ارتباط آيه 109 سوره توبه و برج هاي دو قلو
در جايي خواندم واژه جرف هار در آیه 109 سوره توبه با برجهای دوقولوی که در خیابان جرف هار نیویورک قرار داشت ارتباط دارد واشاره به متلاشی شدن آن برجها در یازده سپتامبر2001 دارد؛ نظر شما در اين خصوص چيست ؟
در ايات 109 و 110 سوره توبه آمده است : أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْاْ رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ يا كسى كه بنياد [كار] خود را بر پايه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى مشرف به سقوط پى ريزى كرده و با آن در آتش دوزخ فرو مى افتد و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمى كند همواره آن ساختمانى كه بنا كرده اند در دلها يشان مايه شك [و نفاق] است تا آنكه دلهايشان پاره پاره شود و خدا داناى سنجيده كار است «جرف» در زبان عربى به معناى «حاشيه» نهر و يا چاه است كه آب زير آن را خالى كرده باشد و «هار» به معناى شخص يا ساختمان سستى است كه در حال سقوط است.(1) بنابراين مراد از اين دو كلمه به همراه «شفا»، لب پرتگاهى است كه مشرف به سقوط باشد. آيه 109 و 110 سوره توبه تمثيلى از اساس زندگى مؤمن و منافق است كه اولى مبتنى بر تقوى و رضوان الهى و بناى دومى بر تزلزل و ترديد است. نتيجه چنين نگرشى در مؤمن رسيدن قلب او به مرحله يقين و چنان نگرشى از منافق متلاشى شدن دل در اثر قرار گرفتن در آماج شك و ترديد است.(2) با توجه به آيات قبل از دو آيه فوق، آيات مورد بحث به مسجد ضرار اشاره دارند. مسجد ضرار، پايگاه مذهبى منافقين در مبارزه عليه مذهب بود. مبناى چنين حركتى استفاده از گرايش هاى مردم به منظور اغفال آن ها است. مسلمان راستين هم كسى است كه سطحى نگر نبوده فريب اين گونه ظواهر را نخورد بلكه با دقت نظر چهره باطنى افراد را در پشت چهره ظاهرى آن ببيند. چرا كه اسم و عنوان ظاهرى و ماسك ها، واقعيت چيزى را دگرگون نمى كند.(3) واژهايى كه در آيه شريفه فوق آمده اند، گوياى نكات قابل تأمّلى هستند: «بنيان» يعنى بنا و ساختمان، «شفا» به معنى لبه چيزى است. «جُرُف» يعنى حاشيه نهر و يا چاه كه زير آن را آب خالى كرده باشد و «هار» به معنى شخص يا ساختمان سستى است كه در حال سقوط مى باشد. تشبيه فوق با روشنى تمام، بى ثباتى و سستى كار منافقان و استحكام و بقاى كار اهل ايمان و برنامه هاى آن ها را نمايان مى سازد. برخلاف مؤمنى كه كار او بسان بناى يك ساختمان بر زمين بسيار محكم و استفاده از مصالحى پردوام و مطمئن است; منافق به كسى مى ماند كه ساختمان خود را بر لبه رودخانه اى كه سيلاب، زير آن را به كُلّى خالى كرده و هر آن آماده سقوط است.(4) در مورد آيه 109 سوره توبه گفتنى است پس از حادثه 11 سپتامبر در آمريكا برخى با استفاده از فرصت به دست آمده اين آيه را بر اين حادثه تطبيق دادند در اين باره شايان ذكر است: تطبيق حوادث يازده سپتامبر آمريكا، با آيات 109 و 110 توبه درست نيست; زيرا، اين گونه توجيهات ،مطابق با اصول و قواعد تفسير قرآن نيست، و جنبه ذوقى دارد. در تاريخ، هر روز شاهد حوادث گوناگون تلخ و شيرين هستيم اگر هر واقعه اى را با ذوقيات خود، با آيات قرآن تطبيق دهيم، علاوه بر اين كه خلاف قواعد و اصول تفسير است، سبب سستى و سبكى درباره اعتقاد به اين كتاب آسمانى خواهد شد. قرآن كريم، به كليات، معيارها، افكار، اعمال، نتايج اعمال، دشمنى دشمنان و... اشاره كرده است، و كمتر به جزئيات و وقايع پرداخته است. بنابراين، تطبيق وقايع و حوادث بر آيات قرآن صحيح نيست. با توجه به اين كه واقعه يازده سپتامبر كار خود آمريكايى ها و صهيونيست ها بوده، شايعه تطبيق وقوع آن با آيات قرآن نيز بعيد نيست كه از جانب خود آن ها باشد، تا به اهداف خود برسند. برخى از اهدافى كه در اين باره دنبال مى كنند به شرح زير است: 1. ايجاد بى اعتمادى ميان مسلمانان و غيرمسلمانان درباره قرآن: اگر بپذيريم كه وقايع را مى توان بر قرآن تطبيق كرد، چنان چه يك حادثه برخلاف آن چه انتظار است مشاهده شود، كافى است كه افراد نسبت به قرآن بى اعتماد شوند. 2. آمريكائى ها و صهيونيست ها، در اهداف بلند مدت خود نقشه تضعيف و از بين بردن مسلمانان و يا حداقل جلوگيرى از گسترش اسلام را در سر دارند. اگر اين شايعه تثبيت شود كه حادثه يازده سپتامبر مطابق با آيات قرآن است، آن گاه مى گويند: اين كار، كار مسلمانان و مطابق با اعتقاد و كتاب آسمانى آنان است; تا بدين وسيله افكار عمومى را بر ضد قرآن و معتقدات مسلمانان بسيج كرده، به اهداف شوم خود برسند، و بهانه اى براى مبارزه با مسلمانان داشته باشند; چنان چه ديديم بعد از آن واقعه، تمام امكانات خود را در اين راه به كار گرفتند. از اين رو، به نظر مى رسد، هدف از طرح چنين مسائلى تضعيف قرآن كريم باشد.(5)
(1)- ر.ك: قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، واژه «جرف و هار».
(2)- الميزان، علامه طباطبايى، ج 9، ص 413، دارالكتب الاسلامية.
(3)- تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازى و ديگران، ج 8، ص 143.
(4)- تفسير نمونه ، ج 8، ص 141
(5)- برگرفته از سايت شهر مجازي قرآن
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید