عرفان های نوظهور هند
لطفا در مورد عرفان های نوظهور هندی و تصور و نگرش آن ها از خدا و آسیب های این نوع عرفان توضیحاتی بفرمایید.
عرفان های هندی متاثر و برخاسته از آیین هندو هستند. آیین هندوئیسم از آغاز تاکنون دچار تحولات فراوانی شده، و انشعاباتی از قبیل آیین ودا، برهمن، هندو، بودا، جین و سیک پیدا کرده است. هر یک از این آیین ها در اعتراض به دین پیشین شکل گرفته، و در نهایت هر کدام به دین جدید و مستقل تبدیل شده اند.
این آیین ها ادیان کهن و سنتی هندو به شمار می روند؛ اما هندوئیسم در سده های متاخر دچار تحولاتی شده و بدین علت سده نوزدهم در سیر حیات هندو، دوره اصلاح این آیین نام گرفته است.
افرادی چون یوگاناندا، مهربابا، اشو، سای بابا، و... مهم ترین معلمان معنویت و عرفان هندی در زمان معاصر هستند.
خدا در عرفان های هندی، به شکل حلول و اتحاد مطرح می شود. در اندیشه حلول خداوند مثل شکر در آب، حل شده و در اتحاد خداوند با موجودات متحد شده است.
نگرش و بینشی که عرفان های نوظهور هندی به خدا دارند، دچار آسیب و گاه تناقضاتی است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
آن ها تفکر (دخالت عقل) و مطالعه (دخالت علم) را درباره خدا انحراف می شمرند، و هر چه جز راه دل و عشق را درباره شناخت خدا رهزن می دانند، و آن را به طور کلی طرد و نفی می کنند، اما این طرد و انکار راه به جایی نمی برد، زیرا آسیب هایی دارد:
الف: انحصار گرایی
آنها با بزرگ کردن راه عشق، فطرت و درون، راه بیرون، طبیعت، مطالعه و عقل را انکار و طرد می کنند. هر چند شناختی که از راه حضوری (تجربه و وجدان) به دست بیاید به مراتب برتر از شناختی است که از راه حصولی (حس و عقل) کسب می شود، اما بدون تردید شناخت حصولی بر تعمیق آگاهی انسان می افزاید، و زاویه ای جدید از صفات الهی را با نگرش به طبیعت برای انسان می گشاید.
ب: حذف عقل
عقل در تمام مطالعات، تفکر و زندگی انسان حضور دارد. نمی توان عقل را از مطالعات دینی حذف کرد. آن ها مروج الهیات منهای عقلانیت، نقل منهای عقل، تعبد منهای تعقل، روایت منهای درایت، و عبادت منهای عبودیت هستند؛ این درست در برابر روشنگری قرآن است، که عقل را با مطالعه آفرینش، وسیله شناخت خداوند می داند.
ج: همگانی نبودن راه عشق
راه علمی و عقلی برای کسی که دچار شبهه توحید شده، ضروری است؛ سوال ما از پیروان اشو و سای بابا و یوگاناندا این است که اگر ذهن و عقل جوانی دچار شبهه عقلانی و علمی درباره خدا شود، چطور می توان او را اقناع یا اسکات کرد؟ آیا از راه دل و فطرت که طریقی شخصی و نیز انتقال ناپذیر به دیگران است، می توان صدها جوان مبتلا به شبهه را در دنیای شبهه افکنی نجات داد؟
د: انکار ربوبیت
معنویت های نوظهورهندی باور به خدا را تنها در حاشیه ذهن و گوشه دل می پذیرند، آن ها بارها درباره حضور خدا سخن گفته اند، اما هیچ گاه درباره اراده خدا، برنامه عملی خدا برای زندگی انسان (پیامبری و کتب آسمانی) همچنین درباره روز رستاخیز و لقا با خدا (معاد) سخن به میان نمی آورند.
چگونه می شود خداوند باشد، اما شریعت و تکلیف و دین نداشته باشد؟ اگرکسی خداوند را بپذیرد اما ربوبیت و شأن تقنین و تدبیر او را نپذیرد، این انکار خداست؛ چنان که شیطان منکر خالقیت و الوهیت خدا نبود، بلکه منکر ربوبیت او بود.
و: توصیف یک جانبه از خدا
قرآن خدا را هم دور و هم نزدیک، هم اول و هم آخر، ظاهر و باطن، غیب و شهادت، قهار و غفار، پیدا و پنهان معرفی می کند، ولی آنها چهره ای یک جانبه از خدا ترسیم می کنند، که فقط جنبه لطف و رحمت دارد، نه خدایی که هم غفار است هم قهار، هم ثواب دهنده هم عقاب کننده، هم مهر دارد و هم قهر.
بنابراین عمده اشکال این دسته از عرفان ها به دو موضوع بر می گردد: نخست: تصور ناقص و یک جانبه از خداوند و دیگری فقدان پشتوانه معرفتی برای خداشناسی.(1)
پی نوشت:
1. اقتباس از کتاب عرفان واره ها، مسلم گریوانی، ناشر: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ 1396، صص122-150.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید