ماه رمضان، ماه خوش اخلاقی
پرسش:
روزه داری باعث میشود زود عصبانی شوم، چه کار کنم؟
پاسخ:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه خود در استقبال از ماه رمضان فرمودند: « وَ مَن حَسَّنَ مِنکُم فی هذا الشَّهرِ خُلُقَهُ کانَ لَهُ جَوازاً عَلی الصِّراطِ یومَ تَزِلُّ فِیه الأَقدامُ؛[۱] هر کس از شما در این ماه، اخلاق خود را نیکو گرداند، خداوند متعال برای او جواز عبور از پل صراط را - آن روز که گامها میلغزد – صادر میکند.»
اهمیت این سخن زمانی روشن میشود که دقت کنیم انسان روزهدار گاهی در اثر تشنگی و گرسنگی طاقت خود را از دست میدهد و در نتیجه توان کمتری در مقابل ناهنجاریهای روحی و اجتماعی خواهد داشت؛ به ویژه آنکه در هوای گرم روزه بگیرد و در اثر شب زندهداری و سحرخیزی در شبهای ماه رمضان بیخوابی کشیده باشد. چنین فردی اگر عنان صبر را از دست بدهد، در مقابل کوچکترین ناملایمات عصبانی میشود و با دیگران برخورد ناشایستی خواهد داشت.
پیامبر( صلی الله علیه و اله ) در ادامه سخن خود فرمودند: «وَ مَن کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللهُ عَنهُ غَضَبَهُ یومَ یلقاهُ؛[۲] و هر کس در این ماه، شر [و خشم] خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز ملاقاتش غضب خود را از وی بازخواهد داشت.»
در اینجا برای تکمیل سخن و اهمیت حسن خلق و بازداشتن خشم و غضب، داستانی را با هم میخوانیم:
شیخ عباس قمی مینویسد: روزی علاّمه بزرگوار حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء در اصفهان پیش از نماز جماعت مَبلغی را بین فقراء تقسیم کرد و پس از اتمام آن به نماز ایستاد. یکی از سادات فقیر خبردار شد و بین دو نماز به محضر شیخ رسید و گفت: سهم مرا از مال جدّم به من باز ده. کاشف الغطاء فرمود: دیر آمدی و اکنون چیزی نمانده که به تو بدهم. سید خشمگین شد و به محاسن مبارک شیخ آب دهان افکند. علاّمه کاشف الغطاء از محراب برخاست و دامن خود را مقابل نمازگزاران گرفت و در میان صفوف جماعت گردش کرد و فرمود: هر کس ریش شیخ را دوست دارد، به سید کمک کند. مردمِ حاضر با دیدن این صحنه دامن شیخ را پر از پول کردند. شیخ همۀ آنها را به سید داد و پس از آن به نماز عصر ایستاد.
محدث نوری نیز در مورد این شخصیت والا مقام نوشته است: او با خود حدیث نفس میکرد و به خود میگفت: تو جُعَیفر بودی، پس جعفر شدی، پس شیخ جعفر گشتی، آن گاه شیخ عراق شدی و در نهایت، رئیس مسلمانان گشتی؛ ابتدای خود را فراموش مکن.[۳]
پی نوشت:
[۱]. الامالی، صدوق،،(ص) ۹۳.
[۲]. الامالی، صدوق، ص۹۳.
[۳]. منازل الآخرة،(ص) ۸۸.