اسماء الهی
پرسش من در مورد آيات 30 تا 32 سوره بقره مي باشد در اين آيات پرسش فرشتگان از خداوند در مورد خلقت انسان مطرح شده و خداوند متعال در پاسخ اسما خويش را به حضرت آدم تعليم نمودند. حال پرسش من در مورد اين اسما مي باشد اسما چه بودند و چه اتفاقي افتاد كه فرشتگان در مقابل پرسش خود كه مي گفتند انسان فساد مي كند اين گونه سكوت كردند؟
مفسران در مورد معنای اسماء در آیهی شریفه (وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسماءَ كلهَا)، نظرات متفاوتی مطرح كرده اند كه به شرح زیر می باشد: 1. منظور از نامها نام تمام نعمتها و اصول و رموز كشاورزی ، درخت كاری و تمام كارهای مربوط به امور دین و دنیا را خدا به آدم آموخت.(1) 2.برخی گفته اند: منظور تمام لغات و زبانها می باشد.(2) 3. بعضی هم معتقدند: مقصود نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است.(3) 4. عده ای از مفسران هم بر این باورند كه منظور فوائد ، امتیازات ، و نامهای حیوانات را خدا به آدم یاد داد و اینكه هر حیوانی به چه كاری میآید.(4) 5. " قد روي عن الصادق (ع) أنه سئل عن هذه الآية فقال الأرضين و الجبال و الشعاب و الأودية ثم نظر إلى بساط تحته فقال و هذا البساط مما علمه". از امام صادق(ع) روایتی نقل شده كه حضرت منظور از اسماء را نام كوهها، درهها، بیابانها، و حتی نام فرش زیر پای خود، میدانند.(5) 6. خداوند به آدم علم اسرار آفرینش را آموخت تا از اسرار معنوی و مادی آنها آگاه شود، تمام موجودات را بشناسد، و نام همه را بداند و حتی از خواص آن مطلع باشد. استعداد نام گذاری اشیاء را به او ارزانی داشت تا بتواند اشیاء را نام گذاری كند.(6) 7. عدهای از مفسرین با تاكید بر روایاتی كه نقل میكنند معتقدند: اسمائی كه خداوند به حضرت آدم نشان داده است همان انوار طیبهی حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم الصلاة والسلام ـ بوده است.(7) بنابر این: اكثر نظرات مفسران قابل جمع میباشد و میتوان گفت: وقتی حضرت آدم به اسمائی كه خزائن آنچه در آسمان و زمین است، و غیب آسمانها و زمین میباشند آگاه می شود، پس در واقع به همهی اسرار آفرینش و لغات و اسماء كوهها و درهها و همهی مخلوقات و.... آگاه میشود. مراد از اسماء مراد از اسماء همان حقايق غيبي عالم است كه به لحاظ سِمه و نشانهٴ خدا بودن، به «اسم» موسوم شده است؛ حقايقي كه باشعور و عاقل و مستور به حجاب غيب و مخزون عندالله، و در عين حال خزاين اشياي عالمند. موجودات عاليهاي كه همهٴ حقايق عالم شهود، تنزّل يافته و رقيقهاي از آنان است و همهٴ آن چه در آسمان و زمين مشاهده ميشود ازنور و بهاي آنان مشتقّ شده و به خير و بركت آنها نزول يافته. و مقصود از تعليم آنها به آدم، تعليم به علم حصولي و از طريق الفاظ و مفاهيم نيست، بلكه مراد «اِشهاد حضوري» است. به اين نحو كه آن وجودهاي ملكوتي، مشهود آدم قرار گرفتند. آنچه به آدم تعليم شد و به او ارائه گرديد همان حقايق عاليهٴ موسوم به "اسماء الله" است و احتمالا ً عبارت از همان "مفاتح الغيب" در آيهٴ «وعنده مفاتح الغيب... »(انعام، 59)، و "خزائن"در آيه ٴ«وإن من شيءٍ إلاّ عندنا خزائنه» (8) است. مفاتح و خزايني كه بر اثر "عنداللهي بودن" فنا نميپذيرد: «ما عندكم ينفد وما عند الله باق»(9). (10) نكته: از اين جهت كه اسماء، خزاين و غيب و باطن آسمانها و زمين و ساير حقايق نشئه ٴمادّي و ملكي است، و حقايق طبيعي چيزي جز تنزّل يافتهٴ آنها نيست ميتوان گفت: اسماء در آيه، همهٴ حقايق عالم اعم از غيب و شهود را در بر دارد و گويا با نشان دادن آن خزاين به آدم، همهٴ اشياي عالم اعم از غيب و شهود، به آدم نشان داده شد و مشهود او قرار گرفت. و مذكّر و ذويالعقول بودن ضماير و اسم اشاره از اين جهت باشد كه بر اساس آيهٴ «وإن من شيءٍ إلاّ يسبّح بحمده» (11) همهٴ موجودها، داراي شعور و حامد و مسبّح حق هستند و اگر در بعضي روايات به اسماي اهلبيت (عليهمالسلام) تفسير شده، از باب تطبيق بر مصداق اكمل است، نه از سنخ تفسير مفهومي. (12) وقتی اسماء بر ملائکه عرضه شده، نکته فضیلت آدم چیست؟ آن چه آدم از خدا گرفت، و آن علمى كه خدا به وى آموخت، غير آن علمى بود كه ملائكه از آدم آموختند، علمى كه براى آدم دست داد، حقيقت علم باسماء بود، كه فرا گرفتن آن براى آدم ممكن بود، و براى ملائكه ممكن نبود؛ و آدم اگر مستحق و لايق خلافت خدايى شد، به خاطر همين علم باسماء بوده، نه بخاطر خبر دادن از آن؛ و گر نه بعد از خبر دادنش، ملائكه هم مانند او با خبر شدند، ديگر جا نداشت كه باز هم بگويند: ما علمى نداريم، «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا، إِلَّا ما عَلَّمْتَنا».(13) به بیان دیگر: بايد توجه داشت كه ملائكه آفرينش خاصى داشتند كه استعداد فراگيرى اين همه علوم در آنها نبود، آنها براى هدف ديگرى آفريده شده بودند، نه براى اين هدف، و به همين دليل فرشتگان بعد از اين آزمايش واقعيت را دريافتند و پذيرفتند، ولى شايد خودشان در آغاز فكر مىكردند براى اين هدف نيز آمادگى دارند، اما خداوند با آزمايش علم اسماء تفاوت استعداد آنها را با آدم روشن ساخت. (14) مطلب آخر:اگر منظور از علم اسماء علم اسرار آفرينش و فهم خواص همه موجودات است پس چرا ضمير "هم" در جمله "ثم عرضهم" و "اسمائهم" و كلمه "هؤلاء" كه معمولا همه اينها در افراد عاقل استعمال مىشود در اين مورد به كار رفته است؟ در پاسخ مىگوئيم: چنين نيست كه ضمير "هم" و كلمه "هؤلاء" منحصرا در افراد عاقل به كار برده شود بلكه گاهى در مجموعهاى از افراد عاقل و غير عاقل و يا حتى در مجموعهاى از افراد غير عاقل نيز استعمال مىشود، چنان كه يوسف(ع) در باره ستارگان و خورشيد و ماه گفت "رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ": من در خواب ديدم همه آنها براى من سجده مىكنند. (15). (16)
_________
(1) ابن عباس و سعید بن جبیر و بیشتر مفسران، بنقل از مجمع البیان، ج 1، ص 180.
(2) مجمع البیان، ج 1، ص 181؛ التبیان، ج 1، ص 138.
(3) به نقل ازمجمع البیان، ج 1، ص 181.
(4) به نقل از مجمع البیان، ج 1، ص 181؛ تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 37.
(5) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج1، ص 180؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 46؛ نورالثقلین، ج 1، ص 55.
(6) تفسیر نمونه، ج 1، ص 178.
(7) تفسیر فرات كوفی، ج 1، ص 57؛ تفسیر البرهان، ج 1، ص 164؛ نورالثقلین، ج 1، ص 54.
(8) حجر، 21.
(9) نحل، 96.
(10) تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج 3، ص 169.
(11) اسراء، 44.
(12) تسنیم، ج 3، ص170.
(13) ترجمه الميزان، ج1، ص 181.
(14) تفسير نمونه، ج1، ص 179.
(15) سوره يوسف آيه 4.
(16) تفسير نمونه، ج1، ص 179.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید