قرآن و محتوای احادیث

image: 
چگونه این احادیث به قرآن رجوع داده می شود در حالی که با ظاهر آیات در تنافی اند؟

جهت تشخيص حديث صحيح از غير صحيح، ملاكی که براي ما ارائه شده: «هر سخني كه از ما برای شما نقل شد، در صورتی آن را بپذيريد كه با كتاب خدا موافق باشد و اگر با كتاب خدا مخالف بود، آن را نپذيريد.»اما بعضی از احادیث با آیات قرآن در تضادند و اگر هم در تضاد نباشند در قرآن هیچ اشاره ای به آن ها نشده است. چگونه این احادیث به قرآن رجوع داده می شود در حالی که با ظاهر آیات در تنافی اند؟
ابتدا چند نکته در این زمینه عرض می شود: 1. تعارض و تخالف در جایی است که هر دو (حدیث و آیه) در یک مورد واحد، دو حکم متفاوت داشته باشند. 2. تعارض و تخالفِ از نوع تباین مراد است، یعنی به گونه ای که قابل جمع نباشند؛ لذا عام و خاص، مطلق و مقید و ... با این که در آن ها تخالف است ولی هیچ مشکلی ایجاد نمی کند و کسی نمی گوید این ها متباین هستند، مشمول این قاعده نیستند. 3. این گونه نیست که تنها معیار سنجش حدیث، قرآن باشد، بلکه یکی از معیارهای تشخیص و سنجش حدیث، قرآن کریم است. 4. احادیثی که آورده اید از جمله إخباریات است و منافاتی با آیات قرآن ندارند. 5. نیامدن در قرآن به معنای تضاد با قرآن نیست. 6. قرآن دارای تأویل است و خودش دستور داده که در این زمینه به راسخون در علم (اهلبیت علیهم السلام) مراجعه شود: «وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْم‏».(1) مطلب دیگر؛ قرآن یکی از معیارهای سنجش حدیث است و وقتی قرآن نسبت به آن قضاوتی ندارد باید به سراغ معیارهای دیگر سنجش رفت، مانند: ـ حدیث از معصوم خاصی نقل شده یا مشخص نیست از کدام معصوم است؟ ـ همه راویان در همه طبقه ها متصل هستند یا کسی فاصله شده؟ ـ همه راویان مشخص و شناخته شده هستند یا نه؟ ـ راویان از نظر ثقه بودن، عادل بودن، و ...، شرائط یک راوی معتبر و موثق را دارا هستند یا نه؟ ـ آیا این راوی روایات دیگری نیز دارد یا نه؟ ـ جایگاه این راوی در بین روات، در چه سطحی است؟ ـ راوی از نظر اعتقادی چه عقیده و مذهبی دارد؟ ـ راوی در چه دوره ای از زندگی اش، جوانی، پیری و ...، آن روایت را نقل کرده است؟ ـ خودش روایت را مستقیما شنیده یا با واسطه نقل می کند؟ آیا این روایت معارضی اعم از روایات دیگر و یا ادله عقلی و ... دارد یا نه؟ آیا قدماء (عالمان حدیث و ...) که نزدیکتر به عصر معصوم بوده اند این روایت را پذیرفته اند یا نه؟ آیا ... ؟ علم حدیث و رجال برای همین است تا روایات را از جهات مختلفی اعم از جهت صدور، جهت دلالت، جهت سندی و ... مورد بررسی و ارزیابی قرار داده و به هر حدیثی اعتماد نکند. مطلب دیگر؛ وقتی روایتی قطعی الصدور باشد یعنی با دلائل و شواهد، یقین حاصل شود که از معصوم صادر شده و معصوم چنین گفته است، پس محتوای آن هم صحیح است ـ ولو ما فهم کاملی نسبت به آن نداشته باشیم. همین که معصوم چنین مطلبی را گفته است، مسلم است که صحیح است و حقیقت دارد، لذا خود این، تاییدی بر صحت محتوا است. معصوم که نمی آید بر خلاف عدل الهی سخن بگوید و یا چیزی بگوید که مغایرت با اعتقاد صحیح و ارزش های اسلامی داشته باشد. به همین جهت وقتی معصوم چنین می گوید پس راست است و ما باید برای فهم صحیح آن حدیث، آن را به وجوه صحیح حمل نماییم. لذا اگر ما از آن حدیث، چیزی خلاف عدل و ... می فهمیم بایستی برای فهم صحیح آن حدیث، تلاش بیشتری نموده و آن را بر وجه صحیح آن حمل نماییم ـ که البته وجه صحیح هم دارد ـ و اگر این را هم پیدا نکردیم باید در مقابل آن ساکت باشیم زیرا قطعا معصوم چیزی غیر از تعالیم قرآن و ارزشهای الهی، نفرموده است و این عیب از فهم قاصر ما است که نمی دانیم مراد از آن چیست. بنا بر این، یکسری معیارها را علم حدیث به ما می دهد و یکسری از معیارها نیز بر اساس اعتقادات ثابت شده، به ما داده شده است. مطلب دیگر؛ در این که قرآن معیار حق و باطل است، شکی نیست. ولی معنای این حرف این نیست که قرآن همه چیز را در همه موضوعات، آن هم به گونه ای که همه آن را بفهمند بیان کرده است. بسیاری از احکام و تکالیف و ... در قرآن نیامده و یا ما نمی توانیم آن ها را بفهمیم، لذا نباید منکر همه آن ها شد. حتی کیفیت نماز خواندن و تعداد رکعات آن. لذا روشن و واضح است که صرف نیامدن در قرآن، دلیل بر نفی و ابطال آن نیست. بله، مخالف با قرآن بودن (آن هم مخالف از نوع تباین)، مردود و باطل است. نکته: این که می گویند معیار سنجش حدیث، قرآن است، یعنی اگر حدیثی مخالف قرآن بود، ارزش و اعتباری ندارد، نه این که هر حدیثی اگر در قرآن نیامده بود هم اعتبار ندارد. به بیان دیگر، خیلی از احکام ریشه در قرآن دارد ولی این دلیل نیست که آن چه در قرآن نیامده، پس باطل است. این معیار سنجش قرآن برای حدیث، منظورش مخالف نبودن با قرآن است، نه این که هر حدیثی باید ریشه قرآنی داشته و در قرآن اشاره ای به محتوای آن شده باشد. البته چه بسا همه چیز در قرآن هست و می توان برای آن ریشه قرآنی پیدا کرد ولی این همه چیز را فقط انسان کامل می فهمد. در روایات نیز مطلب بیان شده ولی چون کسی نپرسیده، امام هم ریشه قرآنی آن را نفرموده است. لذا معیار و ملاک بودن قرآن برای حدیث، به این معنا است که حدیث نباید مخالف (از نوع تباین) قرآن باشد و اگر مخالف بود اعتبار ندارد، نه این که باید مضمون و محتوای آن هم در قرآن باشد. این مراد، از ظاهر خود روایاتی که قرآن را معیار قرار داده، کاملا روشن و واضح است.

_______

(1) آل عمران/ 7.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید