جبران دروغ های گذشته
من در سال های گذشته عمرم دروغ های زیادی گفته ام. چگونه آنها را جبران کنم. از این پس چگونه از دروغ فاصله بگیرم؟
وضعیتی که یک دروغگو پس از ارتکاب آن و پشیمان شدن از آن پیدا می کند شبیه وضعیت فرد در گناهان دیگر مخصوصا حق الناس است.
او احساس می کند گناهانی که انجام داده است ابعاد وسیع و آثار زیادی پیدا کرده است و از کنترل او خارج شده است. او زمان را به عقب نمی تواند برگرداند و جبران این همه گناه را نمی تواند بکند. در همین افکار است که شیطان موقعیت را مناسب می بیند و سختی کار را تایید می کند و او را نسبت به آینده ناامید و مایوس میکند. سپس هم نتیجه میگیرد که پس باید به همان رویه خود ادامه دهی!
«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاء»؛ شیطان شما را از فقر (و مشکلات) می ترساند و به گناه دستور می دهد.(1)
اما در کنار این همه افکار ناامیدکننده، جرقه نوری در عمق جان فرد روشن می شود و ادامه آیه قبل را از نظر می گذراند: «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلا»؛ ولی خدا شما را به بخشش و فضل خود وعده می دهد.
و یا این آیه شریفه:
«يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم»؛ اى بندگان من كه به نفس خود ظلم و در معصيت زیاده روی نموده ايد! از رحمت خداوند نااميد نشوید! خداوند همه گناهان را می بخشد. خداوند بخشنده و مهربان است.(2)
گناهکار بر اثر گناه خیلی چیزها را از دست داده است اما با توبه می تواند خیلی چیزها را به دست آورد. اما توبه چیست و چگونه است؟
در ساده ترین و جامع ترین تعریف امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «كَفَى بِالنَّدَمِ تَوْبَةً»؛ برای توبه پشیمان بودن کافی است.(3)
چراکه پشیمانی باعث می شود همه شرایط توبه به دنبال آن بیاید.
تصور کنید کسی را با گفتن حرفی ناراحت کرده اید. بعد از مدتی از حرفی که زدید دچار پشیمانی و عذاب وجدان می شوید. بنابراین سعی میکنید این پشیمانی را به آن فرد ابراز کنید و سپس به گونه ای در حق او جبران کنید.
در رابطه با توبه از گناه نیز وضعیت به همین منوال است. اگر واقعا کسی زشتی گناه را درک کند و از آن پشیمان شود به دنبال جبران بر می آید و از هر موقعیتی برای آن استفاده می کند. توبه پذیری و عدالت خداوند هم اقتضا می کند ضمن اینکه گناهکار را از گناهش خارج می کند امکان جبران حقوق از دست رفته دیگران را نیز فراهم کند.
پس از این که مومن از گناه خود احساس شرمساری و پشیمانی کرد برای سه چیز احساس وظیفه و تکلیف می کند. گذشته، حال و آینده
نسبت به گذشته وظیفه جبران، در حال حاضر وظیفه استغفار و نسبت به آینده وظیفه ترک گناه را پیدا می کند. امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: «التَّوْبَةُ عَلَى أَرْبَعَةِ دَعَائِمَ نَدَمٍ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفَارٍ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٍ بِالْجَوَارِحِ وَ عَزْمٍ أَنْ لَا يَعُود»؛ توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی با قلب، طلب آمرزش با زبان، عمل به وسیله اعضا و جوارح، و اراده و تصمیم جدی بر اینکه به گناه و آلودگی گذشته بازگشت ننماید.(4)
در ادامه به تفصیل و به تدریج به این سه وظیفه خواهیم پرداخت. ابتدا وظیفه جبران گذشته را بررسی می کنیم. جبران گناهان بنابر نوع گناه و شرایط مختلف آن به چند طریق ممکن است انجام شود:
قضای عبادات
گاهی گناه مومن در قالب ترک واجبات و تکالیف شرعی است. در این رابطه قضای عبادات انجام نشده و احیانا کفاره آن ها در صروت لزوم جبران کننده است. امیرالمومنین(علیه السلام) به عنوان یکی از الزامات توبه می فرماید: «أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا»؛ به هر واجبی که آن را ضایع کردی برگردی و حقش را ادا کنی.(5)
جبران مالی
در حق الناس مالی حتما خسارت و ضرر و زیان فرد خسارت دیده باید جبران شود. امیرالمومنین(علیه السلام) به عنوان یکی از الزامات توبه از حق الناس می فرماید: «أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ [عَزَّ وَ جَلَ] أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَة»؛ پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كنى كه چيزى بر عهده تو نباشد.(6)
حلالیت طلبیدن
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «مَنْ كَانَتْ لِأَخِيهِ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ فِي عِرْضٍ أَوْ مَالٍ فَلْيَسْتَحْلِلْهَا مِنْهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَيْسَ هُنَاكَ دِينَارٌ وَ لَا دِرْهَمٌ يُؤْخَذُ مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ حَسَنَاتٌ أُخِذَ مِنْ سَيِّئَاتِ صَاحِبِهِ فَيَزِيدُ عَلَى سَيِّئَاتِهِ»؛ کسی که بر گردن او نسبت به برادرش ظلم آبرویی و یا بدهی مالی وجود دارد، باید از او حلالیت بطلبد قبل از اینکه روزی فرا رسد که درهم و دیناری در آن وجود ندارد. پس از حسنات او برداشته می شود و اگر حسنه ای نداشت از گناهان برادرش برداشته می شود و بر گناهان او اضافه می گردد.(7)
استغفار
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «فَإِنَّ الِاسْتِغْفَارَ تَوْبَةٌ وَ كَفَّارَةٌ لِكُلِّ مَنْ لَمْ يَجِدِ السَّبِيلَ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الْكَفَّارَةِ»؛ استغفار توبه و کفاره هر گناهی است که نتوانی کفاره آن را بدهی و آن را جبران کنی.(8)
انجام اعمال خیر
«إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات»؛ نیکی ها بدی ها را از بین می برد.(9)
واگذار کردن به خداوند
در صورتی که ضایع کننده حق الناس بدون اینکه خودش بخواهد، نتواند حق صاحبش را ادا کند و از او حلالیت بگیرد(مثل اینکه فراموش کند، فقیر شود، صاحب حق حلال نکند و...) کار به خداوند واگذار می شود.
شخصي به نام وشّاء به محضر امام صادق (سلام الله عليه) وارد شد و از آن حضرت درخواست نمود با «شهاب» صحبت کند که در مورد ديونش تخفيف دهد تا موسم حج بگذرد و اين وشّاء مبلغ هزار دينار به شهاب بدهکار بود. امام سراغ شهاب فرستاد، وي آمد، امام به او فرمود: از اوضاع وشّاء و پناهندگيش به ما باخبري، و براي ما بازگو کرد که هزار دينار بر او طلب داري، که اين مبلغ را هم در راه شهوات خرج نکرده و فقط در ديون و طلب هايي که براي مردم داشته صرف کرده. من دوست دارم که او را حلال کني. البته شايد گمان کني که در قيامت از کارهاي نيکش به تو عطا ميشود تا حلالش کني؟ شهاب پاسخ داد: آري، به ما اينچنين رسيده است. امام فرمود: خداوند کريمتر و عادلتر از اين است که بندهاي با نمازهاي شبانهاش در سرما و روزههايش در گرما و طوافهايش به دور اين خانه به او تقرّب جويد سپس اين حسنات را از او بگيرد و به ديگري عطا کند!خداوند فضل زيادي دارد، ديون بنده مؤمنش را جبران ميکند. آنگاه شهاب عرضه داشت: پس حلالش کردم.(10)
در این دعا از زبان امام سجاد (علیه السلام) میخوانیم: «اللَّهُمَّ وَ عَلَيَّ تَبِعَاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ، وَ تَبِعَاتٌ قَدْ نَسِيتُهُنَّ، وَ كُلُّهُنَّ بِعَيْنِكَ الَّتِي لَا تَنَامُ، وَ عِلْمِكَ الَّذِي لَا يَنْسَى، فَعَوِّضْ مِنْهَا أَهْلَهَا، وَ احْطُطْ عَنِّي وِزْرَهَا وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أُقَارِفَ مِثْلَهَا»؛ اى خداوند، بر ذمّه من تبعاتى است كه در حفظ دارم و تبعاتى كه از ياد بردهام، ولى همه را چشم تو كه هرگز به خواب نمی رود مى نگرد و علم تو كه هيچ چيز از آن نهان نمی ماند، می داند. تو خود كسانى را كه بر من ذمّه دارند عوض ده و بار گناه آن از دوش من برگير و از سنگينى آن بكاه و مرا از ارتكاب چنان گناهانى نگهدار.(11)
در دعایی دیگر آمده است: «أَسْأَلُكَ فِي حَمْلِ مَظَالِمِ الْعِبَادِ عَنَّا فَأَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي عِرْضِهِ أَوْ فِي مَالِهِ أَوْ فِي أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ ... فَقَصُرَتْ يَدِي وَ ضَاقَ وُسْعِي عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَ التَّحَلُّلِ مِنْهُ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ ... أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَ شِئْت»؛ و از شما درخواست مي کنم درباره مظالمي که نسبت به بندگانت دارم، پس هر بنده زن و مرد از بندگانت که بر او ظلمي کرده ام چه در مورد جانش يا آبرويش يا مالش يا خانواده اش يا فرزندانش يا غيبت کرده ام يا زورگويي کرده ام... و از برگرداندن حقش يا طلب حلاليت از او دستم کوتاه شد، از تو مسألت مي دارم اي آن که مالک حاجاتي... که بر محمد و آل محمد درود فرستي و او را از من با هر آنچه خودت بخواهي راضي سازي.(12)
استغفار به معناي طلب عفو و بخشش کردن از خداوند است که معمولا به صورت زبانی و با گفتن ذکر (استغفر الله ربی و اتوب الیه) انجام می شود. استغفار يکي از اجزاء توبه است که در صورتي که با اجزاي ديگر توبه مثل پشيماني از گناه، تصميم بر ترک گناه و جبران گناه همراه شود توبه تحقق پيدا مي کند. برخي از برکات استغفار و توبه از اين قرار است:
جلب برکات الهي: «يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُم»؛ اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد!(13)
دفع بلا: «ادْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَاءِ بِالاسْتِغْفَارِ»؛ با استغفار بلا را دفع کنيد.(14)
امان از عذاب الهي: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون»؛ اي پيامبر تا زماني که تو در ميان آنها باشي و تا زماني که آنها استغفار کنند خداوند آنها را عذاب نمي کند.(15)
دواي گناهان: «لِكُلِّ شَيْءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ»؛ براي هر دردي دوايي است و دواي گناهان استغفار است.(16)
یکی از مهمترین ارکان تحقق توبه وظیفه ای است که در ادامه و آینده بر عهده توبه کننده قرار می گیرد. او باید تصمیم بر ترک همیشگی گناه داشته باشد در غیر این صورت اصل پشیمانی او از گناه مورد تردید قرار می گیرد. چراکه کسی که از کاری که در گذشته انجام داده است پشیمان است آن را در آینده تکرار نمی کند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْخُلُقِ السَّيِّئِ بِالتَّوْبَةِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُ إِذَا تَابَ عَنْ ذَنْبٍ وَقَعَ فِي ذَنْبٍ أَعْظَمَ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي تَابَ مِنْهُ»؛ خداوند صاحب خُلق بد را موفق به توبه نمی کند. پرسیده شد: چرا یا رسول الله؟ حضرت پاسخ داد: به این خاطر که وقتی چنین فردی از گناهی توبه کند، به گناه بزرگتری گرفتار می شود.(17)
خُلق در اصطلاح علمای اخلاق به معنای حالتی نفسانی است که باعث می شود رفتارهای متناسب با آن بدون تفکر و تامل صادر شود. مثل انسان سخاوتمند که بدون معطلی می بخشد و انسان بخیل که برای نبخشیدن نیاز به تامل ندارد. این روایت نشان می دهد با وجود بودن خلق سییء به عنوان منشا گناه توبه نتیجه پایدار و رضایت بخشی ندارد.
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) در روایت دیگری نیز می فرماید: «اَبَى اللهُ لِصاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوبَةِ قیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: اِنَّهُ قَدْ اُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّها»؛ خداوند توبه صاحب بدعت را هرگز نمى پذیرد! عرض کردند یا رسول الله چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: به خاطر این که محبّت آن بدعت در اعماق دلش جاى گرفته است.(18)
با وجود علاقه به یک گناه نیز نمی توان به پایداری توبه امیدوار بود. بنابراین کسی که از گناهی توبه می کند باید نسبت به آن گناه منزجر شود و ریشه های نفسانی آن را در وجود خود از بین ببرد تا بتواند در تصمیم خود نسبت به ترک آن مصمم بماند.
در رابطه با دروغگویی و دوری از آن این نکات کارگشا است:
توجه به آثار اخروی و معنوی دروغگویی
امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند: «لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ»؛ بنده طعم ایمان را نمی چشد تا زمانی که دروغ شوخی و جدی را ترک کند.(19)
توجه به آثار دنیوی و اجتماعی دروغگویی
دروغ باعث سلب اعتماد عمومی از فرد و انزوا و تنزل شخصیتی او می شود. امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند: «الْكَذَّابُ وَ الْمَيِّتُ سَوَاءٌ فَإِنَّ [لِأَنَ] فَضِيلَةَ الْحَيِّ عَلَى الْمَيِّتِ الثِّقَةُ بِهِ فَإِذَا لَمْ يُوثَقْ بِكَلَامِهِ [فَقَدْ] بَطَلَتْ حَيَاتُه»؛ دروغ گو و مرده مساویند، برای این که امتیاز شخص زنده بر شخص مرده، اطمینان داشتن به شخص زنده است. بنابراین، اگر به گفتار او اطمینان نباشد، پس حیات او تباه و باطل شده است.(20)
پرهیز از معاشرت با افراد دروغگو
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ يُقَرِّبُ لَكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَاعِدُ لَكَ الْقَرِيب؛ از دوستي با دروغگو برحذر باش زيرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزديک و نزديک را دور مي سازد.»(21)
علاوه بر این رفت و آمد و دوستی با دروغگو این گناه را برای انسان عادی سازی میکند و او را شبیه به او می سازد.
از بین بردن ریشه های دروغگویی
باید انگیزه هاى دروغ و ریشه هاى این انحراف اخلاقى از قبیل طمع، ترس، خودخواهى، حب و بغضهاى افراطى، احساس حقارت و امثال آن را در خود از بین برد تا این رذیله خطرناک زمینه مساعد براى نشو و نماى خود در وجود انسان پیدا نکند.
پی نوشت ها:
1. بقره/ 268.
2. زمر/ 53.
3. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص426.
4. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج75، ص81.
5. شریف الرضی(406ق)، نهج البلاغه، قم، هجرت، ص549.
6. همان.
7. شهيد ثانى، زين الدين بن على(966ق)، كشف الريبة، دارال مرتضوی للنشر، ص72 و 73.
8. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص164.
9. هود/ 114.
10. بروجردى، آقا حسين، منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، تهران، انتشارات فرهنگ سبز، ج23، ص 763.
11. علی بن الحسین(علیه السلام)، الصحيفة السجادية، ترجمه آيتى، سروش، تهران، ص 199.
12. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج87، ص177.
13. هود/ 52.
14. عده ای از علما، الأصول الستة عشر، دارالشبستری، قم، ص 240.
15. الأنفال/ 33.
16. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص437
17. همان، ج2، ص32.
18. همان، ج1، ص54.
19. همان، ج2، ص340.
20. تمیمی آمدی(550ق)، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، دفتر تبلیغات، قم، ص220.
21. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص376.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید