کوه طور در داستان موسی(ع)
در آیات قرآن بیان شده که کوه طور با تجلی خدا بر آن، با خاک یکسان می شود؛ اما به نظر می آید این کوه هنوز هم وجود دارد. این تناقض ظاهری چطور توجیه می شود؟ آیا واقعا کوه طور متلاشی می شود؟
«وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنين»؛ و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد!» اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض كرد: «خداوندا! منزهى تو (از اينكه با چشم تو را ببينم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستين مؤمنانم!»(1) _ بیان تفسیری: کوهی که حضرت موسی (علیه السلام) برای عبادت می رفته است کوه طور بوده ولی آیا این کوهی که خداوند بر آن تجلّی فرموده، همان بوده یا نه، اختلاف است و این گونه نیست که همه مفسران، آن را کوه طور بدانند، بلکه برخی آن را کوه دیگری می دانند که در مقابل موسی بوده و از عظمت و بزرگی، مانندی نداشته است. علامه طباطبایی(ره) بدون مشخص کردن و نام بردن از کوه می گویند از آیه «وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ» معلوم مى شود كوهى در مقابل موسى (علیه السلام) مشهود بوده كه خداى تعالى با لام عهد (الجبل) اشاره به آن نموده است.(2) در ادامه و با بیان برخی نکات و مطالب، موضوع روشن تر می شود: معنای «دک»، «دک» به معناى كوبيده و دكاءِ، تپه اى است كه فروتر از كوه و برتر از زمين باشد.(3) «دک» در اصل به معنى زمين صاف و مستوى است، بنا بر اين منظور از جمله «جَعَلَهُ دَكًّا» اين است كه كوه را آن چنان متلاشى و نرم كرد، كه همانند زمين صاف و مستوى شد.(4) _ کدام کوه: بنابر نظر برخی از مفسران، آن کوه، کوه طور نبوده، بلکه در مدیَن کوه بزرگی بوده به نام «زبیر» که در مقابل موسی(علیه السلام) بوده و خدا بر آن تجلی کرده است.(5) _ سرانجام کوه: کوه با زمين يكسان و مبدل به خاک شد؛ به زمين فرو رفت؛ كوه به چهار قسمت شد، قسمتى به سوى مشرق، قسمتى به سوى مغرب، قسمتى به دريا رفت و چهارمين قسمت به صورت شن در آمد.(6) اكثر مفسران بر آنند كه آن را ريگ روان گردانيد و در زمين فرو می رود تا روز قيامت و هرگز قرار نگيرد.(7) در این زمینه از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت داریم.(8) در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده: «صَارَ الْجَبَلُ سِتَّةَ...»؛ اين كوه، شش قسمت شد؛ سه قسمت به مدينه و سه قسمت به مکه رفت. آن سه قسمت که به مدینه رفتند «اُحُد» و «وَرقان» و «رَضوى» شدند و آن سه قسمت که به مكه رفتند «ثَور» و «ثَبير» و «حِرا» شدند.(9) نظر علامه طباطبایی(ره): «در احادیث اهل بیت(علیهم السلام) چنین آمده که کوه در اثر اندکاک پوسیده شد، و در بعضی دارد که به دریا فرو رفت و تا روز قیامت و در بعضی دیگر تا این ساعت، هم چنان در دریا فرو می نشیند. و ما اگر این روایات را با یکدیگر تفسیر کنیم حاصل جمع آن ها این می شود که کوه مزبور پوسیده شده و در دریا فرو ریخته و دیگر اثری از آن باقی نیست.»(10) ممکن است پرسیده شود کوه طور چه ویژگی داشته که حضرت موسی (علیه السلام) آن را انتخاب کرده و چرا کوه دیگری و یا اصلا مسجدالاقصی را انتخاب نکرده است؟ در پاسخ باید گفت انتخاب موسی(علیه السلام) نبود. کوه طور اولین جایی بود که خداوند به موسی(علیه السلام) وحی و او را به رسالت و پیامبری مبعوث فرمود: «فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ...»؛ هنگامى كه موسى مدّت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده اش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد! به خانواده اش گفت: «درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! (مىروم) شايد خبرى از آن براى شما بياورم، يا شعله اى از آتش تا با آن گرم شويد!» هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست درّه، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد كه: «اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانيان»(11) کما این که در آیه دیگری می فرماید: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا * وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»؛ و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود، و رسول و پيامبرى والا مقام؛ ما او را از طرف راست (كوه) طور فراخوانديم؛ و نجواكنان او را (به خود) نزديك ساختيم.(12) _ بنابر این: حضرت موسی(علیه السلام) برای عبادت کردن و ارتباط با خداوند، به کوه طور می رفته است؛ ولی در باره آن کوهی که خداوند بر آن تجلی می کند و با خاک یکسان می شود، بین مفسران و اندیشمندان قرآنی اختلاف است و برخی آن را کوه عظیم دیگری به نام «کوه زبیر» می دانند. در هر حال، آن کوه، طور باشد یا زبیر یا ...، بنابر نظر مفسران و استناد به روایات، با خاک یکسان شده و چیزی از آن باقی نمانده است. _ نکته: اگر امروزه کوهی با نام کوه طور، معروف است، لزوما معنا ندارد که این کوه، عینا همان کوهی باشد که مورد اشاره آیه است. ممکن است بعدا به وجود آمده و به مناسبت منطقه یا ...، چنین نامی بر او نهاده اند.
____________
(1) اعراف/ 143.
(2) ترجمه تفسير الميزان، ج 8، ص 305.
(3) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 730.
(4) تفسير نمونه، ج 6، ص 355، پاورقی.
(5) ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج 8، ص 376؛ بلاغی، حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ج 2، ص 273؛ میبدی،كشف الاسرار و عدة الابرار، ج 3، ص 725.
(6) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 732.
(7) منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج 4، ص 104.
(8) كشف الاسرار و عدة الابرار، ج 3، ص 726.
(9) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 732؛ كشف الاسرار و عدة الابرار، ج 3، ص 726.
(10) ترجمه تفسیر المیزان، ج 8، ص 334.
(11) قصص/ 29 و 30.
(12) مریم/ 51 و 52.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید