برگشتن بر پاشنه پا؟
با توجه به آیه 144 سوره آل عمران «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ»، منظور از تشبیه برگشتن بر پاشنه های پای خود چیست؟
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ»؛ محمد (ص) فقط فرستاده خداست و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب بر مى گرديد؟ (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليّت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى زند و خداوند بزودى شاكران (و استقامت كنندگان) را پاداش خواهد داد.(1) «عَقِب» در لغت به معنای پاشنه است. البته به طور استعاره به فرزند و نسل نیز گفته می شود. مراد از آن، رجوع و بازگشت به حالت اوليه یعنی همان حالت کفر و بی ایمانی است.(2) در آيه براى بيان سير قهقرايى و عقب گرد کردن، جمله "انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ" به كار رفته است، و آن تصوير روشنى از سير قهقرايى و ارتجاع به معنى واقعى است، منتها از كلمه ارتجاع صريحتر و روشنتر است.(3) نکته: در آيه مورد بحث "انقلاب بر اعقاب" را جزاى شرطى قرار داده كه عبارت است از مرگ و يا كشته شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله). لذا اين معنا را مى فهماند كه منظور از برگشت، برگشتن از دين است، نه برگشتن از كار جنگ، چون هيچ ارتباطى ميان فرار از جنگ با مرگ و يا قتل رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نيست، و تنها رابطه و نسبتى كه تصور دارد، بين مرگ آن جناب و برگشتن از ايمان به كفر است.(4) ـ مبارزه با فرد پرستی مسئله فرد پرستى يكى از بزرگترين خطراتى است كه مبارزات هدفى را تهديد مى كند، وابستگى به شخص معين اگر چه پيامبر خاتم باشد مفهومش پايان يافتن كوشش و تلاش براى پيشرفت، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و اين وابستگى يكى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است. مبارزه پيامبر (صلی الله علیه و آله) با فرد پرستى، يكى ديگر از نشانه هاى حقانيت و عظمت او است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به شدت با فرد پرستی مبارزه مى كنند، و مى گويند هدف ما، از خود ما بالاتر است و هرگز با نابودى ما نابود نخواهد شد. درسى را كه اين آيه در باره مبارزه با فرد پرستى مى دهد درسى است براى همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آن ها بايد از قرآن بياموزند كه مسائل هدفى هرگز نبايد قائم به شخص يا اشخاص باشد بلكه بايد بر محور يک سلسله اصول و تشكيلات ابدى دور بزند كه با تغيير افراد يا فوت آنان حتى اگر پيامبر بزرگ خدا باشد آن كار تعطيل نگردد، اصولا رمز بقاى يك مذهب و يا يک تشكيلات همين است.(5) حاصل معناى آيه با در نظر گرفتن سياق عتاب و توبيخش اين مى شود: محمد (صلی الله علیه و آله) سمتى جز رسالت از ناحيه خدا ندارد (مانند ساير رسولان كه وظيفه شان تنها رساندن رسالت پروردگارشان است) نه مالک امر خودش است، و نه امور عالم، امر عالم تنها و تنها به دست خدا است، دين هم دين خدا است و با بقاى خدا باقى است، پس اين چه معنا دارد كه شما مسلمانان ايمان خود را وابسته به زنده بودن آن جناب كنيد، بطورى كه اگر آن جناب به مرگ و يا به قتل از دنيا برود قيام بدين خدا را رها كنيد، و به قهقرا و عقب برگرديد، و هدايت خود را از دست داده و دچار گمراهى و غوايت شويد؟!(6)
___________
(1) آل عمران/ 144.
(2) المفردات في غريب القرآن، ص 575، واژه عقب؛ قاموس قرآن، ج 5، ص 21.
(3) تفسير نمونه، ج 3، ص 116.
(4) ترجمه الميزان، ج 4، ص 56.
(5) ر.ک: تفسير نمونه، ج 3، ص 116 و 117.
(6) ترجمه الميزان، ج 4، ص 56.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید