آیات 108 تا 115 سوره نحل

image: 
لطفا تفسیر آیات 108 الی 115 سوره نحل را بیان کنید؟

لطفا تفسیر آیات 108 الی 115 سوره نحل را بیان کنید؟
برای این که بیان تفسیر این آیات نظم و ترتیبی داشته باشد بهتر است آیات مرتبط با هم و آن هایی که به صورت یک مجموعه هستند را با هم بیاوریم. آیه 106 تا 111 سوره نحل، یک مجموعه، و آیات 112 تا 114 نیز یک مجموعه دیگر هستند. ابتدا به این دو دسته آیات و سپس به آیه 115 و 116 می پردازیم. ـ آیات دسته اول: (ارتداد، تقیه، توبه) «مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنِ‏ُّ بِالْايمَانِ وَ لَاكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»؛ كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند ـ بجز آن ها كه تحت فشار واقع شده‏ اند در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است ـ آرى، آن ها كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشوده‏ اند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظيمى در انتظارشان!(1) «ذَالِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلىَ الآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ»؛ اين به خاطر آن است كه زندگى دنيا (و پست را) بر آخرت ترجيح دادند و خداوند افراد بى ‏ايمان (لجوج) را هدايت نمى ‏كند.(2) «أُوْلَئكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلىَ‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْغَفِلُونَ»؛ آن ها كسانى هستند كه (بر اثر فزونى گناه،) خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده (به همين دليل نمى ‏فهمند،) و غافلان واقعى همان ها هستند.(3) «لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فىِ الآخِرَةِ هُمُ الْخَسِرُونَ»؛ و ناچار آن ها در آخرت زيانكارند.(4) «ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَهَدُواْ وَ صَبرُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ امّا پروردگار تو نسبت به كسانى كه بعد از فريب‏ خوردن، (به ايمان بازگشتند و) هجرت كردند سپس جهاد كردند و در راه خدا استقامت نمودند پروردگارت، بعد از انجام اين كارها، بخشنده و مهربان است (و آن ها را مشمول رحمت خود مى‏ سازد).(5) «يَوْمَ تَأْتىِ كُلُّ نَفْسٍ تُجدِلُ عَن نَّفْسِهَا وَ تُوَفىَ‏ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ»؛ (به ياد آوريد) روزى را كه هر كس (در فكر خويشتن است و تنها) به دفاع از خود بر مى‏ خيزد و نتيجه اعمال هر كسى، بى‏كم و كاست، به او داده مى ‏شود و به آن ها ظلم نخواهد شد!(6) بیان تفسیری: در این آیات، سخن در باره کسانی است که از طرف کفار تحت فشار قرار می گیرند تا کلمات کفرآمیز بگویند و از ایمانشان برگردند. لذا به كسانى كه ممكن است چنين وضعيتى پيدا كنند هشدار شديد داده مى ‏شود كه اگر كسى پس از ايمان كافر شود و سينه خود را به كفر بگشايد، مورد غضب خداوند قرار می گیرد. فرو رفتن این افراد در گناه و انحراف، باعث می شود که قوه تشخیص و درک صحیح را از دست داده و پرده های غفلت بر دل و چشم و گوش آن ها محکمتر شده و راه رسیدن به حقایق بر آن ها بسته شود. به همین خاطر، در آخرت نیز جزو زیان کاران هستند، زیرا در دنیا زاد و توشه ای فراهم نکرده اند تا در آخرت بتوانند از آن بهره ببرند. در این آیات، هفت جمله آمده كه برخى از آن ها تهديدآميز و برخى ديگر بيان انگيزه و يا عواقب شوم كار آن ها است: 1. آنان مورد خشم خداوند قرار مى‏ گيرند. 2. آنان را عذابى بزرگ است. 3. آنان اين كار را بدان جهت انجام داده ‏اند كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده ‏اند. 4. خدا آنان را هدايت نمى‏ كند. 5. خدا بر دل ها و گوش ‏ها و ديدگان آن ها مهر زده است. 6. آنان غفلت زدگانند. 7. آنان در آخرت زيانكارانند. تبصره اول: تقیه گروهى از اين مجازات استثناء مى ‏شوند و آن ها كسانى هستند كه در اثر شكنجه يا تهديد به قتل، مجبور به گفتن كلمه كفر مى ‏شوند، ولى ايمان خود را حفظ مى ‏كنند و دلشان با ايمان آرامش يافته است: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنِ‏ُّ بِالْايمَان‏» چنين كسانى مورد غضب خدا قرار نمى ‏گيرند و اظهار كفر براى آنان مجازاتى در پى ندارد. حتى پسندیده هم هست، زیرا اين همان "تقيه" است كه شيعه به آن معتقد است. تبصره دوم: توبه کسانی که فریب خورده و كلمات كفرآمیز گفتند، ولى پس از آن توبه کرده و وقتی كه فرصتى يافتند، از محیط کفر به محيط ديگرى هجرت كردند و در آن جا در راه خدا كوشيدند و صبر نمودند؛ خداوند آنان را می آمرزد و مى‏ بخشد. ـ آیات دسته دوم: (کفران نعمت و انکار پیامبران، موجب عذاب الهی) «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كلُ‏ِّ مَكاَنٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ»؛ خداوند (براى آنان كه كفران نعمت مى ‏كنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى كه امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزيش از هر جا مى‏ رسيد امّا به نعمت هاى خدا ناسپاسى كردند و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام مى‏ دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانيد!(7) «وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ»؛ پيامبرى از خودشان به سراغ آن ها آمد، او را تكذيب كردند از اين رو عذاب الهى آنها را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند!(8) «فَكلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَ اشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»؛ پس، از آن چه خدا روزيتان كرده است، حلال و پاكيزه بخوريد و شكر نعمت خدا را بجا آوريد اگر او را مى ‏پرستيد!(9) بیان تفسیری: این آیات، به سرزمین و منطقه ای مثال می زند که آبادانی و نعمت فراوان داشته ولی مردم آن سرزمین مبتلا به کفران نعمت شدند و پیامبری را هم که خداوند برای آن ها فرستاده بود تکذیب کردند. لذا نعمت ها و امنیت از آنان گرفته شد و دچار گرسنگی و ترس شده و عذاب الهی بر آنان نازل شد. اين هشدارى است به همه افراد و ملت هايى كه غرق نعمت هاى الهى هستند تا بدانند هر گونه اسراف و تبذير و تضييع نعمت ها جريمه دارد، جريمه ‏اى بسيار سنگين. نکته: يكى از آفت‏ هاى بزرگ جوامع و تمدن ‏ها، رفاه زدگى بدون ‏حد و اندازه مردم است. جوامعی كه آن چنان در نعمت و رفاه باشند كه براى تفريح و تفنّن، به فكر ايجاد نيازهاى كاذب و كامجويى بدلى بيفتند و ارزش‏ هاى الهى را زير پا بگذارند و پيامبران را تكذيب كنند. گاهى اسراف و فساد و طغيان در يك جامعه به اوج خود مى ‏رسد و تمام ارزش ‏هاى معنوى و تعاليم پيامبران به دست فراموشى سپرده مى‏ شود. چنين جامعه ‏اى نمى ‏تواند پايدار باشد و محكوم به نابودی و فنا است. بطور كلى ثروت، مال و احساس بى ‏نيازى، طغيان‏ آور است. وقتى انسان به حدّ اشباع و سيرى رسيد، تنها ايمان به خدا و ارزش‏ هاى معنوى است كه مى ‏تواند او را نجات دهد و در انسانيت خود نگه دارد.(10) ـ آیات دسته سوم: (آیات 115 و 116 سوره نحل) خوراکی های حرام «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوك و آن چه را با نام غير خدا سر بريده ‏اند، بر شما حرام كرده است امّا كسانى كه ناچار شوند، در حالى كه تجاوز و تعدّى از حدّ ننمايند، (خدا آن ها را مى ‏بخشد چرا كه) خدا بخشنده و مهربان است.(11) بیان تفسیری: این آیات نسبت به خوردنی های از حیوانات، چهار چیز را حرام اعلام می کند: مردار، خون، گوشت خوك و حيوانى كه در موقع ذبح آن نام غير خدا برده شود. نکته: اين ها مربوط به حيواناتى است كه نوع مردم گوشت آن ها را مى ‏خوردند لذا حيواناتى مانند درندگان يا حشرات مد نظر آيه نيست. تبصره: هر كس مجبور شد كه اين چيزها را بخورد، به شرط اين كه از روى ستمگرى و بى ‏اعتنايى به حكم خدا نباشد و از حد ضرورت تجاوز نكند، خدا آمرزنده و مهربان است يعنى او را مى‏ بخشد. ممنوعیت بدعت در دین «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَاذَا حَلَالٌ وَ هَاذَا حَرَامٌ لِّتَفْترُواْ عَلىَ اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْترُونَ عَلىَ اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ»؛ به خاطر دروغى كه بر زبانتان جارى مى ‏شود (و چيزى را مجاز و چيزى را ممنوع مى‏ كنيد،) نگوييد: «اين حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببنديد. به يقين كسانى كه به خدا دروغ مى ‏بندند، رستگار نخواهند شد!(12) بیان تفسیری: مشركان مكه از پيش خود و با تقليد از پدرانشان، خوردن چيزهايى را حلال و چيزهايى را حرام كرده بودند. آن ها خوردن گوشت خوک و حيواناتى را كه بدون ذكر نام خدا ذبح مى ‏شوند، حلال مى‏ دانستند، و در مقابل، برخی حيوانات که خوردن آن ها حلال بوده را حرام كرده بودند. چيزهايى كه مشركان حرام كرده بودند نه در آئين يهود بود، نه در آئين اسلام، بلکه صرفا بدعتهايى بود كه از خرافات منشأ می گرفت.‏ آن ها اين حكم را به خدا نسبت مى ‏دادند و مى ‏گفتند: خدا آن ها را حلال يا حرام كرده است. این آیه آن ها را محکوم کرده و نسبت دروغ دادن به خداوند را ممنوع می داند. نکته: حق قانون گذاری برای خداوند است. دين، آن سنتى است كه از طرف خداوند بیان شده و بايد در جامعه عملى شود لذا كسی حق ندارد چيزى بر آن اضافه كند و آن را به خدا نسبت دهد.

________

(1) نحل/ 106.

(2) نحل/ 107.

(3) نحل/ 108.

(4) نحل/ 109.

(5) نحل/ 110.

(6) نحل/ 111.

(7) نحل/ 112.

(8) نحل/ 113.

(9) نحل/ 114.

(10) ر.ک: كوثر، ج ‏6، ص 225.

(11) نحل/ 115.

(12) نحل/ 116.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید