دينداری انسانها

image: 
آيا از ديدگاه قرآن انسانها بايد ديندار باشند؟

آيا از ديدگاه قرآن انسانها بايد ديندار باشند؟
اولا : دين از ديدگاه قران كريم فطري است و هر انساني فطرتا دين دار است منتهي برخي فطرت خويش را دفن مي كنند و برخي بر همان فطرت خود باقي مي مانند . « فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون» (1) پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است که آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند» . ثانيا: از دیدگاه قرآن خلقت انسان دارای هدف خاصی است كه به جز دين نمي توان به آن هدف نائل شد ، خداوند متعال می فرماید: «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» (2) ای انسان تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد» . آیا غرض از خلقت انسان بهره گیری از دنیا بوده تا چند روزی در این دنیا زندگی کند و مراحلی را بگذراند، به دنیا بیاید، چند روزی کودک باشد، به جوانی برسد و بعد پیر شود و باز به خاک برگردد؟ اگر غرض از آفرینش انسان این باشد این فرض با خلقت حیوانات تمام می شود و دیگر لازم نبود انسان آفریده شود و بر فرض که انسان برای این غرض باشد احتیاجی به فکر و شعور برای او نبود . لذا اینکه غرض از خلقت انسان تنها بهره گیری از مادیات دنیا باشد و انسان به یک زندگی دورانی تن دهد و حرکت دورانی داشته باشد، قرآن کریم آن را لغو و بیهوده می شمارد و از تن دادن به چنین زندگی نهی می فرماید و آن را زندگی ذلت بار می شمارد . (3) «و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور» (4) و زندگی دنیا چیزی جز سرمایه فریب نیست » . «اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال والاولاد» (5) بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخر فروشی درمیان شما افزون طلبی در اموال و فرزندان است » . این ندای قرآن است که می فرماید: «ارضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة فما متاع الحیوة الدنیا فی الآخرة الا قلیل» (6) آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ با اینکه متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست » . و باز می فرماید: «و فرحوا بالحیاة الدنیا و ماالحیاة الدنیا فی الآخرة الا متاع» (7) آنها به زندگی دنیا شاد شدند در حالی که زندگی دنیا در برابر آخرت متاع ناچیزی است » . با توجه به این آیات معلوم می شود زندگی انسان اگر به خاطر دنیا باشد ارزش ندارد بنابراین غرض از خلقت باید غیر از این باشد و زندگی در دنیا باید وسیله ای برای آن غرض باشد . در اینجا باز به قرآن برمی گردیم تا ببینیم غرض از خلقت را چگونه بیان می فرماید آنجا که فرمود: «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» (8) جن و انس را نیافریدیم مگر برای این که مرا پرستش کنند» . پرستش چیست؟ راه و رسم آن چگونه است؟ دستوراتی که باید مورد اطاعت قرار گیرند و اموری که از آنها نهی شده اند کدامند؟ از کجا باید آنها را شناخت؟ آیا جز وحی و دین چیز دیگری می تواند پاسخگو باشد؟ حال که به این حقیقت دست یافتیم که زندگی انسان بازیچه نیست و خدای حکیم آدمی را چون چارپایان به خود واگذار نکرده است، ناچار باید از غفلت و بی خبری درآییم و به دنبال کشف برنامه ای برای تامین سعادت خویش برآییم . در گام اول حس و عقل را در پی ریزی همه جانبه ای برای زندگی این جهانی نیز کارآمد نمی یابیم چه رسد به اینکه دورنمای زندگی پس از مرگ را ترسیم کند و راه درست زیستن را بنمایاند از این رو توجه به حکمت الهی ما را به منبعی دیگر از معرفت رهنمون می گردد که در منابع دینی وحی خوانده شده است . (9) امام رضا (ع) می فرماید: از آنجا که در آفرینش مردمان و استعدادهای آنان آنچه به طور کامل به مصالح شان برساند وجود نداشت و آفریدگار برتر از آن بود که دیده شود و ارتباط مستقیم با وی برقرار گردد چاره ای جز این نبود که فرستاده ای معصوم میان او و آدمیان میانجی شود و امر و نهی الهی را به ایشان برساند . (10) یعنی دین را برای رسیدن انسانها به سعادت برایشان ارمغان آورد . نتیجه این می شود که دین وسیله رسیدن به هدف خلقت و سعادت انسان است . به قول علامه طباطبایی: «فان الدین هو الطریقة المسلوکة ... التی یقصد بها الوصول الی السعادة الحقیقة» (11) دین همان روش پیموده شده ای است که هدف آن رسیدن به سعادت حقیقی است » .

1. (روم، 30)

2. (انشقاق/6)

3. (امین زاده، محمد رضا، انسان در اسلام، ص 66)

4. (آل عمران/185)

5. (حدید/20)

6. (توبه/38)

7. (رعد/26)

8. (ذاریات/56)

9. (یوسفیان، حسن، نیاز به دین، ص 17)

10. (بحار الانوار، ج 7، ص 40)

11. (تفسیر المیزان، ج 7، ص 192)

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید