قرآن و داستان های حقیقی
آیا داستان هایی که در قرآن کریم مطرح شده با همه جزئیات شان مانند داستان حضرت سلیمان، حقیقی بوده یعنی عینیت داشته است یا فقط «بیان تمثیلی» برخی از وقایع تاریخی جهت هدایت بشر است؟
قصص قرآن با همه ی جزئیاتش جزء اخبار غيبى است که خداوند متعال آن را بر بندگان خود بیان فرموده است. سوره هاى قرآنى حاوى اخبار زيادى از قرون اوّليه بشر و امّت هاى پيشين و قوانين و عادات رايج ميان آن هاست؛ از شروع زندگى فطرى و ابتدائى تا هنگام بعثت پيامبر. در آن زمان كه براى هيچ كس ممكن نبود جز از طريق ساخته ها و پرداخته هاى رهبران اديان به گوشه اى از زندگانى گذشتگان آگاهى پيدا كند، قرآن كريم آن حقايق تاريخ و آن حوادث گذشته را پيش مى كشد، و جريانات را به روشنى تمام بازگو مى كند؛ به گونه شاهد دقيقى كه اوضاع را به چشم مى بيند، وقايع را جزء به جزء بررسى و شرح مى نمايد، و هر صحنه اى را كاملا مجسّم مي سازد؛ به طورى زنده كه گوئى عين جريانات را از جلو ديدگان خواننده قرآن عبور مى دهد. قرآن در باره بعض رويدادهاى مهمّ دنيا خبرهائى از غيب داد كه تماما به همان گونه كه خبر داده بود به وقوع پيوست. قرآن در عين حال تأكيد مى كند كه پيامبر قبل از آن كه به او وحى شود هيچ گونه علمى نسبت به اين امور نداشته است: 1- «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا»؛ اى رسول، اين ها اخبار و رويدادهاى مهمّى است از غيب كه به تو وحى كرديم در حالى كه پيش از اين وحى نه تو از اين اخبار علم و آگاهى داشتى و نه قوم و قبيله تو.(1) 2- «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ»؛ اى پيامبر، ما با كلامى كه به وسيله اين قرآن بر تو وحى كرديم جالب ترين شرح داستان يوسف را بر تو بازگو مى كنيم اگر چه پيش از اين وحى مانند ديگران از آن بى اطلاع بودى.(2) قرآن از وقوع حوادث مهمّى بطور قاطع و مطمئن خبر داد. و آن حوادث بدون كوچک ترين خلافى بوقوع پيوست. اين قسمت از قرآن بدون شكّ از محسوس ترين و بزرگ ترين وجوه اعجاز و عالي ترين دليل وحى بودن آن است. از آن جمله آيات شريفه ذیل:« غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ»؛ [كه غلبه ايرانيان را بر روميان (ظرف چند سال) اعلام نمود و اين حادثه وقوع يافت. و معنى (بضع سنين) همين مدت است]. ترجمه آيه: روميان به زودى مغلوب ايرانيان خواهند شد. اين شكست در نزديک ترين نقطه ميان ايران و روم و ظرف چند سال آينده بوقوع خواهد پيوست. و همين روميان [دولت روم شرقى] بعد از شكست شان، به زودى بر ايران پيروز خواهند شد.(3) ذيل آيه شريفه مى فرمايد: «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ»؛ همه كارها و دستورها از آن خداست؛ چه قبل از اين شكست و آن پيروزى و چه بعد از آن. و در آن روز كه روميان پيروز شوند مؤمنان به جهت نصرت الهى شاد و مسرور خواهند شد.(4) 3- «أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ * سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ»؛ اى رسول، آيا اين كافران مكه مى گويند ما جماعتى متّحد و نيرومند و پيروزيم؟ اين ها بدانند كه جمع شان به زودى مغلوب خواهد شد، و به كلّى درهم خواهند شكست، و همه پا به فرار خواهند گذاشت.(5) توضيح: در آن زمان كه اين آيات در مكّه نازل شد مسلمانان در اقليّت و ضعف شديد بودند، و دشمن در اوج قدرت. پيشگوئى قاطع قرآن و پيش بينى پيروزى سريع مسلمانان بر ايشان قابل باور نبود ولى در اندک مدّتى مسلمانان هجرت كردند، و به يارى خداوند چنان قدرت يافتند كه در نخستين بر خورد مسلّحانه خود با دشمن در جنگ بدر ضربه محكمى بر آنان وارد آوردند؛ به گونه اى كه هرگز چنان پيروزى را تصوّر نمى كردند. و چند سالى از جنگ بدر نگذشت كه كفّار مكّه و همه مردم جزيرة العرب در مقابل مسلمانان تسليم شدند. اين خبر غيبى از آينده، با آن قاطعيّت و صراحت اعجازى از اعجازهاى قرآن بود. قرآن در اين باب قول ابو جهل را كه در روز جنگ بدر گفت: «ما امروز بر محمّد و يارانش پيروز مى شويم» بازگو نمود. ولى خدا او را نابود ساخت، و لشكرش را درهم شكست، و مسلمانان را يارى كرد. خداى سبحان در جاى ديگر می فرمايد: «وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ»؛ اى رسول ما بياد آر زمانى را كه خداوند به شما وعده داد كه غلبه بر يكى از دو گروه [كاروان بازرگانى قريش يا لشكريان آن ها] براى شما خواهد بود [و شما علاقه فراوان داشتيد كه بر كاروان تجارى قريش پيروزى داشته باشيد. ولى اراده خداى سبحان هميشه اين است كه با فرمان خود حق را تقويت كند و تحقق بخشد و ريشه كافران را قطع نمايد.(6) 4- آيه زير نيز در جنگ بدر در مورد فتح مكه نازل شده است و مى فرمايد: «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ» ؛البتّه آن چه را خداوند در عالم خواب به رسولش نشان داد راست و حقيقت بود. و بطور قطع همه شما مؤمنان با قلبى مطمئن و آرامشى تمام و به خواست خدا بعد از انجام وظايف حجّ] داخل مسجد الحرام مى شويد.(7) ذيل آيه چنين است: «مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً»؛ (وارد مسجد الحرام مى شويد) در حالى كه سرهاى خود را تراشيده و ناخن ها را كوتاه كرده ايد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد. آن چه را شما نمى دانستيد خدا مى دانست. و قبل از آن هم پيروزى و فتح نزديكى براى شما قرار داد.(8) [يعنى صلح حديبيّه كه زمينه ساز فتح مكّه و ورود به مسجد الحرام در سال بعد ( و يا اشاره است به فتح خيبر، كه فاصله كمترى با تحقق عينى اين خواب داشت) شد.] اين آيه نيز يكى از اخبار غيبى قرآن و از شواهد آسمانى بودن اين كتاب است كه با تأكيد و قاطعيّت تمام هم ورود مسلمانان را به خانه خدا و انجام مراسم عمره را در آينده نزديک وعده داده و هم پيروزى نزديكى را قبل از آن (فتح خيبر) و اين هر دو پيشگوئى به وقوع پيوست. ملاحظه مي كنيم كه خبر دادن از غيب، و تحقّق آن در هيچ بشرى مطلقا وجود نخواهد يافت مگر از راه وحى: «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى»؛ اين سخنان جز وحى الهى نيست و آن كه داراى نيروى عظيم است به او آموخته است.(9) بنابر این آن چه خداوند در قرآن بیان فر موده به تمامه و با جزئیات همه عین حقیقت بوده ومو به مو واقع شده است و هیچ گونه شک وشبهه ای در آن راه ندارد.(10)
_____________
(1) هود/ 49.
(2) يوسف/ 3.
(3) روم/ 2 و 3.
(4) روم/ 4.
(5) قمر/ 44و45.
(6) انفال/ 7.
(7) فتح/ 27
(8) همان.
(9) نجم/ 4و5.
(10) آشنايى با علوم قرآنى (رادمنش)، ص 57-55.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید