رجعت و قرآن

image: 

پرسش:

قرآن می‌گوید مردگان به دنیا بازنمی‌گردند، (مؤمنون: ۹۹-۱۰۰) اما شیعیان می‌گویند خیلی‌ها رجعت می‌کنند و بازمی‌گردند! آیا شیعه اینگونه قرآن را نادیده می‌گیرد و به خرافات معتقد می‌شود!

پاسخ:

رجعت از آموزه‌هایی است که شیعیان آن را مستند به قرآن و روایات قبول دارند. این آموزه به شیوه‌های مختلفی توسط منتقدان نقد شده است. یکی از نقدها و اشکالات واردشده به این آموزه، متناقض دانستن آن با برخی از آیات قرآن، همچون آیات ۹۹-۱۰۰ سوره مبارکه مؤمنون است. در ادامه، با ارائه چند نکته، به این اشکال پاسخ می‌دهیم:

نکته اول:
رجعت یکی از مسلّمات و از آموزه‌های اختصاصی مذهب شیعه بشمار می‌آید که در لغت به معنای یک‌بار بازگشتن،(۱) و در اصطلاح، بازگرداندن گروهی از نیکان و گروهی از بدکاران به دنیا، از امت پیامبر اکرم۹ در هنگامه ظهور حضرت مهدی(ع) هست.(۲) عالمان شیعه، برای اثبات رجعت به چهار نوع دلیلِ قرآن، روایات،(۳) عقل(۴) و اجماع(۵) استناد کرده‌اند.

نکته دوم:
به مناسبت سؤال که از منظر قرآنی، آموزه رجعت را مورد اشکال قرارداد، در این قسمت به بررسی یکی از ادله قرآنی اثبات رجعت می‌پردازیم. محکم‌ترین آیه‌ای که در باب اصل رجعت و اثبات آن در قرآن آمده است آیه ۸۳ سوره نمل هست. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: «وَیوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا مِمَّنْ یکذِّبُ بِآیاتِنَا فَهُمْ یوزَعُونَ؛ و روزی که ما از هر امتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب می‌کردند محشور می‌کنیم و آن‌ها را نگه می‌داریم تا به یکدیگر بپیوندند.» ظاهر آیه بیانگر این است که از هر امتی، غیر از حشر در روز قیامت، گروهی محشور خواهند شد؛ زیرا حشر در این آیه، حشر همگانی نبوده؛ درحالی‌که حشر روز قیامت، شامل همه انسان‌ها می‌گردد. در آیه دیگری از قرآن، در مورد حشر روز قیامت چنین می‌فرماید: «وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا؛ و همه آن‌ها (انسان‌ها) را محشور می‌کنیم و احدی را فروگذار نخواهیم کرد.»(۶)

نکته سوم:
بعد از توضیح مستدل بودن آموزه رجعت و استنادش به برخی از آیات قرآن، به مناسبت سؤال، به آیاتی از قرآن اشاره می‌کنیم که بازگشت به دنیا را ممکن بلکه وقوع یافته می‌داند. درواقع، اشکال پرسشگر محترم این بوده که طبق آیات قرآن، بازگشت به دنیا رخ نمی‌دهد؛ ازاین‌رو، برای نقد این اشکال، بر ما لازم است به ذکر آیاتی بپردازیم که بازگشت به دنیا به‌صورت نادر را امری ممکن بلکه وقوع یافته می‌داند:
۱ زنده شدن اصحاب کهف.(۷)
۲ زنده شدن عزیر پس از صدسال.(۸)
۳ زنده شدن هفتاد هزار خانوار فراری از طاعون.(۹)
۴ زنده شدن اصحاب حضرت موسی (علیه‌السلام).(۱۰)
۵ زنده شدن کشته‌ای از بنی‌اسرائیل.(۱۱)
و آیاتی از این قبیل.
این آیات نشان می‌دهد که بازگشت مردگان به دنیا امری ممکن بلکه وقوع یافته است و تا هنگامی‌که قیامت نرسیده، امکان زنده شدن و بازگشت مردگان به دنیا به‌صورت نادر، امری شدنی است. با توجه به آیه ۸۳ سوره نمل و نیز روایات متواتر در این زمینه، روشن می‌شود «رجعت» نیز از مصادیق بازگشت به دنیا به‌صورت نادر است و ایرادی به آن وارد نیست.

نکته چهارم:
بعد از توضیح رجعت و ادله آن و آیاتی که از امکان بازگشت مردگان به دنیا به‌صورت نادر خبر می‌دهد، اینک به آیات ۹۹ و ۱۰۰ سوره مبارکه مؤمنون می‌پردازیم و این آیات را با آیاتی که سابقاً در این زمینه ذکر شد، مقایسه و نسبت سنجی می‌کنیم:
درآیات ۹۹ و ۱۰۰ سوره مبارکه مؤمنون، خداوند به انسان‌ها، مخصوصاً کافران و ظالمان، اجازه برگشت به دنیا برای جبران عملکرد خویش را نمی‌دهد: «تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم (به او می‌گویند) چنین نیست، این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر بازگردد برنامه‌اش همچون سابق است) و پشت سر آن‌ها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند.»
در توضیح این مطلب و عدم منافات این آیات با مسئله رجعت گفتنی است:

اولاً: این آیات درباره احوال مشرکان در آستانه مرگ است. آن‌ها وقتی مرگ را می‌یابند، از خداوند می‌خواهند مرگ را به تأخیر بیندازد و به آن‌ها فرصت بیشتری برای جبران گذشته بدهد. خداوند می‌فرماید: آن‌ها به‌دروغ می‌گویند جبران می‌کنند و با این وعده‌های دروغین مرگشان به تأخیر نمی‌افتد؛ بنابراین، اساساً این مطلب درباره تأخیر مرگ است نه بازگشت مردگان به دنیا. اگر کسی اجلش فرابرسد، مرگش با این وعده‌های دروغین، به تأخیر نمی‌افتد. رجعت کنندگان نیز وقتی مرگشان فرارسیده بود، هیچ‌کدامشان با این وعده‌ها نتوانستند مرگشان را تأخیر بیندازند. آنچه در رجعت نیز برایشان رخ می‌دهد، نه تأخیر مرگ بلکه بازگشت مجدد گروهی از مردگان به دنیا است.(۱۲)

ثانیاً: در این آیات، هدف از درخواستشان، جبران گذشته است و خداوند می‌فرماید آنچه آن‌ها می‌گویند دروغ است و بر عملکرد سابق خویش ثابت‌قدم می‌مانند. در رجعت نیز کسانی که پس از مرگ و سکونت در برزخ، مجدداً به دنیا بازمی‌گردند، فرصت جبران گذشته را ندارند و بدکاران آمرزیده نمی‌شوند؛ بلکه به دنیا بازمی‌گردند تا از آن‌ها انتقام گرفته شود و عذاب بینند.

ثالثاً: وقتی مرگ، وجود آدمی را در برمی‌گیرد، روح و نفس انسان، وارد در عالم قبر و برزخ شده و در آنجا زندگی می‌کند تا روز قیامت فرارسد. طبق نظر علامه طباطبایی; پیرامون آیه فوق، برزخ، حائل و مانعی میان دنیا و روز قیامت هست، نه اینکه برزخ، مانع بین انسان و برگشت به دنیا باشد و میان آن دو فاصله اندازد(۱۳) به فرق این دو دقت کنید. در این آیات به این نکته توجه داده می‌شود که وقتی مرگ کسی فرابرسد، او ساکن برزخ می‌شود؛ اما این آیه نمی‌گوید که کسی که ساکن برزخ می‌شود، محال است به خواست خدا به صورت نادر، به دنیا بازگردد. قید «بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُون» نیز گویای حقیقت برزخ است؛ یعنی برزخ حائلی میان دنیا و قیامت است؛ یعنی کسانی که مرگشان فرامی‌رسد، مرگشان به تأخیر نمی‌افتد و ساکن برزخ می‌شوند؛ برزخی که حائل میان دنیا و قیامت است.

رابعاً: حتی اگر توضیحات سابق را نپذیریم و همچنان اصرار کنیم که آیات سوره مبارکه مؤمنون، بازگشت مردگان به دنیا را نفی کرده است، باید به این نکته نیز توجه کنیم که آیات قرآن منظومه منسجمی است و هیچ‌یک دیگری را نقض نمی‌کند؛ ازاین‌رو، اگر در آیاتی از سوره مؤمنون، بازگشت گروهی از مردگان به دنیا نفی‌شده و درآیات دیگر از قرآن، از بازگشت گروهی از مردگان به دنیا سخن گفته‌شده است، پس باید به این نتیجه برسیم که مجموعه این آیات درصدد بیان این نکته هستند که مردگان به دنیا بازنمی‌گردند، مگر گروهی خاص. در این صورت، تناقضی میان آیات مذکور نیست و هیچ‌یک دیگری را نقض نمی‌کند و با آموزه رجعت نیز منافات ندارند.

نتیجه:
با توجه به آیاتی از قرآن در باب زنده شدن مردگان و نیز حشر گروهی از مردم قبل از حشر همگانی (قیامت)، امکان و وقوع رجعت که از آموزه‌های اختصاصی شیعه است، اثبات می‌شود. همچنین با توضیحاتی که ارائه‌شده، به‌خوبی روشن شد که آیات سوره مبارکه مؤمنون نیز رجعت را نقض نمی‌کند. البته به این نکته اشاره شد که رجعت دارای ادله متنوعی است و محدود به آیات قرآن نیست.

پی‌نوشت‌ها:
۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۴ ق، ج۱، ص۲۲۵.
۲. شیخ مفید، محمد بن محمد، اوایل المقالات، تهران، دانشگاه تهران، ۱۴۱۳ ق، ص۷۸.
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۲۲؛ حر عاملی، محمد بن حسن، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، قم، دلیل ما، ۱۳۸۰ ش، ص۲۶؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ق، ج۲، ص۱۰۶ – ۱۰۸.
۴. رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن، رجعت و معراج، قزوین، مرکز نشر میراث فرهنگی قزوین، ۱۳۶۸ ش، ص۱۹-۲۱.
۵. مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، علمی، ۱۳۳۴ ش، ص۳۳۵ و ۳۳۶.
۶. سوره کهف، آیه ۴۷.
۷. سوره کهف، آیات ۱۸-۱۹؛ همان، آیه ۲۱؛ همان، آیه ۲۵.
۸. سوره بقره، آیه ۲۵۹.
۹. همان، آیه ۲۴۳.
۱۰. همان، آیات ۵۵-۵۶.
۱۱. همان، آیات ۷۲-۷۳.
۱۲. رک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱۴، ص۳۱۰-۳۱۱.
۱۳. ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ ق، ذیل آیه ۹۹ و ۱۰۰ سوره مؤمنون.
 

موضوع: