خواندن هفتاد بار «حمد»

image: 
در روایتی از امام جعفر صادق(ع) دیدم که فرمود: «اگر ۷۰ بار سوره فاتحه را بر جنازه ای خواندی و زنده شد تعجب نکن.» چرا هیچ یک از ما چنین کاری نمی کنیم؟! آیا این قدر دوستدار اموات خود نیستیم؟

در روایتی از امام جعفر صادق(ع) دیدم که فرمود: «اگر ۷۰ بار سوره فاتحه را بر جنازه ای خواندی و زنده شد تعجب نکن.» چرا هیچ یک از ما چنین کاری نمی کنیم؟! آیا این قدر دوستدار اموات خود نیستیم؟

 امام صادق(علیه السلام) در روایتی فرمودند: «لَوْ قُرِئَتِ الْحَمْدُ عَلَى مَيِّتٍ سَبْعِينَ‏ مَرَّةً ثُمَّ رُدَّتْ فِيهِ الرُّوحُ مَا كَانَ ذَلِكَ عَجَباً»؛ اگر سوره حمد، هفتار مرتبه بر مرده ای خوانده شد، سپس روح به او بازگشت و زنده شد، جای تعجب نیست.(1) در ابتدا ذکر این نکته لازم است که توجه اهل بیت(علیهم السلام) بیشتر بر آگاهی دادن به ما نسبت به عظمت سوره «حمد» است که تا این اندازه می تواند تاثیر گذار باشد و حتی شخص مرده را که تازه از دنیا رفته زنده کند؛ پس در درجه اول، وظیفه ما توجه به عظمت سوره «حمد» است. مطلب دیگر این که انسان های عادی چون شرائط دعا را رعایت نمی کنند، دعایشان مستجاب نمی شود و فکر هم نمی کنند که عیب از سوی خودشان بوده، نه از دعا یا از جانب خداوند متعال. در این جا نیز چون بطور واقعی و حقیقی، زنده شدن مرده را باور ندارند لذا آن را هم طلب نمی کنند، هم چنین همه امیدشان به خدا نیست و به غیر خدا (اسباب و علل مادی) امید بسته اند، از اینرو سوره حمد که می خوانند، اثرش را نمی بینند و لذا دیگر عمل نمی کنند. علامه طباطبایی(ره) با بیان علمی خود، در این باره می فرمایند: سؤال فطرى از خداى سبحان هرگز از اجابت تخلف ندارد، در نتيجه دعائى كه مستجاب نمى ‏شود و به هدف اجابت نمى ‏رسد، يكى از دو چيز را فاقد است و آن دو چيز همان است كه در جمله: «دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ»(2)، به آن اشاره شده است: اول اين كه دعا دعاى واقعى نيست، و امر، بر دعا كننده مشتبه شده، مثل كسى كه اطلاع ندارد خواسته ‏اش نشدنى است و از روى جهل همان را درخواست مى ‏كند، يا كسى‏ که حقيقت امر را نمى ‏داند و اگر بداند هرگز آنچه را مى‏ خواست درخواست نمى ‏كرد؛ مثلا اگر مى ‏دانست كه فلان مريض، مردنى است و درخواست شفاى او، درخواست مرده زنده شدن است، هرگز درخواست شفا نمى ‏كند، و اگر مانند انبياء اين امكان را در دعاى خود احساس كند، البته دعا مى ‏كند و مرده زنده مى ‏شود، ولى يک شخص عادى كه دعا مى ‏كند از استجابت مأيوس است، و يا اگر مى ‏دانست كه بهبودى فرزندش چه خطرهايى براى او در پى دارد دعا نمى ‏كرد، حالا هم كه از جهل به حقيقت حال، دعا كرده مستجاب نمى ‏شود. دوم اين كه دعا، دعاى واقعى هست، ليكن در دعا خدا را نمى‏ خواند، به اين معنا كه به زبان از خدا مسئلت مى‏ كند، ولى در دل همه اميدش به اسباب عادى يا امور وهمى است، امورى كه توهم كرده در زندگى او مؤثرند. پس در چنين دعائى شرط دوم («اذا دعان»، در صورتى كه مرا بخواند) وجود ندارد، چون دعاى خالص براى خداى سبحان نيست، و در حقيقت خدا را نخوانده چون آن خدايى دعا را مستجاب مى ‏كند كه شريک ندارد، و خدايى كه كارها را با شركت اسباب و اوهام انجام مى‏ دهد، او خداى پاسخگوى دعا نيست، پس اين دو طايفه از دعا كنندگان و صاحبان سؤال دعاشان مستجاب نيست، زيرا دعايشان دعا نيست، و يا از خدا مسئلت ندارند چون خالص نيستند.(3)

پی نوشت ها:

1. کلینی، الكافي (ط-الإسلامية)، ج ‏2، ص 623، ح 16.

2. بقره: 2/ 182.

3. طباطبایی، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏2، ص 45 و 46.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید