آدم(ع) و اسماء الهی
این که خداوند تمام اسماء را به حضرت آدم آموخت و حقایق آن را برای فرشتگان نمایان ساخت، معنایش چیست!؟
پیرامون آیه «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»، گر چه مفسران در تفسير "علم اسماء" بيانات گوناگونى دارند، ولى مسلّم است كه منظور تعليم كلمات و نامهاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه اين افتخارى محسوب نمي شده است؛ بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسماهاى آنها بوده است. البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود. در حديثى داريم كه از امام صادق (علیه السلام) پيرامون اين آيه سؤال كردند، فرمود: «الارضين و الجبال و الشعاب و الاوديه ثم نظر الى بساط تحته، فقال و هذا البساط مما علمه»؛ فرمود منظور زمين ها، كوهها، دره ها و بستر رودخانه ها (و خلاصه تمامى موجودات) مى باشد، سپس امام (علیه السلام) به فرشى كه زير پايش گسترده بود نظرى افكند و فرمود حتى اين فرش هم از امورى بوده كه خدا به آدم تعليم داد!(1) بنا بر اين علم اسماء چيزى شبيه "علم لغات" نبوده است، بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است. خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد. همچنين استعداد نامگذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نامگذارى كند و در مورد احتياج، با ذكر نام، آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد، و اين خود نعمتى است بزرگ. ما هنگامى به اهميت اين موضوع پى مى بريم كه مى بينيم بشر امروز هر چه دارد به وسيله كتاب و نوشتن است و همه ذخائر علمى گذشتگان در نوشته هاى او جمع است، و اين خود بخاطر نامگذارى اشياء و خواص آنها است، و گر نه هيچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود.(2) لازم به ذکر است، تعداد نام های خدا، مجموعهای بیش از 200 نام خداوند است که در قرآن ذکر شدهاند و اصطلاحاً 99 تای آن «اسماء الحسنی» یا نام های نیک خدا خوانده میشوند. هر چند که تعداد نامهای خدا، شامل صفتها و کلمههای مرکب، در قرآن و سنت، از 99 عدد خیلی بیشتر هستند، ولی مسلمانان اعتقاد دارند که گروه برگزیدهای از نامها (نامهای نیکو)، تعدادشان 99 عدد است. در دعای جوشن کبیر نیز 1000 نام خداوند ذکر شده است که برخی از آنها همان اسماء الحسنی هستند.
___________
(1) طبرسی، مجمع البيان ذيل آيات مورد بحث.
(2) مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج1، ص 177.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید