چرا اعراب به ایران حمله کردند؟
آیا امام علی(ع) در فتوحات خلفا بر علیه ایران نقش داشتند؟ آنچه از مراجعه به منابع تاریخی بدست می آید این است که آن حضرت هیچ نقشی در این فتوحات نداشته اند،و تنها در یک مورد به خلیفه دوم عمربن خطاب مشاوره می دهند و آن هم مربوط به تصمیم خلیفه جهت فراخوان تمامی نیروهای اسلامی ا ز تمامی سرزمین های اسلامی جهت جنگ با ایرانیان و حضور شخص خلیفه در جنگ می باشد که امام علی(ع) در پاسخ مشورت خواهی خلیفه فرمودند:«اگر اهل شام را از شام حركت بدهي روميان بر سر كودكان و زنان آنان مي ريزند و بر آنان مي تازند. اگر اهل يمن را از يمن حركت بدهي مردم حبشه به كودكان و زنان آنان هجوم مي آورند و اگر مردم مكه و مدينه را كوچ بدهي و به جبهه برويد، اعراب از هر سو به اين دو شهر هجوم مي آورند و تو بايد اندوه كودكان و زنان آنان را به دل بگيري و در مورد كثرت نيروهاي دشمن بايد به اين نكته توجه شود كه ما در زمان پيامبر اسلام با تكيه بر ايمان و ياري خدا مي جنگيديم نه با تكيه بر فزوني عدد و در مورد همپيماني همه ايرانيان در جنگ با مسلمانان بايد بگويم كه ما بايد كار را به خدا بسپاريم و خداوند خودش اين مشكل را حل مي كند و اگر تو خودت به جبهه بروي و ايرانيان تو را ببينند بر شدت حمله خود مي افزايند تا تو را از پاي درآورند. بهتر است كه مردم شام در شام بمانند و مردم يمن، مكه و مدينه در شهرهاي خود بمانند و به مردم بصره بنويس كه سه گروه شوند، يك گروه از زنان و كودكان مراقبت كنند و گروهي مواظب كفار و اهل ذمه باشند و گروهي هم به نيروهاي مسلمانان بپيوندند». عمر بن خطاب گفت: رأي درست همين است و من از اين رأي پيروي مي كنم. (الارشاد، ج 1، ص 207، تحقيق موسسه آل البيت، چاپ اول، 1413؛ بحارالانوار، ج 40، ص 253، ح 28 به نقل از ارشاد؛ زندگاني اميرالمؤمنين، سيد هاشم رسولي محلاتي، ص 266 به نقل از ارشاد) بنابراين علي(ع) در جنگ با ايران نقشي نداشت و فقط در اين مورد نظر مشورتي داده است. آیا ائمه- امام حسن وامام حسین(ع)- در فتوحات حضور داشته اند؟ درباره حضور حسنین«ع» در جنگهای عصر خلفا هیچ یك از مآخذ شیعیسخنی نگفتهاند. اما برخی از مآخذ تاریخی اهل سنت از حضور امام حسن مجتبی«ع» وبرادرش امام حسین«ع» در بعضی از فتوحات این دوران خبر داده اند،برخی ا زمنابعی که به این مطلب اشاره کرده اند عبارتند از: 1. بلاذری، فتوح البلدان، ص330؛ یاقوت حموی نیز با همین تعبیر از حضور حسنین«ع» در فتوحات یادكرده است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج4، ص17). 2. طبری، همان، ج3، ص323. 3. ابن اثیر جزری، الكامل فی التاریخ، تحقیق ابوالفداء عبداللّه القاضی، ج3، ص6. 4. ابوالفداء اسماعیل بن كثیر دمشقی، البدایة النهایة، تحقیق و تعلیق مكتب تحقیق التراث، ج7، ص174. 5. عبدالرحمن بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج1، ص153. 6. احمد زینی دحلان، الفتوحات الاسلامیة، ج1، ص153 7- ابوالقاسم حمزة بن یوسف بن ابراهیم سهمی، تاریخ جرجان، ص7. بهرغم شهرت چنین گزارشهایی و راه یافتن آنها در آثار مورّخان متأخّر و استناد بعضیاز فقهای شیعه به این اخبار برای اثبات مشروعیت اجمالی فتوحات؛ این اخبار دارایضعفها و نارساییهایی است.بعنوان مثال گزارش بلاذری گذشته از آنكه سلسله سند آن ذكر نشده است، از شركتحسنین«ع» در فتوحات با تعبیر «فیما یقال» خبر داده كه ضعف و عدم اعتماد به چنینروایتی روشن است. ویا گزارش «سهمی» گذشته از از آنكه مسند نیست، معلوم نیست كه اولاً، حسنین«ع»در زمان كدام خلیفه به گرگان رفتهاند؛ خلفای سه گانه یا علی«ع»؟ ثانیاً آیا آنان برایشركت در فتوحات به این شهر رفته اند یا برایامر دیگری؟ مؤید چنین تردیدی، گفته خود سهمی در جای دیگر است. وی بعداز نقل روایتی ازعباس بن عبدالرحمن مروزی مبنی بر آنكه «حسن بن علی و عبداللّه بن زبیر وارد اصفهانشدند و از آنجا به گرگان رفتند»؛ مینویسد:«اگر این گفته درست باشد، معلوم میشود كه اینحادثه در زمان خلافت امیرالمؤمنان علی بن ابی طالب (رضی اللّه عنه) بوده است«. بنابراین، با توجّه به وجود چنین اشكالهای سندی و محتوایی و نیز استبعادهایی كهبیان شد، حضور حسنین«ع» در فتوحات عصر خلفا نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد.پذیرش برخی از فقهای شیعه، حضور دو فرزند علی (ع) را در فتوحات، گذشتهاز آنكه مستند به هیچ سند معتبری نیست و در هیچ یك از مآخذ تاریخی و حدیثی كهنشیعه، خبری كه حاكی از شركت آنان در نبردهایدوران خلفا باشد، یافت نشد. چرا اعراب مسلمان بعد از حمله به ایرن همه چیز را ویران کردند؟ و مردم را به پذیرفتن اسلام وادار کردند؟ بررسی صلح نامه های میان مسلمانان و ایرانیان اسلام نیاورده خود مشتمل بر نکات مهمی است که تسامح مسلمانان اولیه و نیز همراهی ایرانیان را نشان می دهد. مضمون بیش تر صلح نامه ها حاکی از آن است که مردم می توانند بر دین خود بمانند و معابد و املاک خود را نگاه دارند و جزیه و خراج دهند، یا از آن شهر بروند، بی آن که کسی متعرض آنان شود، اما نباید بر مسلمانان سلطه جویی کنند (بلاذری، ص 263؛ طبری،ج4 ،ص 137، 140، 141، 152، 155). صلح اولیه ی طبرستان و دماوند و خوار به ویژه جالب است. چه، اسپهبد و مصمغان برعهده گرفتند که دشمنان تازیان را به قلمرو خود راه ندهند و مسلمانان نیز وارد آن جا نشوند و مردم هرکجا خواستند بروند (طبری، همان،ج4،ص 151- 153). استقلال سیاسى ایران از اوایل قرن سوم هجرى شروع شد و تا آن وقت هنوز بسیارى از مردم ایران به کیشها و آیینهاى قدیم از قبیل زرتشتى و مسیحى و صابى و حتى بودایى باقى بودند.سفرنامههایى که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت مىکند که تا آن زمانها در ایران آتشکدهها و کلیساهاى فراوان وجود داشته است،بعدها کمکم از عدد آنها کاسته شده و جاى آنها را مساجد گرفته است. از جمله مسائلي كه لازم است در روابط اسلام و ايران مطرح شود این مطلب است که آیا اعراب مسلمان همه چیز را ویران کرده اند،مهمترین موضوعی که در این رابطه مطرح می شود مسئله كتابسوزي در ايران بوسيله مسلمين فاتح ايران است.اين موضوع از جمله مسائلي است که عده اي با طرح آن در پي بد نام کردن مسلمانان و مخالف علم ودانش نشان دادن اسلام ومسلمانان هستند، در اطراف اين مسئله كه واقعا در ايران كتابخانهها بوده و تاسيسات علمي از قبيل دبستان و دبيرستان و دانشگاه وجود داشته و همه بدست مسلمانان فاتح به باد رفته است ، آن اندازه گفته و نوشتهاند كه براي برخي از افراد ايراني كه خود اجتهادي در اين باب ندارند كم كم به صورت يك اصل مسلم در آمده است . اما واقعیت این است که در مورد كتابسوزي ايران برخي قرائن خارجي در كار است که نادرست بودن این موضوع را تأیید می کند: يكي اينكه اساساً تاريخ وجود كتابخانهاي را در ايران ضبط نكرده است، بر خلاف كتابخانه اسكندريه كه وجود چنين كتابخانهاي در سالهاي ميان سه قرن قبل از ميلاد تا حدود چهار قرن بعد از ميلاد قطعي تاريخ است. اگر در ايران كتابخانه هائي وجود ميداشت، صرفا سوختن آنها ضبط نشده بود؛ بلكه اصل وجود كتابخانه هم ضبط ميشد، خصوصاً با توجه به اينكه مي دانيم اخبار ايران وتاريخ ايران بيش از هر جاي ديگر در تواريخ اسلامي بوسيلۀ خود ايرانيان يا اعراب ضبط شده است. نکته مهم وقابل توجّه این است که تا قرن هفتم هجري يعني حدود ششصد سال بعد از فتح ايران ومصر ، در هيچ مدركي ( چه اسلامي وچه غير اسلامي) سخن از كتابسوزي مسلمين نيست. براي اولين بار درقرن هفتم اين مساله طرح ميشود. كساني كه طرح كردهاند اولاً هيچ مدرك و مأخذي نشان ندادهاند وطبعا از اين جهت نقلشان اعتبار تاريخي ندارد، و اگر هيچ ضعفي جز اين يك ضعف نبود، براي بي اعتباري نقل آنها كافي بود.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید