شعور از نظر فقه
شعور یعنی چه و در فقه چه معادلی دارد؟ آیا وجدان می تواند همان شعور باشد؟
معنی لغوی:
شعور به معنی علم و ادراک دقیق است. کتاب فروق اللغه فرق علم و شعور را در دقت دانسته است.(1)
وجدان، مصدر از وجد به معنی وجود یافتن، یافتن و واجد و دارای چیزی شدن است. وجود در برابر عدم است.(2)
معنی اصطلاحی:
عقل و درک: در مباحث فقه استدلالی یا فقه فتوایی، اگر کلمه شعور بیاید، همان کاربرد رایج را دارد و به معنی عقل و درک می باشد.
البته از زاویه ای دیگر می توان گفت شعور یا وجدان می تواند اشاره به اصطلاحات زیر داشته باشد:
1- عقل عملی: در اصول فقه در باب مستقلات عقلیه، درک عقل عملی از حسن و قبح (نیکی و بدی) امور و افعال در آن بررسی می شود.
2- وجدان فقهی: اصطلاحی است که بعضی از اساتید به تازگی برای اشاره به یک مطلب رایج استفاده می کنند. وجدان فقهی در بیان ایشان، در واقع همان مجموعه ای از ارتکازات، ذوق فقهی، انصراف شناسی و ... را شامل می شود.
3- وجدان اخلاقی: وجدان اخلاقی، الهامات فطرت الهی انسان است که جلوه می کند. و به علم اخلاق مربوط است. موضوع علم اخلاق، صفات نفس انسانی است. در حالیکه موضوع فقه، عمل انسان مکلف می باشد.
وجدان فقهی(3):
وجدان فقهی: اندیشه هایی است که در سراسر ذهن استنباط کننده و مجتهد، حضور آشکاری دارند و فضای ذهنی از آنها آکنده و متاثر است.
شخص ازحضور آنها آگاهی می یابد اگر چه بسیاری از اوقات بی آن که بخواهد این عوامل را در ذهن خود فعال می بیند. از این اندیشه ها می توان با نام وجدانیات یا به تعبیر بهتر وجدان فقهی یاد کرد.
وجدان فقهی در جو و فرهنگ فقه شکل می گیرد و معنایی دارد غیر از جلوه های اخلاقی که وجدان اخلاقی نام گرفته است. وجدان فقهی مجموعه ای از ارتکازات، ذوق فقهی، انصراف شناسی و ... را شامل می شود. وجدان و یافت هر چند امری درونی است و در حریم شخصی ذهنی افراد تعریف می شود، ولی یافته های درون ذهنی انسان بر دو قسم است:
اول: یافته های ذهنی شخصی که به تعداد آدمیان تکثر دارند.
دوم: وجدانیات فراگیر که گر چه درحوزه شخصی ذهن انسان پروریده اند، اما هرانسان درمراجعه به ذهن خود بی درنگ در می یابد که دیگر انسان ها نیز به این قضایا، اذعان و اعتراف دارند.
امور وجدانی درعرصه فقه از سنخ دوم است که فراگیر می باشد یعنی هر آشنای به فقه، ناچار به این سنخ از وجدانیات به تناسب آشنایی خود دست می یابد بدین سان مجموعه وجدانیات فقهی، در واقع دارای چارچوبه هایی قابل تحصیل و نظام مند است چرا که اولا، ریشه درنهاد بشری دارد و ثانیا، درمصاف مشترک فقیهان با فقه که مجموعه ای منظم و دارای حد و فصل مشخصی است، به وجود آمده است.
بسیاری از قواعد و ضوابط مشخص و مدون علم اصول، برگرفته از وجدان هستند. در واقع قبل از تلاش علمی برای ردیابی و نامگذاری آنها، از طریق وجدان تاثیر گذار بوده اند مثلا پاره ای از قواعد و ضوابط کنونی عموم و خصوص، روزگاری اگر اعمال می شد، از گذر وجدان فقهی، انجام می پذیرفت.
پی نوشت ها:
1. «(الفرق) العلم و الشعور: يقال العلم هو ما ذكرناه، و الشعور علم يوصل اليه من وجه دقيق كدقة الشعر.»: ابو هلال عسكرى، حسن بن عبدالله، الفروق في اللغة، ص: 74، - بيروت، چاپ: اول، 1400ق.
2. «وَجَدْتُهُ، وِجْدَاناً (بِالْكَسْر) و وُجُوداً. ... و الْوُجُودُ خِلَافُ العَدَمِ.»: فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير ج 2 ص 648، ماده وجد، - قم، چاپ: دوم، 1414ق.
3. مقاله «وجدان فقهی و راههای انضباط بخشی به آن در استنباط»، حجه الاسلام احمد مبلغی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه (به نقل از مجله فقه اهل بیت فارسی، شماره 21) hawzah.net. با اندکی تصرف و تغییر.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید