سلب توفیق

image: 
منشا سلب توفیق چیست؟

منشا سلب توفیق چیست؟

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«رَأَيْتُ الْمَعْرُوفَ كَاسْمِهِ وَ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَفْضَلَ مِنَ الْمَعْرُوفِ إِلَّا ثَوَابُهُ وَ ذَلِكَ يُرَادُ مِنْهُ وَ لَيْسَ كُلُّ مَنْ يُحِبُّ أَنْ يَصْنَعَ الْمَعْرُوفَ إِلَى النَّاسِ يَصْنَعُهُ وَ لَيْسَ كُلُّ مَنْ يَرْغَبُ فِيهِ يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ لَا كُلُّ مَنْ يَقْدِرُ عَلَيْهِ يُؤْذَنُ لَهُ فِيهِ فَإِذَا اجْتَمَعَتِ الرَّغْبَةُ وَ الْقُدْرَةُ وَ الْإِذْنُ فَهُنَالِكَ تَمَّتِ‏ السَّعَادَةُ؛ احسان و نيكى چون نام خود [نيكو] است، و هيچ چيز جز اجر و پاداش احسان برتر از احسان نيست، و احسان و نيكى هديه ‏اى است الهى به بنده. اين طور نيست كه هر كس بخواهد به عمل نیکی انجام دهد بتواند، و نه هر كس كه مايل به احسان شد توان آن يابد و قادر شود، و نه هر که قادر بر آن شد اذن و توفیق آن را پیدا کند. پس چون خداوند بر بنده‏ اى منّت نهد، ميل به احسان و توان و توفيق بدان را برايش فراهم سازد، در اين موقع است كه سعادت به دست آید.»(1)
با توجه به این روایت توفیق بر عمل خیر نیازمند سه عامل است. علاقه و رغبت به انجام آن، توانایی بر انجام آن، اذن الهی.
بنابراین هر چیزی که باعث شود یکی از این سه عامل از دست برود و یا تضعیف شود جزء موانع توفیق بر شمرده می شود. قرآن کریم از عده ای از مسلمانان سخن می گوید که تردید قلبی آن ها باعث شد برای رفتن به جهاد بهانه جویی کنند و خداوند نیز این توفیق را از آنان سلب کند.
«إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ في‏ رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدينَ‏؛ تنها كسانى از تو (برای ترک جهاد) اجازه می گيرند كه به خدا و روز جزا ايمان ندارند و دلهايشان با شكّ و ترديد آميخته است آن ها در ترديد خود سرگردانند. اگر آن ها (راست می گفتند، و) اراده داشتند كه (به سوى ميدان جهاد) خارج شوند، مقدمات آن فراهم می ساختند! ولى خدا از حركت آن ها كراهت داشت از اين رو (توفيقش را از آنان سلب كرد و) آن ها را (از جهاد) باز داشت و به آنان گفته شد: «با «قاعدين» [كودكان و پيران و بيماران‏] بنشينيد!»(2)

میان اعمال انسان روابط مستقیمی وجود دارد. اعمال نیک باعث هم افزایی یکدیگر می شود و توفیق اعمال صالح بیشتری را فراهم می کند. گناه نیز سبب سلب توفیق می شود. خداوند متعال می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏؛ امّا آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد، و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند، ما او را در مسير آسانى قرار می دهيم! امّا كسى كه بخل ورزد و (از اين راه) بی نيازى طلبد، و پاداش نيك (الهى) را انكار كند، به زودى او را در مسير دشوارى قرار می دهيم.»(3)
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیات آورده است:
«فالمراد من تيسيره لليسرى توفيقه للأعمال الصالحة بتسهيلها عليه .... و المراد بتيسيره للعسرى خذلانه بعدم توفيقه للأعمال الصالحة؛ منظور از آسانی اين است كه توفيق اعمال صالحه را به او بدهد و منظور از سختی ندادن توفيق اعمال صالح است.»(4)

در کلام سید الساجدین(علیه السلام) یازده دلیل برای بی توفیقی ذکر شده است:
«اللَّهُمَّ إِنِّي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلَاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ نَاجَيْتُكَ‏ أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّيْتُ وَ سَلَبْتَنِي مُنَاجَاتِكَ إِذَا أَنَا نَاجَيْتُ‏ مَا لِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِيرَتِي وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَ حَالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِكَ سَيِّدِي لَعَلَّكَ‏ عَنْ‏ بَابِكَ‏ طَرَدْتَنِي‏ وَ عَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقَامِ الْكَاذِبِينَ فَرَفَضْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الْغَافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِي فَبَاعَدْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمِي‏ وَ جَرِيرَتِي كَافَيْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيَائِي مِنْكَ جَازَيْتَنِيی؛ اى خدا من چندان كه به عزم و جزم با خود گفتم و خويش را مهيا و آماده طاعتت ساختم و در پيشگاه تو به نماز ايستادم آن هنگام مرا به خواب انداختی و حال راز و نياز از من باز گرفتى! اى خدا چه شد كه هر چه با خود عهد كرده و گفتم كه از اين پس سريرتم نيكو خواهد شد و به مجامع اهل توبه و مقام توابين نزديك می شوم، بليه و حادثه ‏اى پيش آمد كه به عهد ثابت قدم نماندم و آن بليه ميان من و خدمتت حايل گرديد.
اى سيد من!
۱- شايد تو از درگاه لطفت مرا رانده ‏اى و از خدمت بندگيت دورم ساخته ‏اى
۲- يا شايد ديدى من حق بندگيت را خفيف شمردم بدين جهت از درت مرا دور كردى
۳- يا آن كه ديدى من از تو روى گردانم بدين سبب بر من غضب فرمودى
۴- يا آن كه در مقام دروغگويانم يافتى لذا از نظر عنايتت دور افكندى
۵- يا شايد ديدى كه من شكر گزارى از نعمت هايت نمی كنم مرا محروم ساختى
۶- يا شايد مرا در مجالس اهل علم نيافتى به خوارى و خذلانم انداختى
۷- يا شايد مرا در ميان اهل غفلت يافتى بدين جرم از رحمتت نوميدم كردى
۸- يا شايد ديدى در مجالس اهل باطل الفت گرفته ‏ام مرا ميان آن ها وا گذاشتى
۹- يا شايد دوست نداشتى دعايم را بشنوى از درگاهت دورم كردى
۱۰- يا شايد به جرم و گناهم مكافات كردى
۱۱- يا شايد به بی شرمی با حضرتت مجازاتم نمودى.»(5)

پی نوشت ها:
1. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج‏4، ص26.
2. توبه/ 44-46.
3. لیل/ 5-10.
4. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ج20، ص303.
5. طوسی، محمد بن الحسن(460 ق)، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت، موسسه فقه الشیعة، ج‏2، ص588.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: