبانه روز باید پنج نوبت نماز واجب خوانده شود ؟
در حالی که درقران کریم فقط سخن از وجوب نماز است ونه تعداد ویا مقدار رکعات آن.
حال باید گفت :
نه تنها شیعه بلکه اکثر دانشمندان اهل سنت جریان و حدیث غدیر را در کتاب های خود با صراحت بیان کردهاند، که به بعضی از آنها اشاره می شود :
حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (به نقل از خصائص ،صفحه ۲۹).
و ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول ،صفحه ۱۵۰.
و حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه ( به نقل از کتاب طرائف).
و ابن عساکر شافعی ( بنا به نقل درالمنثور ،جلد ۲ ،صفحه ۲۹۸).
و فخر رازی در تفسیر کبیر خود ،جلد ۳ ،صفحه ۶۳۶.
و ابواسحاق حموینی در فرائد السمطین.
و ابن صباغ مالکی در فصول المهمة ،صفحه ۲۷.
و جلال الدین سیوطی در درالمنثور ،جلد ۲ ،صفحه ۲۹۸.
و قاضی شوکانی در فتح القدیر ،جلد سوم ،ص ۵۷.
و شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی ،جلد ۶ ،صفحه ۱۷۲.
و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة ،صفحه ۱۲۰.
و بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری ،جلد ۸، صفه ۵۸۴.
و شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار ،جلد ۶ ،صفحه ۴۶۳.
به طور کلی جریان غدیر هم در منابع اهل سنت وهم شیعه چنین آمده است:
در سال دهم هجری در روز هیجدهم ذیحجه رسول خدا (صلی الله علیه واله) در محل غدیرخم به کاروانیان دستور توقف داد. فرمود تا پیش رفتگان را فراخوانده و منتظر بمانند تا واپس ماندگان نیز از راه برسند .آن گاه فرمان داد تا آن جمعیت بسیار- که در باره تعداد آن اختلاف است- جمع شوند .
حضرت بعد از ادای نماز ظهور به سخنرانی پرداخت. در آغاز حمد و ثنای خدا به جای آورد و در پند و نصیحت و ذکر و موعظه همگان پر داخت. در آن روز حضرت بیش از یک ساعت از فضایل علی(علیه السلام) سخن گفت و دست علی(علیه السلام) را گرفت و بلند کرد تا آن جا که همه مردم سپیدی زیر بغل آن حضرت را دیدند. سپس فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، هر کس که من مولی و سرپرست او هستم ،پس علی هم مولی و سرپرست او است.
بعد از آن در حق حضرت علی(علیه السلام) دعا کرد: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»، خدایا دوست بدار کسی را که علی را دوست میدارد . دشمن باش با دشمنان علی. یاری کن کسی را که یار و یاور علی است . واگذار کسی که علی را واگذارد.
همه حاضران آمین گفتند.
بیشتر اندیشمندان اهل سنت قبول دارند که حدیث «مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه»(۱) مربوط به امام علی(علیه السلام) است. علامه امینی اسامی تعداد زیادی از محدثان اهل سنت را آورده است که این حدیث را ذکر کرده و آن را مربوط به امام علی(علیه السلام) دانسته اند.(۲)
برخی از مفسران اهل سنت در هنگام تفسیر آیه ۶۷ مائده «یا ایّها الرّسول بَلِّغ ما أنزل إلیک...» یادآورد شده اند که شأن نزول آن امام علی(علیه السلام) بوده و حدیث «من کنت مولاه...» در جریان غدیر بیان شده است. سیوطی در الدرالمنثور،(۳) ابوالحسن واحدی نیشابوری،(۴) حافظ حکانی،(۵) شهاب الدین آلوسی،(۶) ابن صباغ مالکی(۷)، قاضی شوکانی(۸) و ... تصریح کرده اند که این آیه و حدیث مذکور مربوط به حضرت علی(علیه السلام) است. از این جهت برخی از دانشمندان اهل سنت با شیعیان اختلاف ندارند. اختلاف آنان در معنای ولایت و پیام حدیث «من کنت مولاه...» ظهور می کند.
شیعیان باور دارند که ماهیت حادثه غدیر و سخنان پیامبر(صلی الله علیه واله) نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(علیه السلام) است. قراین و شواهد به گونه ای است که هرگز نمی توان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد.
شیعیان دلائل متعددی بر امامت علی(ععلیه السلام) بیان کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱ـ لغت شناسان لفظ «ولی» را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، چیرگی و رهبری معنا کرده اند. راغب اصفهانی می نویسد: ولایت یعنی یاری کردن، زمامداری و حقیقت آن سرپرستی است.(۹)
ابن اثیر می نویسد: «ولیّ یعنی یاور، و هر کس امری را بر عهده گیرد» سپس می افزاید: «از همین قبیل است حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» و سخن عمر که به علی(علیه السلام) گفت: «تو مولای هر مؤمن شدی» یعنی ولیّ مؤمنان گشتی.(۱۰)
صاحب صحاح اللغه(۱۱) و مقایس اللغه نیز «ولیّ» را به معنای سرپرستی دانسته اند.(۱۲) بر این اساس نگرش اندیشمندان اهل سنت (که ولایت را تنها به معنای دوستی معنا کرده اند) قابل قبول نیست.
۲ـ اگر معنای «ولیّ» به معنای دوست و دوستی باشد، عاقلانه نیست که پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) بیش از یکصد هزار نفر را در هوای گرم و در وسط بیابان های خشک و سوزان متوقف سازد تا به مردم بگوید: «هر که من دوست او هستم، علی هم دوست او است و او را دوست بدارد»، زیرا دوستی مسلمانان با یکدیگر یکی از بدیهی ترین مسایل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشته و بارها پیامبر(صلی الله علیه واله) مردم را به دوستی امام علی(علیه السلام) فرا خوانده بود.(۱۳)
۳ـ خطاب تند و قاطع خداوند بیانگر آن است که حادثه غدیر صرفاً اعلام دوستی علی(علیه السلام) نبوده است. مسئله آن قدر اهمیت داشت که خداوند خطاب به پیامبرش وحی می کند که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام نداده ای! خداوند فرمود:
«... و إنْ لم تفعل فما بلغت رسالته»
۴ـ خداوند در آیه ۶۷ مائده به پیامبرش دلداری می دهد: «والله یعصمک من النّاس؛ خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد».(۱۴) آیا این مسئله نشان نمی دهد که مأموریت، مسئله مهمی بوده است که پیامبر(صلی الله علیه واله) بیم آن داشته برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟
آنچه که موجب خطر برای پیامبر(صلی الله علیه واله) به حساب می آمد، طرح ولایت و رهبری امام علی(علیه السلام) بود، نه دوستی حضرت ، مضافاً بر این که بارها پیامبر از محبت امام علی(ع) سخن گفته بود و بیان آن، چالش های جدی را در پی نداشت.
۵ـ بعد از آن که پیامبر(ص) علی(علیه السلام) را به عنوان رهبر تعیین کرد، مردم با علی بیعت کردند. ابوبکر و عمر نیز به علی تبریک گفته، با حضرت بیعت کردند و گفتند: مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.(۱۵)
همه حاضران، از خطابه پیامبر مسئله «امامت» علی(علیه السلام) را فهمیدند، از این رو با او بیعت کرده و برخی از آنان در ستایش علی شعر سرودند. حسان بن ثابت انصاری از پیامبر(صلی الله علیه واله) اجازه گرفت و اشعار زیبا سرود:
قــم یــا علـــی فــإنّنـــــی رضیتُک من بعدی اماماً و هادیاً
؛ای علی، برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من باشی.(۱۶)
۶) بعد از آن که پیامبر(صلی الله علیه السلام) علی (علیه السلام) را به عنوان زمامدار معرفی کرد، این آیه نازل شد:
«الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»؛(۱۷) امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم». بعد از نزول آیه پیامبر فرمود:
«خداوند بزرگ است؛ همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوّت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت».(۱۸) به رغم آن که محبت علی(علیه السلام) جایگاه بلند دارد و یکی از نشانه های ایمان است؛ لیکن آیه دلالت ندارد که مسئله بالاتر از محبت است. آیا فقط با دوستی حضرت علی(علیه السلام) (نه رهبری او) دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟
اگر مسئله فقط محبّت بود، در این باره قبلاً آیه نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود، زیرا آیه «قل لا أسئلکم علیه اجراً إلاّ المودة فی القربی»(۱۹) قبلاً نازل گشته بود. بر این اساس آیه اکمال دین پیام دیگری دارد.
با توجه به دلایل فوق جانشینی بلافصل علی(ع) قطعی است و عدم قبولی ولایت امام علی(علیه السلام) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر ریشه در عوامل دیگر دارد.
یکی از عوامل مهم در مخالفت با ولایت امام علی(علیه السلام) دنیاگرایی و حُبّ ریاست بود. آنانی که سقیفه را تشکیل دادند و سفارش پیامبر را نادیده گرفتند، بر آن بودند که خود به قدرت برسند. بنیانگذاران سقیفه می دانستند که علی(علیه السلام) لایق ترین فرد برای رهبری جهان اسلام است، ولی آنان با انحراف امامت و خلافت، زمینه مخالفت های عقیدتی و سیاسی بعد از خود را فراهم کردند.
شکل گیری سقیفه موجب شد که در حوزه اندیشه سیاسی این نگرش به وجود آید که پیامبر(صلی الله علیه واله) امر امامت را به مردم وا گذار کرده و کسی را بعد از خود به عنوان جانشین منصوب ننموده است. برخی از اندیشمندان اهل سنت آگاهانه و یا ناآگاهانه عملکرد بنیانگذاران سقیفه را معیار قرار داده و در صدد برآمدند حدیث «من کنت مولاه...» را توجیه کنند.
البته برخی از عالمان سنت بر اساس تعصبان مذهبی به مخالفت رهبری علی(علیه السلام) برخاسته و حدیث غدیر را توجیه کرده اند. عده ای نیز با انگیزه های دیگر، ولایت امام علی(علیه السلام) را قبول نکردند که باید در جای دیگر بدان پرداخته شود.
بر این اساس مخالفت اهل سنت با امام علی(علیه السلام) ریشه و مبنای علمی نداشته و بلکه بر اساس دنیاگرایی و تعصبات مذهبی .... بوده است.
پی نوشت ها:
۱. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۱ به بعد.
۲. علامه امینی، ج ۱، ص ۱۹۶ ـ ۲۰۹.
۳. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۶۳۶.
۴. اسباب النزول، ص ۱۵۰.
۵. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۸.
۶. روح المعانی، ج ۶، ص ۱۷۲.
۷. فصول المهمه، ص۲۷.
۸. فتح الغدیر، ج ۳، ص ۵۷.
۹. المفردات، ص ۵۷۰.
۱۰. النهایه، ج ۵، ص ۲۲۷.
۱۱. الصحاح فی لغه العرب، ج ۶، ص ۲۵۲۸.
۱۲. معجم مقایس اللغه، ج ۶، ص ۱۴۱.
۱۳. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۶.
۱۴. فروغ ولایت، ص ۱۳۵.
۱۵. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۲.
۱۶. همان.
۱۷. مائده (۵) آیه ۷۰.
۱۸. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۲.
۱۹. شوری (۴۲) آیة ۲۳.