خردمندان

image: 
لطفا خردمند را از دیدگاه قرآن و‌ سنت معرفی کنید

خداوند متعال در قرآن می فرماید برای خردمندان نشانه هایی است و کسی جز خردمندان، پند نمی گیرد. لطفا خردمند را از دیدگاه قرآن و‌ سنت معرفی کنید.

«يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ‏»؛ (خدا) دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مى ‏دهد؛ و به هر كس دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (اين حقايق را درك نمى ‏كنند، و) متذكر نمى ‏گردند.(1)
«هُدىً وَ ذِكْرى‏ لِأُولِي الْأَلْبابِ‏‏»؛ كتابى كه مايه هدايت و تذكّر براى صاحبان عقل بود.(2)

بیان لغوی
«أُولُوا الْأَلْبابِ» و «أُولي الْأَلْبابِ» از ریشه «لبب» در قرآن کریم 16 بار آمده است.
«الباب» از ریشه «لبب» به معنای مغز است، مثل مغز بادام و مغز گردو و... و در اصطلاح قرآنی به معنای عقول، عقل، عقل خالص و پاک آمده است. لذا «الباب» به افراد صاحب تفکر و اندیشه و درک، اطلاق می شود.(3)
«الباب» یعنی عقل خالص و عقلی که از هر آلودگی پاک است. «لُبّ» به معنای اصل و مغز هر چیزی است.(4)
نامگذارى به عقل پاک و خالص براى اين است كه عقل و خرد، خالص كننده‏ همه معانى است كه در وجود انسان هست. گفته‏ اند مفهوم واژه «لُب» برتر و والاتر از معنى عقل است؛ هر لُبّى عقل است و هر عقلى لُبّ نيست؛ لذا خداى تعالى فهميدن و درک احكامى كه عقل‏ هاى كامل و پاک، آن ها را مى ‏فهمند، مربوط به «أُولُوا الْأَلْباب» می داند، يعنى فرزانگان و صاحبان عقول و خردهاى كامل.(5)

بیان تفسیری
كلمه «ألباب» جمع «لُب» است، و «لب» در انسان‏ ها به معناى عقل است، چون‏ عقل در آدمى مانند مغز گردو است نسبت به پوست آن، و لذا در قرآن «لب» به همين معنا استعمال شده، و گويا كلمه عقل به آن معنايى كه امروز معروف شده يكى از اسماء مستحدثه است، كه از راه غلبه استعمال اين معنا را به خود گرفته، و به همين جهت كلمه عقل، هيچ در قرآن نيامده، و تنها افعال مشتق شده از آن در قرآن استعمال شده است، مانند «يعقلون».(6)
اگر چه همه افراد (جز مجانين و ديوانگان) صاحب عقل ‏اند اما «اولوا الالباب» به همه آن ها گفته نمى‏ شود. بلكه منظور آن هايى هستند كه عقل و خرد خود را به كار مى ‏گيرند و در پرتو اين چراغ پر فروغ، راه زندگى و سعادت را مى ‏يابند.(7)

معرفی «اولوا الالباب» (صاحبان خرد)
قرآن کریم در آیات 19 تا 24 سوره «رعد»، برخی از صفات و ویژگی های «اولوا الالباب» و صاحبان خرد، چنین بیان می کند:
ـ تذکر پذیر
«إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ‏»؛ تنها صاحبان انديشه متذكّر مى ‏شوند.(8)
ـ وفا به عهد الهی
«الَّذينَ يُوفُونَ‏ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ»؛ آن ها كه به عهد الهى وفا مى‏ كنند، و پيمان را نمى ‏شكنند.(9)
ـ برقراری پیوندهای الهی
«وَ الَّذينَ يَصِلُونَ‏ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» و آن ها كه پيوندهايى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار می دارند.(10)
ـ ترس از خدا
«وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ»؛ و از پروردگارشان مى ‏ترسند.(11)
ـ ترس از بدی حساب
«وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»؛ و از بدى حساب (روز قيامت) بيم دارند.(12)
ـ صبر برای خدا
«وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»؛ و آن ها كه به خاطر ذات (پاك) پروردگارشان شكيبايى مى ‏كنند.(13)
ـ برپا داشتن نماز
«وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»؛ و نماز را برپا مى ‏دارند.(14)
ـ انفاق علنی و سرّی
«وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»؛ و از آنچه به آن ها روزى داده ‏ايم، در پنهان و آشكار، انفاق مى ‏كنند.(15)
ـ نیکوکاری
«وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»؛ و با حسنات، سيئات را از ميان مى‏ برند.(16)
ـ یاد خدا در هر حال
«الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ»؛ همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد مى ‏كنند.(17)
ـ تفکر در آسمان و زمین
«وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً»؛ و در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مى ‏انديشند؛ (و مى ‏گويند) بار الها! اينها را بيهوده نيافريده ‏اى.(18)
ـ دعای اولوا الالباب
«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي‏ لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ»؛ پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنيديم كه به ايمان دعوت مى‏ كرد كه: «به پروردگار خود، ايمان بياوريد!» و ما ايمان آورديم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدی هاى ما را بپوشان! و ما را با نيكان (و در مسير آن ها) بميران‏. پروردگارا! آن چه را به وسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا كن! و ما را در روز رستاخيز، رسوا مگردان! زيرا تو هيچ گاه از وعده خود، تخلف نمى ‏كنى‏.(19)
ـ استجابت دعا
«فَاسْتَجابَ‏ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في‏ سَبيلي‏ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»؛ خداوند، درخواست آن ها را پذيرفت؛ (و فرمود) من عمل هيچ عمل‏كننده ‏اى از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد؛ شما همنوعيد، و از جنس يكديگر! آن ها كه در راه خدا هجرت كردند، و از خانه ‏هاى خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند، و جنگ كردند و كشته شدند، به يقين گناهانشان را مى‏ بخشم؛ و آن ها را در باغ هاى بهشتى، كه از زير درختانش نهرها جارى است، وارد مى‏ كنم. اين پاداشى است از طرف خداوند؛ و بهترين پاداش ها نزد پروردگار است.(20)
ـ سرانجام نیک
«أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»؛ پايان نيک سراى ديگر، از آن آنهاست.(21)
ـ همراه خانواده در بهشت
«جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ‏ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ»؛ (همان) باغ هاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مى ‏شوند؛ و هم چنين پدران و همسران و فرزندان صالح آن ها.(22)
ملائکه در محضر آن ها و بر آن ها دورد می فرستند
«وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى ‏گردند (و به آنان مى ‏گويند) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نيكوست سرانجام آن سرا (ى جاويدان).(23)

پی نوشت ها:
1. بقره: 2/ 269.
2. غافر: 40/ 54.
3. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 6، ص 176.
4. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، محقق: داوودی، انتشارات: دار الشامیه ـ بیروت، ص 733.
5. همان.
6. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏2، ص 607.
7. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 2، ص 342.
8. رعد: 13/ 19.
9. رعد: 13/ 20.
10. رعد: 13/ 21.
11. رعد: 13/ 21.
12. رعد: 13/ 21.
13. رعد: 13/ 22.
14. رعد: 13/ 22.
15. رعد: 13/ 22.
16. رعد: 13/ 22.
17. آل عمران: 3/ 191.
18. آل عمران: 3/ 191.
19. آل عمران: 3/ 193 و 194.
20. آل عمران: 3/ 195.
21. رعد: 13/ 22.
22. رعد: 13/ 23.
23. رعد: 13/ 23 و 24.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید