عبس و تولّی
شأن نزول و نوع استفاده زبان عربی در آیه «عبس و تولّی» چیست؟ در معنای آن آمده که عبوس شد و پشت کرد؛ ولی در جای دیگر که تولی به معنای پیوستن و تبری به معنای بریدن بود؟! چه صنعتی به کار رفته است؟
«عَبَسَ وَ تَوَلّٰى أَنْ جٰاءَهُ اَلْأَعْمىٰ»؛ چهره در هم کشید و روی برتافت، از این که نابینایی به سراغ او آمده بود!(1) در باره شأن نزول باید گفت: مشهور مفسران گفته اند شأن نزول آیه شریفه، در باره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است یعنی کسی که چهره عبوس کرده و روی برگردانده و سپس مورد عتاب خداوند قرار گرفته است، آن حضرت است.(2) عده ای نیز این شأن نزول را ناسازگار با مقام شامخ پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نیز مخالف با مضامین و تعابیر عالی قرآن کریم در باره ایشان می دانند؛ لذا این شأن نزول را رد کرده و آن را در باره فردی از بنی امیه می دانند که آن موقع در کنار حضرت بوده است.(3) اين شأن نزول دوم، در حديثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.(4) این فقط اشاره ای مختصر از شأن نزول بود، تفصیل آن را می توانید در کتب تفسیری مطالعه کنید. چند نکته: در آیه شریفه هیچ دلیلی نداریم که به صراحت مشخص کند آیه شریفه در باره پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. با قبول شأن نزول اول، باز هم چیزی نیست که با عصمت منافاتی داشته باشد زیرا ترک اولی است، نه گناه. تنها می توان به قرینه آیات بعد (آیات 8 تا 10) که در باره پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده، گفت آیه اول هم در باره آن حضرت است.(5) اما در باره مقایسه بین «تولّی» در آیه شریفه و بین موضوع «تولّی و تبری» که از فروع دین است باید گفت: 1. «تولّی» در این آیه، تولّا (با الف) تلفظ می شود، ولی در موضوع تولّی و تبری، تولّی (با یاء) تلفظ می شود. 2. «تولّی» در آیه شریفه، فعل است ولی در «تولّی و تبری» مصدر است. 3. «ولّی» معانی مختلفی اعم از محبت، سرپرستی، روی گرداندن و... دارد و هر جا به مناسبت، در معنای خاص خودش استفاده می شود. 4. در آیه شریفه، به معنای اعراض و روی گرداندن است. نکته ادبی: «تَوْلِيَة»، «وَلّیَ» اگر با «عن» باشد به معناى اعراض است اگر با «الى» باشد به معناى رو كردن است اگر با دو حرف مذكور متعدّى به مفعول ثانى باشد، به معناى برگرداندن و متوجه كردن است و در صورت تعدّى به دو مفعول، به معناى سرپرست كردن و غيره می آيد.(6) ممکن است در خصوص شأن نزول گفته شود چگونه می توان ساحت پاک نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) را خدشه دار کرد و آن حضرت را متهم به ترک اولی کرد و گفت کسی که عبوسی کرده و روی برگردانده، پیامبر بوده است؟ آیا مقام شامخ حضرت با سهو و نسیان و ترک اولی جور در نمی آید و آن فردی که به فرد نابینا، روی ترش کرد فردی از بنی امیه بود نه حضرت. در جواب باید گفت سهو و نسیان، با ترک اولی تفاوت دارند؛ ترک اولی با عصمت سازگار است و منافاتی ندارد. تفسیر نمونه نیز هر دو شأن نزول را آورده و با وجود ادله هر کدام از شأن نزول ها، شأن نزول اول را ترجیح داده است، بدون این که ذره ای به قصد تهمت زدن به پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد. در ادامه، بیان تفسیر نمونه آورده می شود تا روشن شود، موضوع، علمی است و اصلا قصد بی احترامی نیست: به فرض كه شأن نزول اول، واقعيت داشته باشد، اين مطلب در حد ترک اولايى بيش نيست و كارى كه منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمى شود؛ زیرا: "اولا" پيامبر(صلی الله علیه و آله) هدفى جز نفوذ در سران قريش و گسترش دعوت اسلام از اين طريق و درهم شكستن مقاومت آن ها نداشت. "ثانيا" چهره درهم كشيدن در برابر يک مرد نابينا مشكلى ايجاد نمى كند چرا كه او نمى بيند، به علاوه «عبداللَّه بن ام مكتوم» نيز رعايت آداب مجلس را نكرده بود زيرا كه هنگامى كه مى شنود پيامبر با گروهى مشغول صحبت است نبايد سخن او را قطع كند. از سوى ديگر، اگر به اين آيات از زاويه حقانيت و عظمت پيامبر(صلی الله علیه و آله) نگاه كنيم، مى بينيم در سرحد يک معجزه است، چرا كه رهبر بزرگ اسلام در كتاب آسمانى خود آن چنان مسئوليت براى خود ذكر مى كند كه حتى كوچكترين ترک اولى، يعنى بى اعتنايى مختصرى نسبت به يک مرد نابيناى حق طلب، را مورد عتاب خداوند مى بيند؛ اين دليل زنده اى است بر اينكه اين كتاب آسمانى از سوى خدا است و او پيامبر صادق است، مسلما اگر اين كتاب از سوى خداوند نبود چنين محتوايى نداشت. در پايان اين سخن بار ديگر تكرار مى كنيم كه مشهور در ميان مفسران گرچه شأن نزول اول است ولى بايد اعتراف كرد كه در خود آيه چيزى كه صريحا دليل بر اين معنى باشد كه منظور پيامبر(صلی الله علیه و آله) است وجود ندارد.(7) بنابر این: گرچه شأن نزول اول، ایراداتی ـ اعم از ایرادات عقلی و نقلی و... ـ دارد ولی آن نیز ادله خودش را دارد و قائلین به آن، ترک اولی را اتهام محسوب نمی کنند و قصد اهانت و تهمت ندارند.
____________
(1) عبس/ 1و2.
(2) طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع تفاسیر نور، ج 10، ص 664.
(3) طوسی، التبيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع تفاسیر نور، ج 10، ص 268؛ طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، نرم افزار جامع تفاسیر نور، ج 20، ص 331؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 664.
(4) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 663.
(5) مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، نرم افزار جامع تفاسیر نور، ج 26، ص 125.
(6) قرشی، قاموس قرآن، نرم افزار جامع تفاسیر نور، ج 7، ص 246.
(7) ر.ک: تفسير نمونه، ج 26، ص 125ـ127.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید