ولایت در اصطلاح عرفا
می دانیم که هر علمی برای خود اصطلاحی دارد. می خواستم بدانم که ولایت در اصطلاح عرفا به چه معنا می باشد؟
ولایت از نظر لغوی هر گونه قربی را شامل است، اما در اصطلاح اهل عرفان در قلمرو قرب به خدای سبحان استعمال می شود. هنگامی که عبد از خود فانی و به حق باقی گردد، به ولایت دست یافته است.«و هی قیام العبد بالحق عند الفناء عن نفسه»(1)
و آن بدین گونه تحقق می یابد که حق تعالی امر او را بر عهده گیرد تا او را به مقام قرب و تمکین برساند: «الولایة هی قیام العبد بالحق عند فناء نفسه و ذلک بتولی الحق ایاه حتی یبلغه مقام القرب و التمکین»(2)
هنگامی معنای کامل ولایت تحقق می یابد که علاوه بر قیام عبد به خدا، اخلاق او به اخلاق الاهی مبدل شود و به اخلاق الله متخلق و به اوصاف او متحقق گردد به گونه ای که علم او علم الاهی، قدرت او قدرت الاهی و فعل او فعل حق باشد و مصداق این حدیث قدسی گردد که «لَایَزالُ اَلعَبدُ یَتَقَرَّبُ اِلَیَّ بِالنَّوافِل حَتَّی اُحِبَّه فَاذِا اَحبَبتُه کُنتُ سَمعه وَ بَصَره وَ لَسَانه وَ یَده وَ رِجله فَبِی یَسمَع وَ بِی یبصر وَ بِی یَنطِق وَ بِی یَبطِش (3) عبد همواره با نوافل به من تقرب می جوید تا آن که محبوب من گردد و دوستش می دارم و چون دوستش دارم گوش و چشم و زبان و دست و پای او می گردم پس به من می شنود و به من می بیند و به من سخن می گوید و به من می کوشد.»
این قرب که حاصل انجام نوافل است به قرب نوافل شهرت دارد و سالک را تا «مقام محبوبی» بالا می برد و چون بدین مقام دست یافت گوش و چشم و و زبان و دست و پایش حقانی می گردد.
در مفهوم ولایت، قرب نهفته است و کسی دارای ولایت است، که به حضرت حق، تقرب جسته است و خدای سبحان در حدیث قدسی از باب تشبیه معقول به محسوس فرموده است:
«مَن تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبراً تَقَرَّبَتُ اِلیهِ ذِرَاعَا وَ مَن تَقَرَّبَ اِلَیَّ ذِرَاعَاً تَقَرَّبتُ اِلیه بَاعاً وَ مَن تَقَرَّبَ اِلَیَّ بَاعاً مَشَیتُ الیه هرولةً (4) هر کس یک وجب به من تقرب جوید یک ذراع به او نزدیک می شوم و هر کس یک ذراع به من تقرب جوید یک باع به او نزدیک می شوم و هر کس یک باع به من نزدیک شود هروله کنان به سوی او می شتابم.»
البته بدیهی است قرب به حق، قرب فیزیکی نیست، و این حدیث بیان گر این حقیقت است که هر کس به خدای سبحان تقرب جوید، خدا چند برابر به او نزدیک می شود.(5)
به بیان دیگر، ولیّ، در اصطلاح اهل معرفت، کسی است که از خصوصیات ذیل برخوردار باشد:
1- در حد امکان عارف به خدا و صفات او باشد.
2- بر طاعات حضرت حق مواظبت داشته باشد.
3- از معاصی اجتناب کند.
4- از فروغلتیدن در باتلاق لذات و شهوات اعراض کند.(6)
پی نوشت ها:
1. جرجانی، السید شریف علی بن محمد بن علی، التعریفات، دار الکتاب العربی، بیروت، 1417ه ق، ص329.
2. کاشانی، عبدالرزاق،اصطلاحا ت الصوفیه، با تصحیح و تعلیق مجید هادی زاده، تهران، حکمت، 1381 ه ش، 1423 ه ق، ص33.
3. آملی، سید حیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، به اهتمام هانری کربن، و عثمان اسماعیل یحیی، انتشارات توس، تهران، 1367 ه ش،ج1، ص167.
4. همان.
5. برای اطلاع بیشتر ر. ک روحانی نژاد، حسین، ولایت در عرفان، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، صص35- 40.
6. جرجانی، السید شریف علی بن محمد بن علی، التعریفات، دار الکتاب العربی، بیروت، 1417ه ق، ص329.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید