درجات تزکیه و تخلیه

image: 
لطفا درجات تزکیه و تخلیه را بیان بفرمایید

لطفا درجات تزکیه و تخلیه را بیان بفرمایید.

انسان برای رسیدن به درجه تهذیب و پاکی نفس، ناگزیر از پیمودن دو بُعد سلبی و ایجابی است:
در بعد سلبی سالک می کوشد قبل از هر چیز خودش را از تمام صفات آلوده تهی کند این مرحله را «تخلیه» می نامند یعنی تهی شدن انسان از هر نوع پلیدی و آلودگی

کلام «محقق طوسی» درباره تخلیه و تجلیه:
«انه مشهوربَینَ اهل الذوق ان تکمیل الناقصین یکون بِشَیئینِ (تخلیةٍ و تجلیةٍ) کما انّ مداواة المرضی یکون بِشَیئینِ: تنقیةٍ، تقویةٍ، الاول سلبیّ والثانی ایجابی و رُبَّما یعبّرُعن التخلیةِ بالتزکیة ولکلِّ واحدٍ منهما درجات»(1)
مشهور بین اهل ذوق و (عرفان) آن است که کمال افراد ناقص با دو امر حاصل می شود: تخلیه و تجلیه؛ همان گونه که مداوای بیمار (در بیمارهای جسمی نیز) با همین دو اصل امکان پذیر است.
1- تنقیه (خالی کردن عفونت ها از بدن بیمار)
2- تقویت بنیه جسمی مریض
اولین کاری که طبیب برای علاج بیمار می کند این است که تنقیه اش می کند یعنی پاکسازی می کند و آن بیماری ها و آن ماده فساد و میکروب را از بیمار برطرف می نمایند، و آن گاه غذای مقوی به او می دهد، و او را تقویت می کند.
در امور معنوی نیز همین طور است، اول باید صفات رذیله دفع شود؛ چون اینها رهزن و حجابند و نمی گذارند که روزنه ای از عالم ملکوت برای شخص باز بشود، و به فکر بیچارگی اش بیفتد، پس اول باید تخلیه اش کنند و تخلیه در حقیقت تطهیر انسان از ماسوی الله است.
پس اولی (تخلیه یا تنقیه )جنبه سلبی دارد و دومی (تحلیه یا تقویت ) جنبه اثباتی و ایجابی
آیه «قَد أَفْلَحَ مَن زَکّاهَا»(2) در مقام تبیین فَلاح انسان بر محور تزکیه نفس است؛ یعنی رهایی انسان از ماسوای الهی و از همه قیود و بندگی و بردگی غیرخدا.
«وَ ربّما یعبَّرُ عَن التخلیة بالتزکیة؛ تزکیه همان تطهیر انسان است.

«درجاتُ التزکیة...و قد رتّبها الشیخ ... فی اربع مراتب: تفریق و نفضٌ و ترک و رفضٌ (3) «بو علی سینا» درجات تزکیه را در چهار مرتبه مرتب نموده است: تفریق و نفض و ترک و رفض»
الف: فرق
فالتفریق: مبالغة الفرق وَ هو فصل بین شیئین لا ترجیح لاحدهما علی الاخر، و منه فرق الشّعر. مثلا وقتی وسط موی سر را می شکافد نصفش به یک طرف می افتد و نصفش طرف دیگر و موی این طرف بیشتر از موی آن طرف نیست این را «فرق» گویند.
یعنی سالک بین خود و بین ماسوای الله، جدایی بیندازد و آنچه را که بر خود بسته است، از خود دور سازد. اولین قدم این است که سالک همة تعلّقات را قطع کند.
ب: نفض
والنَّفضُ: تحریک شیءٍ لینفصل عَنه اشیاءُ مُستحقرة بالقیاس الیه کالغبار عن الثوب. تا این جا خود را از آنچه او را از خدایش باز می دارد کنار کشید اما اکنون بداند که نباید به همین اندازه قانع بود؛ بلکه هنوز رنگ هایی از آنچه ترک کرده است، در او وجود دارد، پس باید آن رنگ ها هم زدوده بشود غرض اینکه:
«تا تو تاریک و ملول و تیره ای / دان که با دیو لعین همشیره ای»
و اگر دید آن صفا و نشاط در او نیست باید بداند که هنوز تنقیه نشده است این جا باید بعد از فرق، نَفض کند یعنی خانه تکانی کند تا آن اشیای کوچک و ریز که در لابه لای فرش است بریزد و جدا شود.
پس عارف باید به گونه ای خویشتنِ خویش را بتکاند که حتی گرد و غبارها و تعلّقات اندک را هم که بر دل نشسته است، بزداید.
ج: و الترک تخلیة و انقطاع عن شیء
گام سوم این است که هرگز چیزی را برای خود نخواهد و همه چیز را «ترک» کرده و اعراض کند، حتی همین خویشتن تکانی را کمال خود تلقّی نکند و آن را هم با تکاندنی دیگر، از خود جدا کند.
د: رَفْض
سالک در گام چهارم باید «رفض» یا خودتکانی کند؛ یعنی خود را هم نبیند. رَفْض همان ترک با اهمال و بی اعتنایی است. گاهی انسان چیز مورد علاقه خود را ترک می کند؛ چون فرصت نگهداری آن را ندارد؛ اما گاهی چیزی را که مورد علاقة او نیست، ترک می کند که این ترک، همراه با بی اعتنایی است.
این چهار مرحله که برای تزکیه و تخلیه است، از مراحل آغازین عرفان است.

انسان باید در سلوک اخلاقی- عرفانی، از نفس اماره بگذرد تا به نفس مطمئنّه و راضیه و مرضیه برسد. آری، تزکیه نفس تشکیک پذیر، تدریجی و با مجاهدت و تحّمل ریاضت ممکن و میسور است و مقدمة واجبِ عرفانِ عملی و سلوکِ عرفانی است. قرآن کریم نیز بدین نکته رهنمون شده و «تزکیة نفس» و تخلّق به اخلاقِ الهی و رشد و فلاح و سعادت و صِلاح را در گرو هم نهاده است.(4)

پی نوشت ها:
1. شرح الاشارات و التنبیهات، محقق طوسی، نشر البلاغه، ج 3، ص 389.
2. شمس/ 10
3. برای اطلاع بیشتر ر. ک دروس شرح اشارات و تنبیهات، نمط نهم، مقامات العارفین، حسن زاده آملی، حسن، قم، آیت اشراق، ص243.
4. همان.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: