آیا می توان خدا را بطور كامل شناخت؟
آیا می توان خدا را بطور كامل شناخت؟
شناخت انسان نسبت به خداوند سبحان دوگونه است:
۱ـ شناخت حصولی: كه مقصود از آن شناخت از راه عقل، تفكر، اندیشه، استدلال و برهان و نظم در عالم طبیعت است كه راحت ترین راه در این مسیر، تفكر و سیر در آیات الهی در جهان هستی و به خصوص عالم ماده كه بهتر قابل لمس است و تدبّر در موجودات و عجایب خلقت این جهان است . در قرآن نیز بر این روش خداشناسی تاكید شده و آیات بسیاری در مورد خلقت این جهان و نشانه های خداوند در آن بیان شده است.
إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ [۱] به درستى در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز و كشتى ها كه در دریا بسود مردم در جریانند و در آنچه كه خدا از آسمان نازل می كند یعنى آن آبى كه با آن زمین را بعد از مردگیش زنده میسازد و از هر نوع جنبنده در آن منتشر میكند و گرداندن بادها و ابرهایى كه میان آسمان و زمین مسخرند آیات و دلیلهایى است براى مردمى كه تعقل كنند.
۲ـ شناخت حضوری، كه خود دوگونه است:
الف- درك فطری یا خداشناسی فطری:
یك علم حضوری غیراكتسابی در نهاد انسان و بیرون از محدوده اختیار اوست. این شناخت فطری در بیشتر انسانها تنها استعداد و مایهای است كه آدمی با تلاش خود میتواند آن را از حالت استعداد و قوه به فعلیت در آورده و از حالت ابهام به مرحله درك حضوری آگاهانه برساند.
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ[۲] به یكتاپرستى روى به دین آور. فطرتى است كه خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییرى نیست. دین پاك و پایدار این است. ولى بیشتر مردم نمى دانند.
ب - علم حضوری اكتسابی:
یك علم حضوری روشن و آگاهانه است و آدمی با تلاش و پس از پیمودن مراحل تكامل، این شایستگی را مییابد كه خداوند آن را به او افاضه نماید. این نوع معرفت دارای مراتب گوناگون شدید وضعیف است كه آخرین مرحله آن همان هدف نهایی آفرینش و بالاترین مرتبه كمال انسانی میباشد. هر چند دریافت این معرفت حضوری، مانند گونه قبل مستقیما در اختیار آدمی نیست، اما مقدمات دستیابی به آن از افعال اختیاری است. انسان با سیر و سلوك و ریاضت نفس و آن مواردی كه در شرع اسلام نیز تجویز شده است ، می تواند به مراتبی از كشف و شهود حقایق هستی و از جمله شناخت بهتر و عمیق تر خداوند نائل شود و حقایقی از عالم ربوبی بر این انسان افاضه شود.
سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ[۳] منزه است آن خدایى كه بنده خود را شبى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه گرداگردش را بركت دادهایم سیر داد، تا بعضى از آیات خود را به او بنماییم، هر آینه او شنوا و بیناست.
در حقیقت افاضه این كمال ـ معرفت به خداوند ـ پاداش بخشی از افعال اختیاری انسان است كه به صورت تام و امل در آخرت به او داده میشود هر چند مراتب دیگری از این معرفت حضوری برای برخی از اولیای خدا در این دنیا فراهم میآید.
بر اساس مطالب پیش گفته با شناخت نفس یا روح یا حقیقت خود و توجه به این امر كه اصل ما یعنی روح ما چه بوده، چه گشته و چه میتواند باشد و آگاهی از چگونگی تهذیب نفس و طریق سلوك و راه حصول كمال میتوانید خداوند را با علم حضوری اكتسابی بیشتر، بهتر و عمیقتر بشناسید.
اما توجه به این نکته نیز لازم است که شناخت ما از خداوند، هرگز شناختی کامل و جامع نخواهد بود. چون محدودیت ما، مانع از درک بی نهایت است:
حضرت علی (ع) در خطبه ۴۹ نهج البلاغه می فرمایند: لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ - خردها را به چگونگى صفات خویش آگاه نساخته و نیز از شناخت خود محروم نگردانیده است.
پس باید حد واندازه خود را دریابیم و به اندازه توان خود در شناخت بیشتر خدا، اقدام کنیم و آن جایی که نباید وارد شویم، دست نگه داریم.