اثبات امام زمان علیه السلام
امام زمان را برای من ثابت کنید و به شبهاتی که در این زمینه مطرح است پاسخ دهید
در مورد اثبات امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) و این که منجی آخرالزمان و قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله)، ایشان هستند؛ آن قدر ادله روایی موجود است که در حد تواتر بوده و جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی گذارد؛ از جمله: 1. ابن عباس در حدیثى از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «وَ جَعَلَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَینِ أَئِمَّةً یقُومُونَ بِأَمْرِی وَ یحْفَظُونَ وَصِیتِی التَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أَهْلِ بَیتِی وَ مَهْدِی أُمَّتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی فِی شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِهِ یظْهَرُ بَعْدَ غَیبَةٍ طَوِیلَةٍ وَ حَیرَةٍ مُضِلَّةٍ فَیعْلِنُ أَمْرَ اللَّهِ وَ یظْهِرُ دِینَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ»؛ و از صلب حسین امامانى قرار داد كه به امر من قیام كرده و وصیت مرا حفظ خواهند نمود، نهمین از آن ها قائم اهل بیت من و مهدى امت من است. او شبیهترین مردم به من در شمایل و اقوال و افعال است. بعد از غیبتى طولانى و حیرتى گمراه كننده ظهور خواهد كرد، آن گاه امر خدا را اعلان كرده و دین او را ظاهر خواهد نمود.(1) 2. صدوق در حدیثى به سند خود از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: «لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیبَةٌ أَمَدُهَا طَوِیلٌ كَأَنِّی بِالشِّیعَةِ یجُولُونَ جَوَلَانَ النَّعَمِ فِی غَیبَتِهِ یطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا یجِدُونَهُ أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَى دِینِهِ وَ لَمْ یقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَیبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِی فِی دَرَجَتِی یوْمَ الْقِیامَةِ»؛ براى قائم از ما غیبتى است كه زمان و مدّت آن طولانى خواهد بود. گویا شیعه را مى بینم كه به مانند گوسفندان متحیّر و سرگردان به دنبال چراگاه مى گردد ولى آن را نمى یابد. آگاه باشید! هر كس كه در آن زمان بر دین خود ثابت قدم باشد و قلبش به جهت طولانى شدن مدت غیبت سخت نشود، او با من و در مرتبه من در روز قیامت خواهد بود.(2) 3. صدوق به سند خود از امام حسین (علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: «فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِی سُنَّةٌ مِنْ یوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (ع) وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیتِ یصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیلَةٍ وَاحِدَة»؛ در نهمین از فرزندانم سنتى از یوسف و سنتى از موسى بن عمران است. و او قائم ما اهل بیت مى باشد كه خداوند تبارك و تعالى امر او را در یك شب اصلاح خواهد نمود.(3) 4. و نیز از امام حسین (علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: «قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَیبَةِ»؛ قائم این امت همان نهمین از اولاد من است، و او صاحب غیبت مى باشد.(4) 5. شیخ صدوق؛ به سندش از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: «تَمْتَدُّ الْغَیبَةُ بِوَلِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الثَّانِی عَشَرَ مِنْ أَوْصِیاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَه»؛ آن گاه غیبت به ولى خداى عزّوجلّ دوازدهمین از اوصیاى رسول خدا و امامان بعد از او امتداد مى یابد.(5) بنا بر این؛ در روایات متعدد و بسیاری از تعبیر قائم، مهدی، دوازدهمین امام، و ... استفاده شده و آن منجی از خاندان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و از نسل امام حسین (علیه السلام) و فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) معرفی شده است. لذا در این موضوع که منجی و امام زمان، از خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام است، هیچ شکی نیست. از نظر تاریخی نیز علاوه بر روایاتی که تصریح بر ولادت امام زمان، و فرزند امام حسن عسکری بودن ایشان است؛ شهادت تاریخ نگاران و نیز شهادت افرادی بر تولد و رؤیت آن امام، موجود است که همگی دلیل بر اثبات این مطلب است. هم چنین با توجه به آیات قرآن، و تفسیر روایی آن آیات توسط اهلبیت (علیهم السلام) و بیان تاویل آیات، موارد متعددی بیان شده که در این زمینه قابل استناد و استشهاد است. ممکن است کسی خواهان اثبات امام زمان، از راهی غیر از روایات، مانند اثبات از راه عقل باشد؛ در این زمینه شهید صدر استدلال زیبایی دارد: "قضیه مهدی (علیه السلام) حقیقتی است كه امت اسلامی در طول قرن ها با آن زندگی نموده است، و خصوصاً در طول هفتاد سال سُفرا و نوّاب خاص حضرت (علیه السلام) در خلال معاشرتشان با مردم به آن تذكّر داده اند، در حالی كه هیچ كس در این مدت حرف خلافی از آن ها نشنیده است. آیا انسان می تواند باور كند كه دروغی بتواند نه تنها در مدت هفتاد سال بلكه قرن ها دوام آورد، و یا چهار نفر به عنوان نایب آن حضرت (علیه السلام) بر او اتفاق داشته باشند بدون آن كه هیچ گونه شكّ و تردیدی برای كسی پدید آید، و بدون آن كه بین آن چهار نایب كمتر علاقه خاصی وجود داشته باشد تا مجوّز توافق بر كذب شود. از قدیم الایام گفته شده كه ریسمان دروغ كوتاه است. و نیز منطق حیات و زندگانی ثابت میكند كه از جهت علمی و به حساب احتمالات محال است كه دروغی به این شكل بتواند دوام آورده و اطمینان تمام امت را جلب نماید".(6) یک نکته دیگر؛ ادلّه عقلی، تنها دلالت بر ضرورت و لزوم وجود امام كامل وقطب عالم امكان دارد، و بر امام زمان شخصی كه همان مهدی موعود (علیه السلام) است دلالتی ندارد، ولی این ادله نظریه شیعه امامیه را در اعتقاد به وجود امام كامل و معصوم، مورد تأیید قرار می دهد، و لذا این ادله تنها بر نظر شیعه انطباق دارد. استاد حسنزاده آملی می فرماید: "در این مقام دو نوع بحث لازم است: یكی كلّی و دیگری شخصی. مقصود از كلّی این كه براهین قطعی عقلی، بر وجوب وجود حجّتی قائم به طور دائم قائمند، و به امتناع خلوّ عالم امكان از لزوم چنین واسطه فیض الهی حاكمند كه "الامام اصله قائم ونسله دائم". و مراد از بحث شخصی این كه برهان معرّف فرد نیست كه جزئی نه كاسب است و نه مكتسب. لذا باید آن را از طریق دیگر شناخت، چنان كه احادیث متظافر بلكه متواتر اهل عصمت و وحی، معرف شخص آن حضرتند".(7) ممکن است گفته شود مردم خودشان باید خود را اصلاح کنند، و خداوند کسی را نمی فرستد تا مردم را به زور شمشیر به اسلام داخل کند، در جواب باید گفت مسأله مهدویت و ظهور و قیام امام مهدی (علیه السلام) ادامه قیام ها و جهادهای انبیاء و اولیای الهی، در مسیر عدالت گستری و برچیدن نظام ستم، و برداشتن اوهام و قیود از پیش روی انسان است؛ با این تفاوت که قیام آن حضرت، جهان شمول و فراگیر است، لذا همان گونه که قیام ها و جهادهای پیامبران و اولیای الهی هیچ منافاتی با آزادی و اختیار بشر نداشته، همین گونه هم قیام عدالت گستر آن حضرت، هیچ گونه منافاتی با آزادی و اختیار بشر ندارد، و ادامه همان قیام های آزادی بخش است، اما در سطحی وسیعتر و گسترده تر. ممکن است گفته شود امامت را جزو اصول دین قرار دادن، معنایش ناقص بودن دین است، و اگر دین اسلام کامل است پس احتیاجی به مهدی نباید داشته باشد؛ که در جواب می توان گفت مهدی موعود (علیه السلام) مجری احکام اسلام است نه مکمل آن. دین کامل همان بود که خداوند بوسیله پیامبر اکرم برای این امت فرستاده و در آیه 3 سوره مائده به آن اشاره نموده و امام مهدی هم برای اجرای همین احکام کامل، قیام می کنند، نه این که مطلب جدیدی برای تکمیل دین بیاورند. از طرفی در باره جایگاه امامت باید گفت چگونه می توان دینی را که قرار است تا قیامت ادامه داشته و در عین حال تازه و پویا باشد را در 23 سال ارائه نمود؟! براستی چگونه ممکن است پیامبری که برای مسافرت های کوتاه مدت نیز برای خود جانشینی تعیین می فرمود و اداره امور را به او محول می کرد، برای سفر آخرت و پس از خود، برای امت اسلامی هیچ فکری نکرده و امت را به حال خود رها کرده و جانشینی را معرفی نکرده باشند؟! آیا خدا و پیامبرش نباید برای آینده دین خاتم و جلوگیری از انحراف آن کاری می کردند. باید همانطور او را رها می کردند؟! امامت در ادامه رسالت و برای ترویج و تبلیغ دین و نیز برای حفظ دین از انحراف، لازمه دین است. نیاز به مبلغ و مروج دین الهی، پس از فوت پیامبران الهی، در ادیان سابق هم بوده و چیز عجیبی نیست. این همه مراجعه به اهلبیت علیهم السلام و یا علمای دینی و نیز سؤال از صحابه و ... همگی حاکی از این است که مجهولات زیاد است. بنابر این باید کسانی باشند که به این نیازها پاسخ داده و حافظ آن دین و شریعتی که پیامبر الهی آورده باشند و آن را از تحریفات و ... حفظ نمایند. لذا این که گفته شود پس از آمدن رسول، دیگر نیازی به حجت دیگری نیست، صحیح نیست. ممکن است گفته شود قرآن می گوید طائفه نصارى بعنوان پیروان یك مذهب (و یا یهود و نصارى هر دو) تا پایان جهان در دنیا وجود خواهند داشت، از طرفی از روایات استفاده می شود كه پس از ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) در سرتاسر جهان یك آئین بیشتر نخواهد بود و آن اسلام است؛ این دو را چگونه می توان با هم جمع كرد؟ در جواب باید گفت ممكن است مسیحیت (و یا مسیحیت و آئین یهود) به صورت یك اقلیت بسیار ضعیف در جهان حتى در عصر مهدى باقى بماند، زیرا می دانیم در آن عصر نیز آزادى اراده انسان ها از بین نمى رود و دین جنبه اجبارى پیدا نمىكند، اگر چه اكثریت قاطع مردم جهان راه حق را میابند و به آن مى گروند؛ و مهم تر از همه این كه حكومت روى زمین یك حكومت اسلامى خواهد بود.(8) به بیان دیگر؛ از آیات قرآن(9) استفاده مى شود كه یهود و نصارا تا روز قیامت باقى خواهند ماند، هر چند ممكن است در اقلیت باشند و بدون آن كه صاحب اختیار و اقتدار گردند، در پناه دولت اسلامى جان و مال و آبرو و ناموس آن ها محفوظ باشد. ابوبصیر مى گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم كه صاحبالامر با اهل ذمه، یهود و نصارا چه خواهد كرد؟ فرمودند: "... یسالمهم كما سالمهم رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله)، و یؤدّون الجزیة عن ید و هم صاغرون..."؛ یعنی مانند پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) با آنان مصالحه مى كند، آن ها هم با كمال تواضع و خوارى جزیه مى دهند(10). در روایت دیگری در همین زمینه امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: "صاحب امر، مهدى نامیده شده به جهت آن كه تورات و سایر كتابهاى آسمانى را از غارى كه در انطاكیه واقع شده خارج مى كند و بین اهل تورات به تورات، و اهل انجیل به انجیل، و اهل زبور به زبور، و اهل قرآن به قرآن حكم خواهد كرد".(11) ممکن است گفته شود امام مهدی که قابل دیده شدن نیست، از طرفی ایشان چطور راهنما و امامی هستند که غایبند؟ در جواب باید گفت ندیدن دلیل نبودن نیست. ما خدا را نمی بینیم ولی وجود دارد و یا عقل خود را نمی بینیم ولی همه عقل داریم. ما در قرآن کریم داریم که حضرت عیسی زنده هستند ولی دیده نمی شوند و به آسمان عروج کرده اند(12). خداوند به مسأله عروج عیسی در سوره های آل عمران و نساء اشاره نموده و در سوره نساء می فرماید: «بلکه خدا او را به سوى خود بالا برد، که خداوند توانا و حکیم است».(13) مطلب دیگر این که درباره کیفیت خفای حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر غیبت کبرا دو نظریه است: یکی این که شخص حضرت مخفی است (خفای شخص)، به این معنا که حضرت مهدی (علیه السلام) از ما دور بوده و در مکانی زندگی میکنند که هیچ کس به آن دسترسی ندارد. دیگر این که شخص حضرت از ما مخفی نیست، بلکه او در میان ما به سر می برد ولی عنوان او برای ما مخفی است (خفای عنوان)، به این معنا که او را می بینیم ولی به جا نمی آوریم و نمی توانیم تطبیق کنیم که این شخصی که ما تاکنون او را دیده ایم همان امام زمان است. بنا بر نظر "خفای عنوان" ممکن است که انسان اوصاف کسی را شنیده باشد و او را مکرّر مشاهده کرده باشد، ولی به جا نیاورده و تطبیق نکرده باشد. موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) نیز از همین قبیل است. غیبت ایشان با امام بودن ایشان هیچ منافاتی ندارد. بله اصل غیبت امام معصوم، یك فقدان و كمبود برای انسان ها است كه از این جهت به خداوند شِكْوه می كنیم: "اللّهم انا نشكو الیك فقد نبینا و غیبة ولینا"؛ عامل اساسی آن به خود ما انسان ها بر می گردد، اما با صرف از مسئله غیبت، اصل وجود او فواید و بركات بسیار دارد. در مورد فوائد وجود امام زمان در حال غیبت، روایات زیادی از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است كه به یک مورد آن اشاره می شود: از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: مردم از امام غائب چگونه بهره می برند؟ حضرت فرمود: "همان طور كه مردم از خورشید پشت ابر بهره می برند" (14). علامه مجلسی(ره) چندین وجه در مورد تشبیه به "خورشید پشت ابر" ذكر فرموده كه به دو مورد آن ها اشاره می كنیم: الف) منكر وجود حضرت ولی عصر (علیه السلام) با وجود این همه علائم و آثار وجود حضرت، مانند منكر وجود خورشید پشت ابر است (و همان گونه كه نمی توان خورشید پشت ابر را به خاطر شدّت ظهورش منكر شد، همین طور نمی توان در مورد حضرت حجت راه انكار را پیش گرفت). ب) همان طوری كه گرما و نور به وسیله خورشید بر جهانیان می تابد، انوار وجودی حق تعالی و نور علم و هدایت الهی به واسطه این بزرگواران به خلق می رسد، چرا كه در روایات وارد گردیده است كه ائمه (علیهم السلام) علت نهایی ایجاد خلق می باشند. اگر آنها نبودند، خلقی به وجود نمی آمد، و بلاها به سبب آنها دفع می شود (15). اگر این بزرگواران نبودند، خلائق به سبب ارتكاب اعمال قبیح، مستحق انواع عذاب بودند، چنان كه خدا می فرماید: "ولی (ای پیامبر!) تا تو میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد"(16). در توقیعی، امام زمان همین فائده را برای غیبت ذكر فرموده اند.(17) در مورد منافات نداشتن ظهور قبل از قیامت، با ناگهانی بودن قیامت، باید گفت معتقدین به ظهور منجی قائلند که قبل از قیامت چنین واقعه ای اتفاق می افتد، بدون این که زمانی برای قیامت و پایان یافتن دنیا مشخص کنند، چنان که خود زمان ظهور نیز معین و مشخص نیست. اگر هم روایاتی اشاره به مدت حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) دارند، هیچگاه مشخص کننده و ناظر به قیامت نیست. لذا اعتقاد به ظهور منجی، اصلا منافاتی با نامعلوم بودن برپایی قیامت ندارد. ناگهانی بودن زمان قیامت بدین معناست كه زمان آن بر همگان پوشیده و مخفی است، و هر گاه روی دهد ناگهانی است. البته برای وقوع قیامت نشانه هایی وجود دارد، و این به معنای ایمن بودن انسان از ترس و هراس این حادثه بزرگ نیست، زیرا آن چه را نشانه و علاماتی دارد و در قرآن به بزرگی و روز جدایی و خبر عظیم از آن یاد شده است قیامت كبری است، اما قیامت صغری ـ یعنی مرگ ـ هر لحظه و آنی ممكن است روی دهد، كه با وجود آن دیگر هر انسانی در آرامش نخواهد بود. در پاسخ به پرسشی که می گوید چگونه ممکن است کسی هزران سال عمر کند باید گفت در علم كلام به اثبات رسیده كه خداوند قادر بر هر امرى است، همان گونه كه عالم به هر چیزى است. هر امرى كه قابلیّت تعلق قدرت الهى را داشته باشد و محال ذاتى و وقوعى نباشد، گرچه بر خلاف عادت عمومى است. لذا محال نیست كه خداوند به جهت مصالحى عمر شخصى را طولانى كرده و از آفات مرگ او را نگه دارد. طبیعت آتش، سوزاندن است ولى خداوند براى حضرت ابراهیم (علیه السلام) سرد و سلامت گردانید. و این همان اعجازى است كه در علم كلام به آن اشاره شده است. لذا اگر طولانی بودن عمر هزار ساله را از نظر عادی و طبیعی، محال بدانیم، معجزه دانستن آن که اشکالی ندارد. خداوند متعال درباره حضرت یونس (ذوالنون) مى فرماید: «َلَوْلا أَنَّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»؛ اگر او از تسبیحگویان نبود به طور حتم در شكم ماهى تا روز قیامت باقى مىماند(18). پس ممكن است كسى عمرى طولانى تا روز قیامت به طریق اعجاز داشته باشد.(19) در پاسخ کسانی که می گویند اخبار مهدی موجب فتنه و فساد است، باید گفت اثر تخدیرى انتظار تنها در صورتى است كه مفهوم آن مسخ و تحریف شود ـ همان گونه كه جمعى از مخالفان، تحریفش كرده اند و جمعى از موافقان مسخش ـ اما اگر به مفهوم واقعى در جامعه و فرد پیاده شود، یك عامل مهم تربیت و خودسازى و تحرك و امید خواهد بود. از جمله مدارك روشنى كه این موضوع را تأیید مى كند، این است كه در ذیل آیه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ»؛ خداوند به آنها كه ایمان دارند و عمل صالح انجام مى دهند، وعده داده است حكومت روى زمین را در اختیارشان بگذارد(20)، از پیشوایان بزرگ اسلام نقل شده است كه منظور از این آیه «هو القائم و اصحابه» مهدى و یاران او هستند(21). و در حدیث دیگرى مى خوانیم "نزلت فى المهدى؛ این آیه درباره مهدى (علیه السلام) نازل شده است"؛ در حالى كه در این آیه مهدى و یارانش به عنوان «الَّذینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ؛ آنها كه ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند»، معرفى شده اند. بنا بر این تحقق این انقلاب جهانى بدون یك ایمان مستحكم، كه هرگونه ضعف و زبونى و ناتوانى را دور سازد و بدون اعمال صالحى كه راه را براى اصلاح جهان بگشاید، امكان پذیر نیست و آن ها كه در انتظار چنین برنامه اى هستند، هم باید سطح آگاهى و ایمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح خویش و اعمال خود بكوشند. تنها چنین كسانى هستند كه مى توانند نوید زندگى در حكومت او را به خود دهند، نه آن ها كه با ظلم و ستمگرى همكارى دارند و از ایمان و عمل صالح بیگانه اند، و بر اثر ضعف ایمان از همه چیز مى ترسند و دست روى دست گذارده و در برابر مفاسد محیط زندگى و جامعه شان سكوت اختیار كرده و كمترین تلاش و كوششى در راه مبارزه با فساد ندارند. مطلب دیگر؛ انتظار برای فرج و ظهور، انتظاری سازنده است. از آیات قرآن استفاده می شود كه ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقه های مبارزه اهل حق با اهل باطل، كه به پیروزی اهل حق منجر می شود. سهیم بودن یك فرد در این سعادت، موقوف به این است كه آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد. این آیات نشان دهنده این است كه ظهور مهدی موعود مظهر نویدی است كه به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است.(22) در سوره قصص، ظهور مهدی موعود، منّتی بر مستضعفان و خوارشمرده شدگان، و وسیله ای برای پیشوا و مقتدا شدن آنان، و وراثت خلافت الهی در روی زمین شمرده شده،(23). درسوره انبیاء(24) و سوره اعراف(25) ظهور مهدی موعود تحقق بخش وعده ای است كه خداوند متعال از قدیم ترین زمانه در كتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است كه زمین برای آنان است و پایان به متقیان تعلق دارد. قیام مهدی موعود آخرین حلقه از مجموع حلقه های مبارزات حق و باطل است كه از آغاز جهان برپا بوده است. مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیاء و اولیاء و مردان مبارز راه حق است. در باره نحوه پیروزی و غلبه حضرت مهدی هم باید گفت: غلبه حضرت و تسلط ایشان بر جهان و اجرای دستورات الهی ممکن است از طریق اعجاز باشد، زیرا خداوند متعال ضمانت کرده تا گروه اندک را در صورت استقامت بر گروه زیاد پیروز گرداند.(26) از طرفی حضرت در موقعی ظهور خواهند کرد که اوضاع و احوال اجتماعی، اخلاقی و سیاسی کاملاً مساعد باشد. در آن موقع همه ملل به جهت سرخوردگی از نظام های مختلف و قتل و غارت ها به تنگ آمده اند، و لذا در انتظار چنین حکومتی به سر می برند، و مردم به مجرد شنیدن خبر ظهور به آن حضرت و حکومتش روی خوش نشان می دهند. هنگامى كه رابطه پیوسته و تنگاتنگ انسان را با عالم غیب در نظر بگیریم، این رابطه عمیق مى تواند جهت دهنده انسان به سوى آینده اى جدید باشد. امام منتظران، تجربه اى همسان با تجربه گرانقدر پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله خواهد داشت، و یك فتح بزرگ جهانى و تمدنى جدید را آغاز خواهد كرد، و نقش عظیم یك شخصیت الهى در تغییر مسیر تاریخ آشكار خواهد شد.
_______________
كمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 257. همان، ج 1، ص 303. همان، ج 1، ص 317. همان. كمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 320. بحث حول المهدی (ع)، ص 109. نهج الولایه، ص 7و8. تفسیر نمونه، ج 4، ص 319. مائده، 4؛ آل عمران، 55؛ و ... . بحارالأنوار، ج 52، ص 381-376. الغیبة، نعمانى، ص 125. آل عمران، 48. نساء، 87. منتخب الاثر، ص 337. این مضامین در ادعیه وارد شده است، از جمله در زیارت جامعه كبیره. انفال، 33؛ آیت اللَّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، الفصل 2، باب 29، ص 336. منتخب الاثر، ص 338. سوره صافات، ص 144و143. ر.ک: "موعود شناسی و پاسخ به شبهات"، علی اصغر رضوانی، ص 508. نور، 55. بحارالانوار، ج 13، چاپ قدیم، ص 14. نور، 55. قصص، 5. انبیاء، 105. اعراف، 128. بقره، 249.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید