شطرنج
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) ، شطرنج بدون شرط قمار تحریم شده است، چرا در بیان احکام، حرمت آن را در جایی می دانند که آلت قمار باشد؟ آیا این مساله، تناقضی بین روایات با احکام و رساله های عملیه نیست؟ آیا این حدیث درست است و از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است؟
احکام، حاصل بررسی تمام آیات و روایات مربوطه می باشد و نمی توان به یک روایت به تنهایی اکتفا کرد:
بین احکام و احادیث، تناقضی نیست، چون احکام شرعی که فقها بیان می کنند، باید مستقیم یا غیر مستقیم به آیات و روایات مستند باشد. فقیه برای رسیدن به یک حکم، باید مجموعه آیات، احادیث و قواعد مختلف برآمده از آنها را با یکدیگر بسنجد تا به جمع بندی برسد. چون برخی روایات، قواعد کلی را بیان فرموده اند و به جزییات نپرداخته اند، برخی روایات، به گوشه ای از جزییات اشاره کرده اند، برخی روایات، مربوط به شرایط خاص است، و ... ، بنا بر این فقیه در جایی که روایات و قواعد مختلفی وجود دارد، نمی تواند و نباید تنها به استناد یک روایت حکم کند.
امام (علیه السلام) در این روایت (1) در مقام بیان تمام احکام مربوط به شطرنج نبوده اند و همان طور که نقل کردید، به شرطیت قمار هم اشاره ای نفرموده اند، بلکه بخشی از شرایط آن زمان را نشان داده اند که شطرنج وسیله ای برای مجالس لهو و لعب بوده است. بنا بر این، طبق قواعد شرعی، هر زمان که این عناوین، بر شطرنج صدق کند، باز هم حکم حرمت بر آن بار می شود. اما اگر کارکرد و ماهیت چیزی عوض شود، حکم آن هم تغییر می کند.
پی نوشت:
1. «چون سر امام حسین (علیه السلام) را به شام بردند یزید (لعنة الله علیه) فرمان داد تا آن را در محلی نهادند و پردهای بر روی آن نصب نمودند پس او و یارانش بدان سو آمدند و به خوردن غذا و نوشیدن آبجو مشغول شدند و چون از کار خوردن و نوشیدن فارغ شدند فرمان داد تا آن سر مطهر را در طشتی زیر تختش نهادند و صفحه شطرنجی روی آن نهادند و یزید (لعنة الله علیه) بنشست و به بازی شطرنج و گفتگو از حسین بن علی (علیهماالسلام) و پدرش و جدش (سلام الله علیهم) و استهزاء به ذکر ایشان مشغول گشت. و هر زمان که در حرکات شطرنج از حریف خود مهرهای را میبرد جامی آبجو میگرفت و سه نوبت مینوشید و آنگاه باقی مانده آن را در کنار طشت بر روی زمین میریخت. پس هر کس که از شیعیان ما میباشد باید از نوشیدن آبجو و بازی شطرنج خودداری کند و هرکس که نظرش به شطرنج یا آبجو افتاد باید به یاد کار پلید یزید (لعنة الله علیه) افتد و او و خاندانش را نفرین نماید». ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین - قم، چاپ: دوم، 1413 ق، ج 4، ص 419، ح 5915.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید