حلقه مفقوده کعبه و حضرت ابراهیم(ع)
با توجه به قدمت کعبه و مقام حضرت ابراهيم و حجر اسماعيل و وقايع اطراف آنها چرا در منابع يهود و نصارا از اين سه موضع صحبتي نيست؟ اتفاقاً یکی از دلایل اصلی شعار «نیل تا فرات» اسرائیلی ها، وجود کعبه است که به دست ابراهیم ساخته شده.یهودیان همیشه افتخار می کردند که نیای بزرگ شان ابراهیم، کعبه را ساخته است. 2- یهودیان برای کعبه احترام قائل بودند و در آن حاضر شده و به نام دین ابراهیم خدا را عبادت می کردند.[1] 3- دو تمثال از ابراهیم و اسماعیل در درون کعبه و در کنار بت های عرب وجود داشت.[2] تصویری از حضرت مریم و عیسی(ع) در داخل کعبه در کنار بت های عرب قرار داشت. اگر مسیحیان به کعبه اعتقاد نداشتند، هرگز قریش اجازۀ چنین کاری را نمی داد. زیرا قریش هیچ اعتقادی به مسیحیت نداشت. یعنی حضور آن دو تمثال نه به خاطر علاقه قریش به مسیحیت، بل به خاطر علاقۀ مسیحیان به کعبه بود. در روایات سخن از حج حضرت موسی (ع) آمده است. چنان چه میفرماید: «حضرت موسى عليه السّلام حجى بجا آورد در حالى كه سوار بر شتر سرخى بود و لبيك مى گفت»[3] اما در رابطه با عدم ذکر این نامها در منابع یهودی و مسیحی به دو نكته باید توجه کرد: 1-در روايتي آمده است : «أن الله تعالى أمر آدم أن يصلي إلى المغرب و نوحا يصلي إلى المشرق و إبراهيم أن يجمعهما و هي الكعبة فلما بعث موسى أمره أن يحيي دين آدم و لما بعث عيسى أمره بأن يحيي دين نوح و لما بعث محمدا أمره أن يحيي دين إبراهيم»؛ خداي متعال امر كرد به آدم كه به سمت مغرب نماز بگذارد و به نوح امر كرد كه به سمت مشرق نماز بگذارد و به ابراهيم امر كرد كه بين اين دو جمع كند كه همان نماز گذاردن به سمت كعبه است، سپس وقتي موسي عليه السلام را براي نبوت مبعوث كرد امر كرد كه روش آدم را احيا كند و زماني كه عيسي را مبعوث فرمود امر كرد كه روش نوح را احيا كند و وقتي محمد صلي الله عليه و آله و سلم را مبعوث فرمود امر كرد كه روش ابراهيم را احيا كند.[4] در شريعت هاي مختلفي كه براي انبياء نازل شده است لزومي بر ذكر و اشاره به همه مواردي كه در شريعت هاي ديگر مورد توجه و اهميت است، وجود ندارد. به اين معنا كه از آن جهت كه قبله در شريعت حضرت موسي و عيسي عليهما السلام مكاني بوده است غير از كعبه، و در انجام فرائض ديني خود به سمتي غير از سمت كعبه مي ايستادند و قبله چند سال بعد از بعثت پيامبر خاتم و در مدينه به سمت كعبه تغيير مسير يافت، لزوم چنداني وجود نداشته است كه در باره آن توضيحي هم در اين شريعتها و كتاب هاي آسماني آنها آورده شود. هر كدام از انبياء عظام ماموريتي در زمان نبوت خود داشته اند و قوم آن ها نيازهائي داشته اند كه براساس آن ماموريت و نيازها، مساله اي را پررنگ تر از مسائل ديگر و مساله اي ديگر را كم رنگتر بيان مي كردند و اين به معني كم رنگ بودن و بي اهميت بودن آن مساله در ديگر شريعت ها نمي باشد. 2- همانگونه كه گفتيم لزومي بر ذكر كعبه در دو شريعت حضرت موسي و عيسي عليهما السلام وجود ندارد، دليلي هم بر عدم ذكر آن از طرف اين دو پیامبر الهی در دست نيست بلكه احتمال ذكر با توجه به اهميت كعبه ،مي رود. حال به بررسي اين احتمال و دليل عدم ذكر آن از طرف ايشان، مي پردازيم. نخست: پس از مطالعه داستان ابراهيم در قرآن و مراجعه به تورات و انجيل پيرامون داستان حضرت و مقايسه قرآن کريم و عهدين روشن ميشود که برخي از قسمتهاي اصلي و مهم داستان در تورات و انجيل ذکر نشده یا ناقص است، در حالي که قرآن کريم به عنوان بخشهاي مهم زندگي خليل خدا از آن ياد ميکند؛ از جمله: مناظره با قوم بت پرست و «لااحبّ الافلين»[5] گفتنِ ابراهيم، به آتش افکندن او، بناي کعبه : «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» [6]نيز چگونگي زنده شدن مردگان. در قسمتهايي که در قرآن کريم و عهد قديم بازتاب يافته است، گاه تفاوتهاي چشمگيري در نوع روايت و جزئيات داستان به چشم ميخورد. در روايت تورات، ابراهيم تنها منزلت يک شخصيت تاريخي را دارد که گاه متوسل به دروغ ميشود (در ماجراي ساره و حاکم حرّان)، گاه در رفتارش نسبت به همسر و فرزندش نوعي ظلم و بي عدالتي روا ميدارد (در ماجراي هجرت هاجر که پس از خواسته ساره مبني بر اخراج هاجر و پسرش از خانه. خداوند ابراهيم را تنها به دليل اين که «نسل تو به اسحاق خوانده خواهد شد»[7] به شنيدن سخن ساره فرا ميخواند. از سوي ديگر، در تورات از بناي کعبه هيچ ذکري به ميان نيامده است .هجرت هاجر بدون در نظر گرفتنِ بناي کعبه کاري بيهوده است، در صورتي که خداوند هرگز بندهاش را به کار عبث فرمان نميدهد. اما شخصيت ابراهيم در قرآن کريم از هر گونه عيب و نقصي مبرّاست. در همه بخشهاي داستان حکمت الهي به چشم ميخورد. نگاه قرآن بسيار لطيفتر و دقيقتر از عهدين است. در هيچ کجاي داستان خليل الله متهم به هيچ گناهي نيست؛ بلکه سراسر زندگي او پوشيده از آزمايشهاي الهي است که اين پيامبر از همه آن ها سربلند بيرون آمده و هر بار خود را به پروردگارش نزديک تر يافته است. دوم: کعبه که مسجدي براي عبادت همه انسانها بود، وقتي قبله شد که دين اسلام محمدي (ص) که آخرين دين و براي جهانيان است، ظهور يافت. دليلي نداشت که کعبه براي حضرات موسي و عيسي (ع) که هر دو فقط براي قوم «بنياسرائيل» و گستره آن ارسال شده بودند ، قبله باشد و حج آن واجب شده باشد. هر چند که «حج» در اديان گذشته نيز بوده است، اما مكان حج ممكن است متفاوت باشد. پس مي توان گفت شايد ضرورتي بر ذكر داستان آن نبوده است. سوم: با وجود لجاجت و بغض و تحريفات صورت گرفته در اديان يهودي و مسيحي، که حتي کتاب آسماني را تغيير دادند، اسناد تاريخي صحيح و بسياري از آنان به جا نمانده است. يهوديها و نصراني چنان تعصب و رقابتي در دين خود داشتند که حتي يهودي ها ميگفتند: ابراهيم يهودي بود و مسيحيها ميگفتند، نصراني بود! هيچ توجه نداشتند که حضرت ابراهيم (ع) قبل از اين دو بوده است. با چنين وضعيتي، نيز عناد و دشمني با اسلام و مسلمانان، چگونه بايد انتظار داشت، در صورت نقل عهدين از ماجراي ساخت كعبه- كه قبله مسلمانان است- توسط ابراهيم، از تحريف بماند؟ به هر روي با نظري به آيات و روايات اين باب در مي يابيم كه نه تنها ابراهيم كه بازسازنده كعبه است و بر گرد آن طواف نموده، انبياي ديگري مانند حضرت موسى، حضرت نوح و حضرت سليمان عليهم السلام طواف كعبه نموده اند.[8] جهت آگاهي بيش تر به منابع زير مراجعه فرماييد: - عباس اشرافي عبادات در اديان ابراهيمي (يهوديت، مسيحيت، اسلام). - محمد تقي رهبر، حج در رهگذر تمدن ها. - مجله ميقات حج، سال شانزدهم، شماره شصت و يکم، پاييز 1386. - حج در تمدن ها و اديان ديگر،ماهنامه زائر ،شماره 98 .
پی نوشتها:
[1] دائره المعارف فرید وجدی ذیل واژه کعبه.
[2] همان.
[3]. بحار الانوار، ج 99، ص 64، روايت 41، كه دقيقا بيانگر حج حضرت موسى، حضرت نوح و حضرت سليمان عليهم السلام مى باشد، و نيز در رابطه با حج حضرت موسى عليه السّلام ر. ك: بحار الانوار، ج 13، ص 11، روايت 16، و ص 359، روايت 69.
[4]. سيد بن طاوس، فلاح السائل و نجاح المسائل، قم، بوستان كتاب، بيتا، صص 128-129.
[5]. انعام(6)آيه 76 .
[6]. بقره(2)آيه127 .
[7].سفر پيدايش،21:12و13.
[8]. بحار الأنوار، علامة المجلسي، 1403 - 1983 م، دار إحياء التراث العربي - بيروت ج 99، ص 64، روايت ،41؛ ج 13، ص 11، روايت 16، و ص 359، روايت 69.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید