آیات سجده دار
چرا برخی آیات قرآن، سبب سجده می شوند؟ و چرا برخی واجب و برخی مستحب شدند؟
در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. مهم ترین نکته، این است که موضوع این آیات، سجده، کرنش و خضوع در برابر خالق هستی، عظمت الهی و بزرگی خداوند متعال است؛ لذا انجام سجده هنگام قرائت این آیات، کاملا متناسب با مضمون آیات است و خضوع و کرنش را به نهایت رسانده و کامل تر می کند.
به بیان دیگر؛ موضوع سجده (کرنش و خضوع) در برابر خداوند متعال، در این آیات، به اوج خود رسیده و بسیار پررنگ است، لذا برای تکمیل این حالت، دستور سجده عملی نیز داده شده است.
2. از طرفی سوره هایی که سجده واجب دارند(نجم، فصلت، سجده، علق) در مکه و در محیط شرک آلودی نازل شده اند که مشرکان در برابر بت ها و ... به خاک افتاده و سجده می کردند.
این آیات بیان آشکاری است برای نفی سجده در برابر بت های چوبی و سنگی و خط بطلانی است بر این عمل شرک آلود، و نیز تذکری است آشکار بر لزوم توحید و یکتاپرستی و انحصار سجده در برابر خداوند متعال.
3. این آیات آن قدر تاثیر گذار و رسا است که در زمان نزول آیات سوره سجده و هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) این آیات را برای مردم قرائت می فرمودند و به سجده رفتند، همه مردم اعم از مؤمنان و مشرکان نیز به سجده افتادند و حتی یکی از مشرکان که یا نمی توانست سجده کند و یا در برابر حق مقاومت می کرده، گرچه سر به زمین نگذاشت ولی مشتی از خاک برداشت و پیشانی بر آن گذاشت.(1)
4. این که در موقع خواندن و یا شنیدن کدام آیه، واجب است سجده کنیم و برای کدام آیه، مستحب است سجده کردن، موضوعی است تعبدی و در روایات معصومین(علیهم السلام) وارد شده و فقط چهار سوره، سجده واجب دار و بقیه مستحب معرفی شده اند:
«الْعَزَائِمُ مِنْ سُجُودِ الْقُرْآنِ أَرْبَعٌ فِي الم تَنْزِيلِ السَّجْدَةِ وَ حم السَّجْدَةِ وَ النَّجْمِ وَ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ... قَالَ فَهَذِهِ الْعَزَائِمُ لَا بُدَّ مِنَ السُّجُودِ فِيهَا وَ أَنْتَ فِي غَيْرِهَا بِالْخِيَارِ إِنْ شِئْتَ فَاسْجُدْ وَ إِنْ شِئْتَ فَلَا تَسْجُدْ.»
عزائم(سوره هایی که دارای سجده واجب هستند)، در قرآن چهار تا است؛ سوره سجده (الم تنزیل)؛ سوره فصلت؛ سوره نجم و سوره علق. این سوره های عزائم هستند که سجده واجب در آن ها وجود دارد، اما در غیر این ها اگر خواستید، سجده کنید و اگر نخواستید، سجده نکنید.(2)
5. فلسفه ای برای بیان تفکیک بین وجوب و استحباب، در روایات ندیدم.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: میبدی، كشف الاسرار و عدة الابرار(معروف به تفسير خواجه عبدالله انصارى)، ناشر: امير كبير ـ تهران، 1371 ه. ش، چاپ پنجم، ج 9، ص 373؛ ابن كثير، تفسير القرآن العظيم، محقق: شمسالدين، ناشر: دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون- بيروت، 1419 ه. ق، چاپ اول، ج 7، ص 410؛ سیوطی، الدر المنثور فى التفسير بالماثور، ناشر: كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى(ره)- قم، 1404 ه. ق، چاپ: اول، ج 6، ص 121.
2. ابن حيون، دعائم الإسلام، محقق/مصحح: فيضى، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ـ قم، 1385 ق، چاپ دوم، ج 1، ص 215؛ مجلسی، بحار الأنوار، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 82، ص 174.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید