سوره قدر و امام زمان(عج)

image: 
سؤال من در باره سوره قدر و ارتباط آن با امام زمان است.

سؤال من در باره سوره قدر و ارتباط آن با امام زمان است. اولا ثابت کنید مراد از روح در این سوره، جبرئیل نیست. ثانیا اگر جبرئیل برای پیامبر قابل دیدن بود، می تواند برای امام زمان نیز قابل دیدن باشد و حتی می تواند وحی محسوب شود. آیا چنین است؟
در ابتدا به برخی از موارد استعمال روح در قرآن اشاره می شود: ـ گاهى به معنى روح مقدسى است كه پيامبران را در انجام رسالتشان تقويت مى ‏كرده: «وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»؛ ما دلائل روشن در اختيار عيسى بن مريم قرار داديم و او را با روح القدس تقويت نموديم.(1) ـ گاه به نيروى معنوى الهى كه مؤمنان را تقويت مى‏ كند اطلاق شده: «أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ آن ها كسانى هستند كه خدا ايمان را در قلبشان نوشته و به روح الهى تاييدشان كرده است.(2) ـ زمانى به معنى فرشته مخصوص وحى آمده و با عنوان امين توصيف شده: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ»؛ اين قرآن را روح الامين بر قلب تو نازل كرد تا از انذار كنندگان باشى.(3) ـ و گاه به معنى فرشته بزرگى از فرشتگان خاص خدا يا مخلوقى برتر از فرشتگان آمده: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»؛ در شب قدر فرشتگان، و روح، به فرمان پروردگارشان براى تقدير امور نازل مى‏ شوند.(4) ـ و گاه به معنى قرآن يا وحى آسمانى آمده است: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»؛ اين گونه وحى به سوى تو فرستاديم، روحى كه از فرمان ما است.(5) ـ و بالآخره زمانى هم به معنى روح انسانى آمده است: «ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ»؛ سپس آدم را نظام بخشيد و از روح خود در آن دميد(6).(7) اما روح از نگاه روایات: در تفسير عياشى از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) چنين نقل شده كه در تفسير آيه «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» فرموده اند: «انما الروح خلق من خلقه، له بصر و قوة و تاييد، يجعله فى قلوب الرسل و المؤمنين»؛ روح از مخلوقات خداوند است بينايى و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهاى پيغمبران و مؤمنان قرار مى‏ دهد.(8) در حديث ديگرى از يكى از آن دو امام بزرگوار نقل شده كه فرمود: «هى من الملكوت من القدرة»؛ روح از عالم ملكوت و از قدرت خداوند است.(9) در بخشى از روايات كه از طرق اهل بيت (علیهم السلام) در تفسير این آيه رسيده مى‏ بينيم كه روح به معنى مخلوقى برتر از جبرئيل و ميكائيل معرفى شده كه با پيامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان همواره بوده است و آنان را در خط سيرشان از هر گونه انحراف باز مى‏ داشت.(10) اين روايات با آن چه در تفسير آيه بیان شد (که مراد روح انسانی است) نه تنها مخالفتى ندارد، بلكه با آن ها هماهنگ است، چرا كه روح آدمى مراتب و درجاتى دارد، آن مرتبه ‏اى از روح كه در پيامبران و امامان است مرتبه فوق العاده والايى است، كه از آثارش معصوم بودن از خطا و گناه و نيز آگاهى و علم فوق العاده است و مسلما چنين مرتبه ‏اى از روح از همه فرشتگان برتر خواهد بود حتى از جبرئيل و ميكائيل.(11) مطلب دیگر؛ این گونه نبوده که وحی الهی فقط از طریق واسطه شدن جبرئیل، بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده باشد، بلکه وحی اقسامی دارد که در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با طرق مختلف، نزول وحی انجام شده است. لذا باید گفت وحی الهی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم با واسطه جبرئیل بوده و هم بدون واسطه و مسقیما بر قلب مبارک ایشان فرود آمده است. پس در مواردی که وحی از طریق ارسال رسول بوده است جبرئیل واسطه می شده، ولی وحی بدون واسطه جبرئیل هم انجام می شده است. در ادامه به اقسام نزول وحی از نظر قرآن اشاره می شود: «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»؛ و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏ فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏ كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است!(12) از مجموع آيه چنين بر مى ‏آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است: 1. القاى به قلب 2. از پشت حجاب 3. از طريق ارسال رسول البته وحى بر پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) منحصر به اين طريق نبوده است، از طرق ديگر نيز صورت گرفته است. اين نكته نيز قابل توجه است كه وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى‏ گرفته، و گاه در خواب و رؤياى صادقه. گر چه شاخه‏ هاى اصلى وحى همان سه شاخه مذكور در آيه فوق است، ولى بعضى از اين شاخه‏ ها، خود نيز شاخه‏ هاى فرعى ديگرى دارد، چنان كه بعضى معتقدند نزول وحى از طريق فرستادن فرشته وحى خود به چهار طريق صورت مى ‏گرفته: 1. آن جا كه فرشته بدون‏ آن كه بر پيامبر ظاهر شود در روح او القاء مى‏ كرده است، چنان كه در حديثى از پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى‏ خوانيم: «إن الروح الأمین نفث فى روعى انه لن تموت نفس حتى تستكمل رزقها فاتقوا اللَّه و اجملوا فى الطلب»؛ روح الامین در قلب من اين معنى را دميده كه هيچ كس نمى‏ ميرد تا روزىِ خود را به طور كامل بگيرد، بنا بر اين از خدا بپرهيزيد و در طلب روزى حريص نباشيد.(13) 2. گاه فرشته به صورت انسانى در مى‏ آمد و پيامبر (صلی الله علیه و آله) را مخاطب مى‏ ساخت و مطالب را به او مى‏ گفت (چنان كه در مورد ظهور جبرئيل به صورت دحيه كلبى(14) در احاديث آمده است). 3. گاه به صورتى بود كه هم چون زنگ در گوشش صدا مى‏ كرد و اين سخت‏ترين نوع وحى بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود به گونه ‏اى كه حتى در روزهاى بسيار سرد صورت مباركش غرق عرق مى‏ شد، و اگر بر مركب سوار بود مركب چنان سنگين مى‏ شد كه بى‏ اختيار به زمين مى‏ نشست. 4- گاه جبرئيل به صورت اصليش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر ظاهر مى‏ شد و اين در طول عمر پيغمبر تنها دو بار صورت گرفت. در این زمینه می توان به کتب تفسیری ذیل آیه 12 سوره "نجم" مراجعه نمود.(15) بنابر این: 1. وحی از طریق غیر جبرئیل هم انجام می شده است. 2. هر نزول جبرئیل به معنای اعلان رسالت و پیامبر بودن آن شخص نیست. 3. در این آیه، نزول ملائکه بر آسمان دنیا و بر زمین و افراد مؤمن نیز تفسیر شده است. 4. قطع وحی معنایش این نیست که جبرئیل دیگر هیچ نزولی بر کسی نداشته باشد. 5. جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به محضر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می آمد و به آن حضرت تسلی و آرامش می داد. او هم چنین از حوادث آینده برای آن حضرت خبر می آورد و حضرت علی (علیه السلام) هم کتابت می فرمود. مصحف فاطمه (سلام الله علیها) همین مصحف است. این مطلب در روایات از جانب امام صادق (علیه السلام) تصریح شده است.(16) در ادامه نگاهی به روایات در زمینه وحی و کیفیت آن داریم: 1. از روايات معصومين (عليهم السلام) معلوم مى ‏شود كه ملائكه كارهاى شب قدر را به خدمت رسول خدا و ائمه هدى (صلوات اللَّه عليهم) مى‏ رسانند. در كافى ضمن روايتى‏ از امام باقر (عليه السلام) نقل شده: «... انما يأتى بالامر من اللَّه تعالى في ليالى القدر الى النبى و الى الاوصياء افعل كذا و كذا»(17) 2. در روايتى از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده كه على (عليه السلام) به ابن عباس فرمودند: شب قدر در هر سال است و در آن، كار يك سال نازل مى‏ شود، براى آن كار بعد از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) نمايندگانى هست، گفتم: آن ها كدام هستند؟ فرمود: من و يازده فرزندم از صلب من، همه امامان محدثند.(18) 3. «قال رسول الله صلى الله عليه وآله لأصحابه: آمنوا بليلة القدر، إنها تكون لعلي بن أبي طالب عليه السلام وولده الأحد عشر من بعدي»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحاب فرمودند: به شب قدر ایمان داشته باشید، بدرستی که آن شب برای علی بن ابیطالب و یازده فرزند او است که بعد از من می آیند.(19) 4. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها» قال: "تنزل الملائكة و روح القدس على إمام الزمان و يدفعون إليه ما قد كتبوه من هذه الأمور"؛ ملائكه و روح القدس نازل مي شوند بر امام زمان و تسليم مي نمايند به آن حضرت آن چه را كه نوشته ‏اند.(20) 5. در حديثى آمده است كه از امام باقر (علیه السلام) سؤال شد: "تعرفون ليلة القدر؟" آيا شما مى‏ دانيد شب قدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند: «و كيف لا نعرف ليلة القدر و الملائكة يطوفون بنا فيها»؛ چگونه نمى‏ دانيم، در حالى فرشتگان در آن شب در گرد ما دور مى‏ زنند.(21)

_________

(1) بقره/ 253.

(2) مجادله/ 22.

(3) شعراء/ 193.

(4) قدر/ 4.

(5) شورى/ 52.

(6) سجده/ 9.

(7) تفسير نمونه، ج ‏12، ص 251.

(8) نورالثقلين، جلد 3، ص 216.

(9) همان، ص 216.

(10) همان، ص 215.

(11) تفسير نمونه، ج‏ 12، ص 253.

(12) شوری/ 51.

(13) کافی، کلینی، ج 2، ص 74، ح 2؛ و نیز ج 5، ص 80، ح 1.

(14) "دحية بن خليفة الكلبى" برادر رضاعى پيامبر (ص) بود، و از زيباترين مردم آن زمان محسوب مى‏ شد، و هنگامى كه جبرئيل به سراغ پيامبر (ص) مى‏ آمد در آن چهره نمايان مى‏ گشت (مجمع البحرين ماده دحى). او از مشاهير صحابه پيامبر و به حسن صورت معروف بود، پيغمبر اكرم او را به رسالت نزد قيصر روم "هرقل" فرستاد، در سال 6 يا 7 هجرى، و تا زمان خلافت معاويه زنده بود (لغتنامه دهخدا)

(15) ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏20، ص 487.

(16) کافی، کلینی، ج 1، ص 241، حدیث 5.

(17) همان، ص 252، ضمن حدیث 8.

(18) خصال، صدوق، ج 2، ص 480، حدیث 47؛ كافی، کلینی، ج 1، ص 248، حدیث 2؛ همان ص 533، حدیث 11.

(19) خصال، صدوق، ج 2، ص 480، حدیث 48؛ كافی، کلینی، ج 1، ص 533، حدیث 12.

(20) تفسير القمي، ج‏ 2، ص 431.

(21) همان، ص 432.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید