تعارض علم وگزاره های کیهانی قرآن

image: 

پرسش:
قرآن (در سوره نازعات، آیات ۲۸-۳۲) از آسمان به عنوان یک سقف برای زمین یاد کرده است، در صورتی که اکنون ما می‌دانیم زمین خودش در همان آسمان واقع است. در همین آیات روشنی روز و شب برای کل آسمان در نظر گرفته شده، در صورتی که ما می‌دانیم نوری که از خورشید سرچشمه دارد تنها بخشی از زمین و سیاره‌های اطرافش را روشن می‌کند نه کل کهکشانها را. در آیه بعدی به وضوح گفته می‌شود که زمین صاف است! آیا این موارد با علم در تعارض نیست؟

پاسخ:

مقدمه: 
قرآن، محور دین اسلام بلکه سند حقانیت آن است چراکه مسلمانان این کتاب را معجزه پیامبر و دلیل ارتباط او باخدا می‌دانند و از دیرباز تاکنون به جنبه‌های اعجازین این کتاب استناد می‌کنند. از سوی دیگر، منتقدان دین اسلام با ناسازگار جلوه دادن قرآن با حقایق علمی و مسلم، به دنبال آن هستند که حقانیت قرآن را نقد و ویران سازند و آن را کتاب بشری نه الهی جلوه دهند. پرسش حاضر نیز در این راستا طراحی شده و بر اساس سه آیه از قرآن کریم که مربوط به خلقت آسمان و زمین است سه اشکال را مطرح می‌سازد: اشکال اول، مربوط به آیه «رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا»(۱) است که آسمان به مثابه سقف زمین توصیف شده درحالی که زمین بخشی از آسمان (کهکشان) است. اشکال دوم، مربوط به آیه «وَأَغْطَشَ لَیلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا»(۲) است که ناظر به روشنی آسمان است درحالی که خورشید، تنها روشن کننده زمین و سیاره‌های اطراف آن است! اشکال سوم، مربوط به آیه «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»(۳) است که به ادعای پرسشگر محترم ناظر به مسطح بودن زمین است! 
در ادامه، در قالب چند نکته به نقد و بررسی این سه اشکال می‌پردازیم. 

نکته اول: 
در پاسخ به اشکال اول باید گفت: بر اساس تصریح عالمان علم لغت، واژه «سماء» در زبان عربی، در اصل به معنای «فوق و بالای هر چیز» بوده(۴) و از آنجا که آسمان در بالای زمین قرار گرفته است، بدین لفظ نامیده می‌شود. این کلمه صد و بیست بار و جمع آن یعنی «سماوات» صد و نود بار در قرآن آمده(۵) که از آن معانی مختلفی اراده شده است که به صورت کلی چنین است: معنای اول: «کمی بالاتر از سطح زمین» چنان که می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیبَهً کَشَجَرَهٍ طَیبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»(۶) معنای دوم: «منطقه‌ای دورتر از سطح زمین» (مانند مکان قرارگیری ابرها) چنان که می‌فرماید: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً»(۷) معنای سوم: «قشر متراکم هوای اطراف زمین» (همان اتمسفر) چنان که می‌فرماید: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً»(۸) معنای چهارم: «به معنای محل قرارگیری کهکشان‌ها و کرات» چنان که می‌فرماید: «ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِی دُخانٌ»(۹) معنای پنجم: «اشاره به آسمان‌های هفت گانه» چنان که می‌فرماید: «الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقا»(۱۰) که البته از آیات قرآن چنین استفاده می‌شود که تمام کرات و سیاراتی را که ما می‌بینیم همه جزء آسمان اول است و شش آسمان دیگر جنبه ملکوتی دارد.(۱۱) از آنچه در این نکته گذشت روشن می‌شود که اولین و مهم‌ترین خطا بی‌اطلاعی نسبت به موارد استعمال کلمه «سماء» درآیات قرآن بوده و این کلمه را در همه موارد به معنای «محل قرارگیری کهکشان‌ها» (معنای چهارم) دانسته و نسبت به سقف بودن آسمان برای زمین اشکال شده است درحالی که معنای «سماء» در این آیه شریفه ناظر به معنای سوم آن یعنی «جو» و «اتمسفر» است که سقف بودن آن «اشاره به قشر عظیمی از هوا است که همچون سقف محفوظ و محکمی گرداگرد زمین را گرفته و آن را از هجوم سنگ‌های پراکنده آسمانی و اشعه‌های مرگبار کیهانی حفظ می‌کند.»(۱۲) 

نکته دوم: 
در پاسخ به اشکال دوم باید گفت: که هرچند «اصل در معنای کلمه «ضُحی» گسترده شدن نور خورشید و امتداد یافتن روز است، ولی در اینجا منظور مطلق روز است، به قرینه اینکه در مقابل شب قرار گرفته و اگر شب و روز را به آسمان نسبت داده، بدین جهت بوده که سبب اصلی پیدایش آن دو، آسمانی است و آن پیدا شدن اجرام تاریک و ناپیدا به وسیله انوار آسمانی از قبیل نور خورشید و غیره است و همین که این نورها غروب می‌کنند، دوباره اجرام مستور می‌شوند و مسئله شب و روز اختصاص به کره زمین که ما روی آنیم ندارد بلکه سایر اجرام آسمانی هم تاریکی و روشنی و شب و روز دارند.»(۱۳) علاوه بر این حتی اگر بپذیریم که منظور آیه شریفه از واژه «ضحی»، نور خورشید است، بازهم اشکالی پیش نخواهد آمد، چراکه همان طور که در نکته قبل اشاره شد، منظور از سماء در این آیه شریفه آسمان منسوب به زمین یعنی جو و اتمسفر زمین است که به واسطه خورشید روشن می‌شود، نه محل قرارگیری کهکشان‌ها و کرات دیگر. 

نکته سوم: 
در پاسخ به اشکال سوم باید گفت در آیه شریفه وصف «دحو» را مطرح نموده است که در علم لغت، به معنای «بسط دادن» و «گسترده ساختن» است(۱۴) نه «صاف کردن» تا به معنای مسطح بودن زمین باشد. دوم اینکه در کتاب‌های لغت معانی دیگری چون «غلطانیدن»، «بزرگ شدن شکم» و «از جای کندن» نیز برای این واژه در نظر گرفته شده است.(۱۵) حال اگر هر یک از این معانی را به عنوان معنایی برای ماده «دحو» در این آیه بپذیریم، در آن صورت نه تنها قرآن کریم اشاره‌ای به مسطح بودن زمین ندارد، بلکه این آیه شریفه به مثابه اعجاز علمی قرآن کریم، صدها سال پیش از کشف کروی بودن زمین و حرکت وضعی آن، به این حقیقت اشاره کرده است.(۱۶) زیرا غلطاندن، قوس داشتن و حرکت کردن مناسبت بیشتری با کروی بودن دارد تا صاف بودن! 

نتیجه:
 ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که اولاً، واژه «سماء» در اصل به معنای «بالا» و «رفعت» بوده و در قرآن کریم، به معانی متفاوتی به کاررفته که در آیه شریفه موردبحث، مراد از آن «جو زمین» و سقف بودن آن نیز اشاره به حفظ از هجوم شهاب سنگ‌ها و اشعۀ مرگبار است که امری علمی و کاملاً مشخص است. دوم اینکه، «ضحی» در آیه شریفه به مطلق روشنایی در آسمان اشاره دارد، نه فقط روشنایی که از خورشید ساطع می‌شود. در ثانی حتی اگر منظور، روشنایی خورشید باشد، بازهم مشکلی پیش نمی‌آید، چراکه همان طور که گذشت، منظور از آسمان در اینجا مطلق کهکشان‌ها نیست، بلکه آسمانِ زمین، یعنی «جو» است که با نور خورشید روشن می‌گردد. سوم اینکه، واژه «دحو» اصلاً به معنای صاف کردن و یا صاف بودن نیست! بلکه به معنای گستراندن و بسط دادن است و البته معانی دیگری چون «غلطانیدن»، «بزرگ شدن شکم» و «از جای کندن» نیز دارد که ناظر به کروی بودن زمین و از اعجاز علمی قرآن کریم به حساب می‌آید. 

کلمات کلیدی:
علم و دین، اعجاز علمی، کیهان شناسی
پی نوشت‌ها: 
۱. سوره نازعات، آیه ۲۹ «سقفش را برافراشت، پس آن را درست و نیکو قرارداد.» 
۲. همان، آیه ۳۰ «و شبش را تاریک و روزش را روشن ساخت.» 
۳. همان، آیه ۳۱ «و زمین را پس ازآن گسترانید.» 
۴. خسروی حسینی، غلامرضا، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، تهران، انتشارات مرتضوی، چ ۲، ۱۳۷۵ ش، ج‌۲، ص۲۶۲؛ قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن‌، تهران،‌دار الکتب الإسلامیه، چ ۶، ۱۳۷۱ ش، ج‌۳، ص۳۳۲؛ ابن منظور، لسان العرب‌، به اهتمام سید جمال الدین میردامادی، بیروت‌،‌دار الفکر-‌دار صادر، ۱۴۱۴ ق‌، چاپ سوم، ج‌۱۴، ص۳۹۷. 
۵. قرشی، قاموس قرآن، ج‌۳، ص۳۳۲. 
۶. سوره ابراهیم، آیه ۲۴ «آیا ندیدی خداوند چگونه مثل زده است گفتار پاک را به درخت پاکیزه‌ای که ریشه‌اش ثابت و شاخه‌اش در آسمان (چند متر از سطح زمین بالاتر) است.» 
۷. سوره ق، آیه ۹ «ما از آسمان آب پربرکتی نازل کردیم.» 
۸. سوره انبیاء، آیه ۳۲ «ما آسمان را سقف محکم و محفوظی قراردادیم.» 
۹. سوره فصلت، آیه ۱۱ «به آسمان پرداخت؛ در حالی که دود و بخار بود.» 
۱۰. سوره ملک، آیه ۳ «همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید.» 
۱۱. ر.ک طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق، ج۱۷، ص۳۶۹. 
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،‌دار الکتب الإسلامیه،۱۳۷۴ ش، چ ۱، ج‌۲۶، ص۹۹. 
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ش، ج‌۲۰، ص۳۰۸. 
۱۴. فراهیدی، ابی عبدالرحمن الخلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق دکتر مهدی مخزومی، ۱۴۰۹ ق، ج‌۳، ص۲۸۰؛ صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغه، بیروت، عالم الکتاب، چ ۱، ۱۴۱۴ ق، ج‌۳، ص۱۸۰. 
۱۵. ر.ک قرشی، قاموس قرآن، ج‌۲، ص۳۳۱. 
۱۶. ر.ک مسترحمی، سید عیسی، قرآن و کیهان شناسی، قم، پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن، ۱۳۸۷ ش، ص۱۸۴.