سابقون در قرآن

image: 
«سابقون» که درآیه 10سوره واقعه آمده چه کسانی هستند؟

«سابقون» که درآیه 10سوره واقعه آمده چه کسانی هستند؟
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون‏»؛ و پيشگامان پيشگامند، آن ها مقرّبانند.(1) "سابقون" كسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند، كه در اعمال خير و صفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند، آن ها "اسوه" و "قدوه" مردمند، و امام و پيشواى خلقند، و به همين دليل مقربان درگاه خداوند بزرگند. تفسیر به سبقت در طاعة اللَّه (اطاعت خدا)، نمازهاى پنجگانه، جهاد، هجرت، یا توبه و امثال آن اشاره به گوشه ‏اى از اين مفهوم وسيع است. و نيز اشاره روایات به هابيل، مؤمن آل فرعون، حبيب نجار و هم چنين اميرمؤمنان على بن ابى طالب (علیه السلام)، در حقيقت بيان مصداق هاى روشن آن است، و به معنى محدود ساختن مفهوم آيه‏ نیست.(2) علامه طباطبایی (ره) می آورد: به استناد آیات «وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ»(3)، و آیه «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»(4)، و نیز آیه «وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ»(5)، به دست مى‏ آيد مراد از سابقون اول، كسانى هستند كه در خيرات سبقت مى ‏گيرند. و قهرا وقتى به اعمال خير سبقت مى ‏گيرند، به مغفرت و رحمتى هم كه در ازاى آن اعمال هست سبقت گرفته ‏اند. و لذا در آيه «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ»(6) به جاى امر به سبقت در اعمال خير، دستور فرموده: به مغفرت و جنت سبقت گيرند. پس سابقون به خيرات، سابقون به رحمت و مغفرتند. بنابر این؛ در «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»، مراد از سابقون اول، سابقين به خيرات، و مراد از سابقون دوم سابقين به اثر خيرات يعنى مغفرت و رحمت است. اما اشاره به افرادی مانند انبیاء، مؤمن آل فرعون، علی بن ابی طالب (علیه السلام) و ...، از باب تمثیل است.(7) بیانی دیگر؛ سبقت گیرندگان به طاعت خداوند، سبقت گیرنده به رحمت و مغفرت او هستند. سابقین، دو گروهند، یکی رهبر و پیشرو، و دیگری تابع و پیرو. گروه اول، افضل و بالاترند، لذا سابقون دوم بهتر از سابقون اول است. با این تفسیر، سابقون دوم، خبر از سابقون اول است. و ممکن است سابقون دوم، تاکید سابقون اول باشد که خبر آن «أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون‏» می شود.(8) ممکن است پرسیده شود چرا قرآن كريم می فرمايد كه تنها عده كمی از آيندگان جزء سابقون هستند؟ در جواب این سؤال، چند نکته قابل توجه است: 1. در امت اسلامى پيشگامان در پذيرش اسلام در صدر اول گروه اندكى بودند كه نخستين آن ها از مردان على (علیه السلام) و از زنان خديجه (سلام الله علیها) بود، در حالى كه كثرت پيامبران پيشين و تعداد امت هاى آن ها و وجود پيشگامان در هر امت، سبب مى ‏شود كه آن ها از نظر تعداد فزونى يابند. 2. كثرت عددى دليل بر كثرت كيفى نيست، و به تعبير ديگر ممكن است تعداد سابقون اين امت كمتر باشند ولى از نظر مقام بسيار برتر، همان گونه كه در ميان خود پيامبران نيز تفاوت است: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ» ما بعضى از رسولان را بر بعض ديگرى برترى داديم.(9) 3. ممكن است بعضى از مؤمنان در زمره پيشگامان در ايمان نباشند، اما داراى صفات و ويژگی هاى ديگرى باشند كه آن ها را همرديف سابقون قرار مى‏ دهد و از نظر پاداش و اجر همرديف آن ها هستند. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده: «نحن السابقون السابقون و نحن الآخرون»؛ ما پيشگامان پيشگام، و ما آخرون هستيم.(10) و در روايتى امام صادق (علیه السلام) در خطاب به جمعى از پيروان خود چنین می فرمایند: «انتم السابقون الأولون، و السابقون الآخرون، و السابقون فى الدنيا الى ولايتنا، و فى الآخرة الى الجنة»؛ شما سابقون نخستين و سابقون آخرين هستيد، در دنيا پيشگام در ولايت ما بوديد و در آخرت پيشگام در بهشتيد.(11) 5. بعضى تعبير به اولين و آخرين را به اولين امت اسلام، و آخرين امت اسلام، تفسير كرده ‏اند، طبق اين تفسير همه مقربان از امت اسلامند.(12) ممکن است گفته شود پس "قلیل من الاخرین" فقط امت شیعه است که در بهشت است. در جواب باید گفت درست است که شیعه حق است و بقیه باطل؛ ولی این گونه نیست که غیر شیعه به بهشت نمی رود. هر کس مطابق با فطرت انسانی عمل کرده باشد، اگر حجت بر او تمام نبوده است، مأجور است. حجت تمام نبودن یعنی این که اگر حقیقت اسلام و تشیع برای او بیان می شد حتما می پذیرفت. چنین شخصی اگر در این دنیا بر اساس فطرت انسانی عمل کرده باشد، پس از مرگ و وقتی حقایق بر او آشکار می شود، می پذیرد لذا شیعه می شود و با اعتقاد صحیح وارد بهشت می شود. پس کسانی که وارد بهشت می شوند با عقیده صحیح و شیعه وارد بهشت می شوند. لذا بیشتر انسان ها وارد بهشت می شوند زیرا هر کسی یا پیامبر ظاهر (رسولان الهی) دارد یا پیامبر باطن (عقل و فطرت)، لذا از این جهت، اختصاص به شیعه ندارد.

__________

(1) واقعه/ 10 و 11.

(2) ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏23، ص 204.

(3) فاطر/ 32.

(4) بقره/ 148.

(5) آل عمران/ 114.

(6) حدید/ 21.

(7) ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏19، ص 199و 200.

(8) ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏9، ص 325.

(9) بقره/ 253.

(10) تفسير الصافي، ج ‏5، ص 120.

(11) الكافي، ج ‏8، ص 213.

(12) ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏23، ص 207 و 208.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید