خلفا و دفن مخفیانه حضرت زهرا(س)
توجیه خلفا برای دفن شبانه حضرت صدیقه(سلام الله علیها) در برابر مردم چه بود؟ مطلبی که در مورد تلاش عمر برای نبش قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) گفته می شود نمی تواند درست باشد، چون قطعاً عمر می دانست نبش قبر حرام است، پس قصد او رسیدن به ثواب نماز بر جنازه آن حضرت و یا ابراز ارادت خود به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ثبت در تاریخ بوده است؟
آن چه بر اساس مستندات متعدد و غیر قابل انکار شیعه و سنی قطعی و یقینی است این واقعیت است که امام علی(علیه السلام) طبق وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، بدن مطهر صدیقه شهیده را شب و بصورت مخفیانه غسل داده و کفن کرده و نماز بر آن خوانده و دفن کرده است. لذا شخص خلیفه و بسیاری دیگر از شخصیت های مدینه از نماز بر بدن مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) محروم شدند.
بسیاری از منابع اهل سنت هم علت وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) را ظلم و ستمی بیان می کنند که توسط خلیفه اول و دوست نزدیکش «عمر بن خطاب» بر آن حضرت وارد شده بود.
«محمد بن اسماعیل بخارى» مىنویسد:
«وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی (صلى الله علیه وسلم) سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَ صَلَّى علیها»(1) فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، شش ماه پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زنده بود، زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی (علیه السلام) بر جنازه اش نماز خواند و او را شبانه دفن کرد و جناب ابوبکر را با خبر نساخت.
«ابن قتیبه دینورى» در «تأویل مختلف الحدیث» مى نویسد:
«وقد طالبت فاطمة (رضی الله عنها) أبا بکر رضی الله عنه بمیراث أبیها رسول الله (صلى الله علیه وسلم) فلما لم یعطها إیاه حلفت لا تکلمه أبدا و أوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها فدفنت لیلا»(2) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از جناب ابوبکر میراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذیرفت، قسم خورد که دیگر با او (ابوبکر) سخن نگوید و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود.
در منابع مطلبی که بیانگر توجیه شخص خلیفه و یارانش در رابطه با علت عدم حضور در مراسم نماز و تدفین باشد، نیافتیم. اما از جمله اقداماتی که انجام دادند این بود که:
طبق نقل برخی منابع مسلمانان صبح آن روز به بقیع رفتند و در آن چهل قبر مشاهده کردند. این موضوع بر آنان گران آمد و یکدیگر را ملامت کردند که تنها دختر پیامبر از دنیا رفت و به خاک سپرده شد، اما آنان حاضر نبودند و حتی قبرش را نمیشناسند. والیان امور دستور دادند کسانی از زنان مسلمان این قبرها را بشکافند تا قبر دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیدا و بر جنازه او نماز خوانده شود.
وقتی این خبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) رسید، غضبآلود از خانه بیرون آمد. چشمهایش از شدت خشم سرخ شده و رگهای گردنش برآمده بود و لباس زردی را بر تن داشت که در حوادث سخت و جنگها میپوشید. کسانی که این وضع را دیدند، خود را به بقیع رساندند و به مردم هشدار دادند که علی(علیه السلام) قسم خورده است اگر سنگی از این قبرها جابهجا شود، شمشیر بر گردن آمران خواهم نهاد.
امام به بقیع رفت و «عمر بن خطاب» و اصحابش نزد او رفتند و قسم خوردند که قبر دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نبش خواهند کرد و بر او نماز خواهند خواند. اما علی(علیه السلام) به شدت با «عمر» برخورد کرد و او را تهدید نمود و «ابوبکر» نیز وساطت کرد و بدین ترتیب، این مسئله پایان پذیرفت و مردم پراکنده شدند.(3)
این دلیل که «عمر» می دانست نبش قبر حرام است، دلیل خوب و محکمی برای رد این گزارش نیست. چون این شخص اقداماتی قبل از این انجام داده بود که قطعاً و یقیناً خودش بهتر از دیگران می دانست حرام و از بزرگترین گناهان و موجب خشم و غضب خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود.
غصب خلافت، غصب فدک، هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، مجروح ساختن دختر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) این ها چند نمونه از کارهای حرامی است که جناب «عمر بن خطاب» عین آب خوردن انجام داده بود. بنابراین، این که بگویید چون «عمر» می دانست نبش قبر حرام است، پس چنین کاری نمی کرد پس این روایت درست نیست، دلیل خوبی نیست.
رفتار جناب «عمر بن خطاب» نسبت به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بخصوص از زمان رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تا زمان شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) بهترین گواه بر این است که او نه دنبال ثواب بوده است نه تظاهر به ارادت و محبت به خاندان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، او تنها چیزی که بدنبالش بود رسیدن به قدرت و پست و مقام بود و برای رسیدن به این هدف از هیچ اقدام و جنایتی هم دریغ نکرده بود.
علت تلاش «عمر» و همفکرانش برای نبش قبر و اقامه نماز توسط خلیفه بر بدن مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای این بود که وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به دفن شبانه و نماز نخواندن شخص خلیفه بر جنازه آن حضرت، سندی محکم و قاطع و کوبنده بر عدم مشروعیت خلافت جناب ابوبکر بود.
در طول تاریخ یکی از روش هایی که افرادی، مخالفت جدی خودشان را با خلیفه زمان اعلان می کردند این بود که وصیت می کردند، بعد از مرگشان خلیفه بر آن ها نماز نخواند. بعنوان مثال «عبدالله بن مسعود» که از مخالفان جدی خلیفه سوم «عثمان» بود وصیت کرده بود بعد از مرگش «عثمان» بر جنازه او نماز نخواند.(4) از این رو، به «عمار» وصیت کرد مخفیانه به خاک سپرده شود تا «عثمان» بر او نماز نگزارد. «عمار» به سفارش او عمل کرد و بر وی نماز گزارد.(5)
بنابراین جناب «عمر بن خطاب» نه دنبال ثواب بود نه تظاهر به ارادت به اهل بیت(علیهم السلام)، بلکه بدنبال کسب مشروعیت برای خلافت غصب شده بوده است.
پی نوشت ها:
1. البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری،، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987، ج 4، ص 1549، ح 3998.
2. الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل، بیروت، 1393هـ، 1972م، ج 1، ص 300.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 هـ.ق، ج 43، ص 171.
4. انساب الاشراف، لبلاذری (م.279ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق، ج 5، ص 147-148؛ تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب (م.292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق، ج 2، ص 170.
5. انساب الاشراف، ج 1، ص 204.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید