مراتب فهم قرآن

image: 
در روایت آمده که قرآن دارای عبارات، اشارات، لطائف و حقائق است. لطفا هر کدام را جداگانه توضیح دهید.

در روایت آمده که قرآن دارای عبارات، اشارات، لطائف و حقائق است. لطفا هر کدام را جداگانه توضیح دهید.

در روایتی با توجه به مراتب فهم قرآن، چنین آمده است: «كِتَابُ اللَّهِ‏ عَلَى‏ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ: عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ؛ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ» کتاب خدا چهار بخش است: عبارات، اشارات، لطائف و حقائق. عبارات برای عوام، اشارات برای خواص، لطائف برای اولیای الهی و حقایق برای انبیاء است.(1) برخی این روایت را چنین تشریح کرده اند: مقصود از «عبارت» همان حدّ «ترجمه» مى ‏باشد كه سهم توده ‏هاى مردمى است. مقصود از «اشارت قرآن» با توجّه به قيد خواصّ، حد «تفسير» را نظر دارد كه در حوزه صلاحيّت متخصصّين قرآن و مجتهدين تفسير مى ‏باشد كه به ابزار و كليدهاى مخصوص تفسير قرآن، مجهّز مى ‏باشند. مقصود از «لطائف قرآن» نكات و برداشت هايى است كه از حدّ فهم نوع علماى تفسير فراتر بوده، شرط ولايت الهى را طلب مى ‏كند. آنان كه دل به خدا سپرده ‏اند و سرپرستى فكر و دل و جوارحشان را خدا بر عهده گرفته است و از حواريّون معصومين (علیهم السلام) بشمار مى‏ روند، به حوزه لطائف قرآن راه يافته از آن بهره ‏مند مى ‏گردند. مقصود از «حقايق قرآن» ذات قدسى و مكنون ملكوتى قرآن مى ‏باشد كه اتصال و تماس با آن، معصومین (علیهم السلام) را شایسته است و دست ديگران از آن حوزه كوتاه مى ‏باشد: «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛ آن ـ حقيقت قرآن ـ را جز پاک شدگان، مسّ نمى‏ نمايند(در نمى ‏يابند).(2) تعبير «مطهّر» بجاى «متطهّر»، مقام عصمت را نظر دارد.(3) بیانی دیگر؛ ظاهر عبارات (دلالت هاى مطابقه الفاظ) براى همگان است؛ اشارات (دلالت هاى التزامى، بويژه دلالت هاى التزامى غير بيّن) براى خواصّ است كه عمق نگرند؛ لطايف (نكات ظريف و رموز دقيق) براى كسانى است كه به درگاه حق نزديک شده و به مقام ولايت نايل گرديده ‏اند؛ ولى حقايق و اسرار نهفته كه زير بناى تمامى احكام و معارف است، مخصوص كسانى است كه با وحى سروكار دارند و از اسرار غيبى باخبرند.(4) علامه طباطبايى(ره) مى ‏گويد: پيامبر و عترت(عليهم السلام) جملاتى را با اين مضمون فرموده‏ اند كه قرآن داراى بواطن است و همه قرآن داراى تأويل است و تأويل آن هم مستقيما از راه تفكر قابل درک نيست، چنان كه از راه لفظ نيز قابل بيان نمى ‏باشد و تنها پيامبران و پاكان و اولياء خدا كه از آلايش هاى بشرى منزّه ‏اند، مى ‏توانند از راه مشاهده، آن ها را بيابند.(5) روایتی مشابه: و عن امير المؤمنين عليه السّلام قال: «ما من آية إلا و لها اربعة معان: ظاهر و باطن و حدّ و مطلع؛ فالظّاهر التّلاوة، و الباطن الفهم، و الحدّ هو احكام الحلال و الحرام، و المطلع هو مراد اللّه من العبد بها» از امام علی(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: آیه ای [از قرآن] نیست مگر این که برای او چهار معناست [چهار مرتبه است]: ظاهر، باطن، حد و مطلع. پس ظاهر، تلاوت آن است؛ باطن، فهم آن است؛ حد، احکام حلال و حرام آن است؛ و مطلع، مراد الهی است از آن آیه نسبت به بنده.(6) روایتی دیگر؛ «مَا فِي‏ الْقُرْآنِ‏ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِيهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ لِكُلِّ حَدٍّ مَطْلَع‏»؛ نیست در قرآن آیه ای، الا این که ظاهر و باطنى دارد، و هر عبارت از آن، حدّى و هر حدّ، مطلعى دارد.(7) يعنى هر آيه، ظاهرى آشكار دارد كه همگان از آن بهره مى ‏برند و باطنى پنهان كه پى بردن به آن كار خواصّ است؛ و هر عبارت، حدّ و مرزى دارد كه كامل شدگان، از آن آگاهند؛ و از هر حدّى پرتوى ساطع است كه اخصّ خواصّ و فرهيختگان، آن را مشاهده مى ‏كنند و در مى ‏يابند.(8) بنابر این: قرآن کریم دارای معارف والای بسیاری است که دارای مراتب متعدد معرفتی هستند و دسترسی به برخی آسان است، برخی به دقت و تامل زیاد نیازمند است و برخی نیز بدون مراجعه به مفسران حقیقی قرآن (اهلبیت علیهم السلام) قابل فهم نیست. به بیان دیگر، معارف والای قرآن کریم، حیثیات و مراتب مختلفی دارند که هر کسی متناسب با ظرفیت وجود اش، از آن بهره مند می شود و لذا همه اش برای همه افراد، قابل دسترسی نیست و فهم آن نیازمند مراتب خاصی از کمال و معرفت است.

پی نوشت ها:

1. مجلسی، بحارالانوار (ط ـ بیروت)، ج 89، ص 103.

2. واقعه: 56/ 79.

3. ر.ک: نقى پور فر، ولى الله، پژوهشى پيرامون تدبر در قرآن‏، ناشر: اسوه‏ ـ تهران‏، 1381ش، چاپ چهارم‏، ص 106 و 107.

4. معرفت، محمد هادی، تفسير و مفسران‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى التمهيد ـ قم، 1379ش، چاپ اوّل، ج 2، ص 368.

5. طباطبایى، محمد حسین، شيعه در اسلام، مركز نشر فرهنگى رجاء ـ تهران، 1362ش، ص 51.

6. فيض كاشانى، تفسير الصافي‏، ، مقدمه و تصحيح: اعلمى، ناشر: مكتبة الصدر- تهران‏، 1415 ه. ق‏، چاپ دوم، ج ‏1، ص 31.

7. عياشى، التفسير( تفسير العياشي)، محقق: رسولى، ناشر: مكتبة العلمية الاسلامية- تهران‏، 1380 ه. ق‏، چاپ اول، ج 1، ص 11.

8. معرفت، تفسير و مفسران، ج ‏2، ص 368.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید